6. مرحوم شيخ طوسى همانند شيخ صدوق عمل كرد و اسانيد را بطور كلى در كتابهايش مى آورد. بطورى كه اين امر بر متاخرين مشتبه شده بود .درحالى كه شيخ در فهرستش تمام اسماء مؤلفين، و كتب و طرق خود به آنها را ذكر كرده وتعداد كمى از اينها را در پايان كتابهاى تهذيب واستبصار آورده است. بنابراين اگر جايى روايتى نقل فرموده، بر هر صاحب درايتى روشن است كه آن حديث را از اصول وكتب معتبر گرفته اند.
7. شيخ طوسى در شرح حال محمد بن بابويه القمى مى گويد: «گروهى از اصحاب ماـ مانند مفيد وحسين غضائرى ـ تمام كتب و روايات او را به ما خبر داده اند». به نظر مى رسد كه شيخ طوسى تمام رواياتى را كه شيخ صدوق با همان اسناد صحيح آورده، روايت كرده است. بنابراين هر جا شيخ در كتاب فهرست خود، خبرى آورده از برخى اصولى كه صدوق آنها را ذكر كرده است، اسناد او به اين اصول نيز صحيح مى باشد. گرچه در كتاب فهرست براى آن سند صحيحى نياورده باشد. اين مسئله دقيق و پيچيده اى است كه درمورد رواياتى كه از نوشته هاى صدوق به دست ما نرسيده، مفيد و سودمند است.
علامه مجلسى پس از نقل روايت صدوق از محمد بن مسلم مى فرمايد: «گرچه در سلسله روايان آن ، فرد مجهول الهويه اى نيز داريم، اما چون كتاب مأخوذ از بسيارى كتب واصول ديگر مشهور است، ايرادى ندارد».
8. ائمه اطهار عليهم السلام ، كه منزلت شيعيان را به اندازه روايت كردن و درايت بخرج دادن در احاديثشان مى دانند كه خود سبب علو درجات مؤمن مى شود. علامه مجلسى به سبب گرد آورى و جمع روايات، بسيارى از روايات (مانند احاديث فضائل ائمه ، 73 فرقه شدن امت اسلام ، تعداد جانشنيان پيامبر، كسى كه علم كتاب نزد او است، اكرام ذريه نبى و...) را با اخبار اهل سنت و با ارائه شواهدى از مخالفين تأييد كرده است. همچنين با نقل احاديث ضعيف ديگرى، سعى در تقويت و تواتر لفظى و معنوى روايات قوى داشته است.
نقل اينگونه رواياتِ مؤيد به ظاهر قرآن، تأييدى بر احكام عقلى ـ كه عقل وفطرت انسان برآن صحه مى گذارند ـ نيز مى باشد. واين خط مشى ،بدون شك تاثير مضاعفى در اطمينان شيعيان به عقايد و سلوك مذهبى شان خواهد داشت.