لزوم ارزيابى سندى احاديث كافى بااستفاده از دروس آيت الله شبيري - صفحه 118

آن را به مسأله اصحاب اجماع مرتبط نمى دانيم. از سوى ديگر تنها اعتبار مشايخ مستقيم اين افراد را از اين عبارت استفاده كرده ايم، نه مشايخ با واسطه ايشان. جعفر بن بشير و محمد بن اسماعيل زعفرانى هم، حداكثر همچون اين سه نفر هستند نه بيشتر.
تفصيل اين مباحث را به محل خود وا مى نهيم، درباره على بن الحسن طاطرى هم مى گوييم:اين عبارت اصلاً ناظر به آن نيست كه طاطرى اصلاًاز افراد غير معتبر در كتاب خويش هيچ روايتى ندارد، بلكه شيخ طوسى در عبارت خويش بر اين نكته تأكيد مى كند كه طاطرى كتاب فقهى خود را از راويان هم مسلك خود يعنى واقفيان اخذ نكرده، بلكه آن را از راويان امامى مذهب معتبر برگرفته و لذا ذكر كتابهاى وى در فهرست مانعى ندارد ۱ . اين عبارت ناظر به حصر روايات طاطرى در روايات معتبره نيست و همين كه حجم اصلى كتابهاى طاطرى، از روايات امامى مذهبان موثق برگرفته باشد، براى به كار بردن جمله فوق كفايت مى كند.
وصف ابن عقده از سوى نعمانى نيز به هيچ وجه دليل بر وثاقت مشايخ وى نيست، چه مجرد نقل روايت اندك از كسى هيچ نقطه ضعفى براى وى به شمار نمى آمده است . آنچه نكوهيده بوده، روايت بسيار از شخص ضعيف است، آن هم روايت مستقيم نه با واسطه.
همچنين اعتماد بر روايت افراد غير معتبر، خود نقطه ضعف حديثى تلقى مى گردد ۲ .ولى روايت كردن غير از اعتماد كردن بر روايت است.
درباره وصف صحيح الحديث هم به اين نكته بسنده مى كنيم كه روشن نيست كه اين وصف به مطلبى بيش از صدق گفتار راوى نظر داشته باشد. ۳ اعتبار تمام روايات راوى

1.-از اين عبارت وعبارات ديگر شيخ طوسى بر مى آيد كه وى در صورتى كتاب افراد فاسد المذهب را در فهرست مى آورد كه كتاب قابل اعتبارى باشد. وى در مقدمه فهرست پس از اشاره به لزوم ذكر صحت وفساد مولفان چنين مى افزايد: لأنّ كثيرامن مصنفى اصحابنا واصحاب الاصول ينتحلون المذاهب الفاسدة وان كانت كتبهم معتمدة.

2.-لذا در ترجمه احوال برخى راويان باعبارت ويعتمدالمراسيل روش حديثى ايشان نكوهيده شده كه اين امر، غير از مجرد نقل روايت مرسل است .ر. ك .رجال نجاشى، ص ۶۲/۱۴۴، ۷۶/۱۸۲، ۳۴۸/۹۳۹. الفهرست، ص ۵۲/۶۵؛ رجال ابن غضائرى: ص ۹۳/۱۳۲، ۹۴/۱۳۵؛ (مجمع الرجال، ج ۵، ص ۲۰۵ و ۲۶۲) و نيز مقايسه كنيد باابن غضائرى، ص ۶۷/۶۵ (مجمع الرجال، ج ۳، ص ۱۷۹) و نيز رجال نجاشى، ص ۳۴۸/۹۳۹؛ الفهرست، ص ۵۷/۷۰.

3.- به نظر مى رسد كه كلمه صحيح الحديث مرادف درست گفتار است. مراد از حديث در اين عبارت كلام معصوم عليه السلام نيست، بلكه به معناى لغوى آن يعنى گفتار به كار رفته است. حديث هر فرد، سخن مستقيم اوست نه سخن معصوم عليه السلام را كه با واسطه نقل مى كند. بنابراين اگر مثلاً ابن ابى عمير بگويد: حدّثنى معاويه بن عمار عن ابى عبدالله عليه السلام انه قال... ، حديث ابن ابى عمير چيزى جز تحديث معاويه بن عمار نيست و درستى آن به اين است كه واقعا معاويه بن عمار چنين مطلبى را گفته باشد، امّا ايا معاويه بن عمار راست گفته يا خير؟ از مفاد اين كلام بيرون است .در بحث اصحاب اجماع توضيحاتى گويا در اين زمينه آمده است.

صفحه از 139