سخنى در باره احاديث منع از خوردن در برخى حالات

سخنى در باره احاديث منع از خوردن در برخى حالات

نقل سخنی از علامه مجلسی در باره بازداشتن برخی اخبار از غذا خوردن در پاره ای از حالات

علّامه محمّدباقر مجلسى رحمه الله مى گويد :
بدان كه از اين اخبار ، چند حكم استفاده مى شود :


يكم . كراهت غذا خوردن در حال تكيه دادن

ظاهراً در اين حكم ، اختلافى نيست . تكيه دادن ، به چند معناست :
۱ . تكيه دادن با دست . ظاهر اخبار ، حكايت از عدم كراهت اين كار و بلكه مستحب بودن آن دارد ، چنان كه كلينى ، با اسنادش از فضيل بن يسار ، روايت كرده است كه گفت : عَبّاد بصرى ، نزد امام صادق عليه السلام غذا مى خورد و امام عليه السلام دستش را به زمين ، تكيه داد . عبّاد گفت : به سلامت باشيد! مگر نمى دانيد كه پيامبر خدا از اين كار ، نهى فرمود؟ امام عليه السلام دستش را از زمين برداشت و غذا خورد ؛ امّا دوباره همان كار را كرد و عَبّاد ، همان سخن را گفت و امام عليه السلام باز دستش را برداشت و به غذا خوردن ادامه داد ؛ ولى مجدّداً دستش را به زمين ، تكيه داد ، و عبّاد سخنش را تكرار كرد . امام صادق عليه السلام به او فرمود : «نه! به خدا سوگند ، پيامبر خدا هرگز از اين كار ، نهى نفرمود» .
امّا ظاهراً اكثر اصحاب ، كراهت را شامل اين حالت نيز مى دانند .
در الدروس مى گويد :
غذا خوردن در حال تكيه دادن ، مكروه است ، و حديث مربوط به انجام دادن اينكار به وسيله امام صادق عليه السلام ، براى بيان «جواز» است . به همين خاطر فرمود : «پيامبر خدا هرگز تكيه داده ، غذا نخورد» . فضيل بن يسار ، جواز تكيه دادن به دست را از امام صادق عليه السلام و نيز نهى نكردن پيامبر خدا از اين كار را روايت كرده است ؛ امّا در حديث ديگرى آمده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله اين كار را نكرده است . جمع ميان اين دو نوع روايت ، به اين است كه پيامبر صلى الله عليه و آله لفظاً از اين كار ، نهى نفرموده است ، هرچند عملاً اين كار را ترك نموده است .
من (مجلسى) مى گويم : مى توان ميان آنها اين گونه نيز سازگارى داد كه تكيه دادنى كه از آن نهى شده است ، به يكى از معانى اى كه بعداً مى آيد ، حمل مى شود.
۲ . راست و استوار نشستن روى فرش و كج نشدن به هيچ طرف . اين معنا ظاهر سخن برخى لغت شناسان است . علّتش هم آن است كه اين گونه غذا خوردن ، رسم شاهان و متكبّران است .
۳ . تكيه دادن به پشتى و مانند آن . بسيارى از اطلاقات اخبار ، اين معنا را مى فهمانند ، چنان كه در احاديث فراوانى آمده است كه امام عليه السلام تكيه داده بود و آن گاه راست نشست . از آداب ائمّه عليهم السلام به دور است كه در حضور مردم به پهلو دراز كشيده باشند [تا بگوييم : راست نشست] ؛ بلكه ظاهر ، آن است كه امام عليه السلام به پشتى تكيه داده بوده و بعد راست نشسته است ، كه اين حالت در هنگامى كه مى خواسته اند نكته اى را بيان كنند يا آن گاه كه عصبانى مى شده اند ، زياد پيش مى آمده است .
۴ . دراز كشيدن به پهلو .
۵ . اعم از مورد چهارم و اوّل ، چنان كه ظاهر سخن اكثر اصحاب ، اين را مى فهماند .
۶ . همه موارد بجز مورد اوّل ، كه در جمع و سازش ميان اخبار ، اين معنا ظهوربيشترى دارد . بنا بر اين ، مستحب است كه در هنگام استفاده از نعمت خداوند ، از گرفتن حالات متكبّرانه و استغنا خوددارى شود و تكيه دادن با دست ، منافاتى با اين ندارد .
در النهاية مى گويد :
در حديث آمده است : «من در حالى كه تكيه داده ام ، غذا نمى خورم» . متّكى (تكيه كننده) ، در زبان عرب ، هر چيزى را گويند كه روى فرش ، راست و استوار نشسته باشد ؛ امّا عامّه مردم از تكيه دادن ، معناى كسى را مى فهمند كه در حال نشسته ، به يك پهلو لَم داده است . «تاء» [در اتّكاء] ، بدل از «واو» است و اصل آن «وكاء» است و «وكاء» به معناى چيزى است كه با آن ، سرِ كيسه و مانند آن را مى بندند . بنا بر اين ، شخصى كه تكيه [به معناى غير فهم عامّه از آن ]مى كند ، گويا نشيمنگاهش را «وكاء» زده و با نشستن روى فرشى كه زير اوست ، آن را بسته است . و معناى حديث [بالا] ، اين است كه : من هنگام غذا خوردن ، همانند كسى نمى نشينم كه آسوده خاطر مى نشيند و مى خواهد تا جايى كه مى تواند ، بخورد ؛ بلكه در حدّ كفاف مى خورم . از اين رو ، مثل كسى مى نشينم كه آماده برخاستن است . كسانى كه تكيه دادن را بر معناى «لَم دادن به يك پهلو» حمل مى كنند ، آن را توجيه پزشكى مى كنند ؛ چون در اين حالت ، غذا به راحتى از مجارى غذا ، پايين نمى رود و به جان شخص نمى نشيند ، و چه بسا غذا مايه آزار و اذيّت او شود . و از همين باب است اين حديث كه : «هذا الأبيضُ المتّكئُ المرتفقمرتفق : تكيه دهنده به آرنج .» و مرادش [از «متّكى»] اين است كه راست و استوار ، نشسته است .
فيروزآبادى مى گويد :
«توكّأ عليه» ، يعنى : تكيه كرد ، مانند «أوكأ» . اين سخن پيامبر صلى الله عليه و آله كه : «امّا من در حال تكيه دادن ، غذا نمى خورم» ، يعنى : راست و چهارزانو و مانند اينها كه بيانگرآمادگى براى پرخورى است ؛ بلكه پيامبر صلى الله عليه و آله هنگام غذا خوردن ، چهارزانو نمى نشست و همانند كسى مى نشست كه آماده برخاستن است . مراد از «تكيه دادن» ، بر خلاف تصوّر عوام از طلّاب ، كج شدن به يك پهلو نيست .
در المصباح مى گويد :
«اتَّكَأ» ، يعنى : راست و چهارزانو نشست . در قرآن آمده است :«وَسُرُراً عَلَيْهَا يَتَّكِئُونَ»كه «يتّكئون» به معناى «يجلسون (مى نشينند)» است . و مى فرمايد :«وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً»، [و «متّكى ء»] يعنى : فرشى كه روى آن بنشينند . ابن اثير مى گويد : عامّه مردم از كلمه «اتّكا ، (تكيه دادن)» ، فقط كج نشستن و تكيه دادن به يك طرف بدن را مى فهمند ؛ ولى اين كلمه در هر دو معنا به كار مى رود . گفته مى شود : «اتّكأ» ، هر گاه كه پشت يا پهلويش را به چيزى تكيه دهد . و به هر كس كه تكيه به چيزى دهد ، مى گويند : «اتّكأ عليه» .
و سَرَقُسطى مى گويد :
«اَتْكَأتُه» يعنى : به او چيزى دادم كه روى آن بنشيند و «ضربتُه حتّى اَتْكأتُه» يعنى : او را زدم تا اين كه به پهلو افتاد .
و بيضاوى در باره اين سخن خداوند متعال كه :«وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً»مى گويد :
يعنى پشتى و متّكايى كه به آن تكيه كنند . به قولى [نيز] ، يعنى : غذا يا مجلس غذا (ميهمانى) ؛ چرا كه هنگام خوردن و آشاميدن ، عيّاشانه تكيه مى كنند . به همين خاطر ، از اين كار ، نهى شده است .
و ابن حَجَر مى گويد :
در معناى «اتّكاء» اختلاف نظر است . بعضى گفته اند : اتّكاء ، عبارت است از : محكم و استوار نشستن براى غذا خوردن ، به هر شكلى كه باشد ، و به قولى ، عبارت است از : كج شدن و لَم دادن به يك طرف ، و به قولى ، عبارت است از : تكيه دادن دست چپ به زمين .
خطّابى مى گويد :
عامّه مردم مى پندارند كه تكيه دادن ، عبارت است از : كج شدن و لَم دادن به يك پهلو ، در صورتى كه اين تصوّر درست نيست ؛ بلكه به معناى محكم نشستن روى فرشى است كه زير شخص است . او مى گويد : اين سخن پيامبر صلى الله عليه و آله كه : «من در حال تكيه دادن غذا نمى خورم» ، معنايش اين است كه من هنگام غذا خوردن ، همانند كسى كه با خيال راحت مى نشيند و تا مى تواند مى خورد ، روى فرش نمى نشينم ؛ چرا كه من به اندازه كفاف مى خورم . از همين رو ، مانند شخصى كه آماده برخاستن از جاى خود است ، مى نشينم . در حديث اَنَس آمده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله خرما خورد ، در حالى كه به صورت «مُقعى»أقعى فى جلوسه : بر پايين پشت خود تكيه زد ، يا بر گوشت سرين نشست و دو ساق و دو ران خود را بالا آورد . چمباتمه نشست (فرهنگ لاروس) .ـ و در روايتى ، «مستوفز»استوفز نيز تقريباً به معناى «أقعى» است ، يعنى : ناآرام و نامطمئن نشست ، چنان كه گويى آماده برجستن است (فرهنگ لاروس) .ـ نشسته بود ، كه مراد ، نشستن روى كفل و به حالت آماده براى برخاستن است . ابن عدى ، به سندى ضعيف ، روايت كرده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله منع كرد از اين كه شخص در هنگام غذا خوردن ، به دست چپش تكيه دهد . مالك مى گويد : اين ، خود ، نوعى از «اتّكاء» است .
من (مجلسى) مى گويم : مالك ، هر حالتى را كه در آن غذا خوردن در حال تكيه به شمار آيد ، مكروه دانسته و به وضعيت خاصّى از آن اختصاص نداده است . ابن جوزى [نيز] با قاطعيت ، «اتّكاء» را به معناى كج شدن و لَم دادن به يك پهلو دانسته و به انكار خطّابى توجّهى نكرده است . پيشينيان در باره حكم «خوردن در حال تكيه دادن» اختلاف كرده اند : ابن قاضى ، كراهت اين گونه غذا خوردن را به پيامبر صلى الله عليه و آله اختصاص داده است ؛ امّا بيهقى گفته است : براى ديگران نيز مكروه است ؛ چون اينعمل ، عمل متكبّران و عادت شاهان عجم است .
در المسالك مى گويد :
خوردن در حال تكيه دادن به يك پهلو و نيز در حال دراز كشيدن به پشت ، مكروه است ؛ بلكه بايد روى كفل چپ نشست . روايت فضيل را هم بايد يا به همين معنا ، يا به بيان جواز آن و اين كه نهىِ پيامبر صلى الله عليه و آله نهى تحريمى نيست ، حمل كرد .
همچنين بر كراهتِ خوردن در حال دمر افتادن نيز دلالت دارد .
شيخ طوسى در النهاية مى گويد :
درست نيست كه انسان در هنگام خوردن ، با حالت تكيه دادن بنشيند ؛ بلكه بايد روى پاى خود بنشيند .
من (مجلسى) مى گويم : اين سخن شيخ ، نشان مى دهد كه تفسير وى از «اتّكاء» ، با تكيه دادن به دست ، منافاتى ندارد .
صاحب الجامع مى گويد :
چهارزانو نشستن كنار سفره ، و خوردن و آشاميدن در حال راه رفتن ، و تكيه دادن ، اشكالى ندارد ؛ ولى بهتر است كه بنشيند .


دوم . كراهت غذا خوردن و همچنين انجام دادن هر كار ديگرى (بجز طهارت گرفتن) با دست چپ ، و استحباب انجام دادن آنها با دست راست

در الدروس مى گويد :
خوردن و آشاميدن و انجام دادن هر كار ديگرى با دست چپ ، مكروه است ، مگر در حالت ضرورت .
در المسالك مى گويد :
مستحب است كه انسان در صورت امكان ، با دست راستش غذا بخورد ، و خوردن با دست چپ ، مكروه است . همچنين است آشاميدن و ديگر كارها ؛ امّا اگر دردست راست ، مانعى باشد ، در اين صورت ، خوردن و آشاميدن و انجام دادن كارهاى ديگر با دست چپ ، اشكالى ندارد .


سوم . كراهت خوردن در حال راه رفتن

در الدروس مى گويد :
خوردن در حال راه رفتن ، مكروه است . اين كه روايت شده پيامبر صلى الله عليه و آله يك بار در حال راه رفتن ، نان آميخته به شير خورد ، براى بيان جواز اين كار و يا از روى ضرورت (ناچارى) بوده است .
شيخ در النهاية مى گويد :
خوردن و آشاميدن در حال راه رفتن ، اشكالى ندارد ، هرچند ترك اين كار ، بهتر است .
پوشيده نماند كه احاديث حاكى از جواز اين كار ، بيشتر است . ظاهر سخن كلينى نيز عدم كراهت است ؛ چرا كه وى به روايات جواز ، اكتفا كرده و روايات مربوط به منع را نقل نكرده است .


چهارم . كراهت خوردن در حالت «تربُّع»

مرحوم والد (ملّا محمّدتقى مجلسى) گفت : تربّع ، به سه معناست : اوّل : دو زانو نشستن كه مستحب است شخص ، وقتى نمازش را نشسته مى خواند ، در حال قرائتش چنان بنشيند . دوم : چهارزانو نشستن . سوم : اين كه چهارزانو بنشيند و يكى از پاهايش را روى ديگرى بگذارد . خوردن در حالت نخست ، اشكالى ندارد ، در حالت دوم ، خلاف مستحب است و در حالت سوم ، مكروه است .
من (محمّدباقر مجلسى) مى گويم : على الظاهر ، حالتِ نخست ، خلاف مستحب است و دو حالت ديگر ، مكروه اند ؛ چرا كه «تربّع» ، شامل اين دو حالت مى شود ، با آن كه ظاهر روايت خصال و تحف ، مغايرت [اين دو حالت] يا اعمّيتاست .
در الدروس مى گويد :
غذا خوردن و انجام دادن هر كارى در حالت تربّع ، مكروه است ، و مستحب است كه روى پاى چپ بنشيند .
در القاموس آمده است :
تربّع در نشستن ، خلاف جثا (زانو زدن) و أقعى (چمباتمه زدن) است .


پنجم . كراهتِ خوردن در حال جنابت

ظاهر سخن صدوق در كتاب من لا يحضره الفقيه ، تحريم خوردن در حال جنابت است و از برخى اخبار ، چنين پيداست كه با شستن دست ها ، كراهت از بين مى رود و يا تخفيف مى يابد ، و بهتر است وضو بگيرد . از برخى اخبار نيز چنين پيداست كه با شستن دست و مضمضه كردن و شستن صورت ، كراهت از بين مى رود و يا تخفيف مى يابد . از برخى ديگر پيداست كه شستن هر دو دست و مضمضه ، كراهت را از بين مى برد و يا تخفيف مى دهد . جمع ميان اين اخبار ، به «تخيير» است . بيشتر اصحاب ، استنشاق را به مضمضه كردن افزوده اند ؛ امّا من اين را فقط در فقه الرضا عليه السلام ديده ام .بحار الأنوار : ج ۶۶ ص ۳۹۰ .