پژوهشى در باره احاديث نزول قرآن بر هفت حرفاين پژوهش ، به وسيله حجة الاسلام والمسلمين دكتر على نصيرى (عضو هيئت علمى دانشگاه علم و صنعت ايران) ، انجام شده است .
حديث نزول قرآن بر هفت حرف ، با مضامين مختلف و در عين حال نزديك به هم، به طور گسترده در منابع روايى اهل سنت آمده است. برخى فراوانى اين روايات را در حدّ تواتر مىدانند. ابن جزرى نام بيست تن از صحابه را ذكر كرده كه اين حديث را از پيامبر نقل كردهاند.النشر فى القراءات العشر : ج۱ ص۲۱ .بخارى، مسلم ، ابى داوود، ترمذى، و نسائى ، از صاحبان صحاح ستّه ، هر يك با گشودن بابى مستقل به طرح اين روايات پرداختهاند . در هر حال به نظر مىرسد همه اهل سنت اصل اين روايات را مسلّم و پذيرفته شده مىدانند. شمارى از اين روايات بدين شرح اند:
حديث «هفت حرف» در منابع اهل سنّت
احاديث «هفت حرف»، در منابع اهل سنّت، به تكرار و تنوّع، روايت شدهاند:
۱. بر پايه روايتى، عمر بن خطاب با هشام بن حكيم در چگونگى قرائت آيهاى از سوره فرقان اختلاف كردند. براى داورى به نزد پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله رفتند و آن حضرت قرائت هر دو را با وجود اختلاف تأييد كرد و فرمود:
إنَّ القُرآنَ نَزَلَ عَلى سَبعَةِ أحرُفٍ .مسند ابن حنبل : ج۱ ص۲۴ .
قرآن ، بر هفت حرف ، نازل شده است .۲. ابن عباس گزارش مىكند كه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود:
أَقرَأَنى جِبريلُ عَلى حَرفٍ فَراجِعتُهُ فَلَم أزَل أستَزيدُهُ ويَزيدُنى حَتّى انتَهى إلى سَبعَةِ أحرُفٍ .صحيح البخارى : ج۶ ص۱۰۰.
جبرئيل قرآن را بر يك حرف (قرائت) بر من اقراء كرد، پس به او مراجعه كردم و پيوسته حروف بيشترى را طلب كردم و او نيز حروف بيشترى را اقراء كرد تا آن كه به هفت حرف رسيد.
۳. اُبىّ بن كعب نيز روايتى از پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله نقل كرده است كه بر اساس آن جبرئيل به نزد پيامبر آمد و پيامبر را از سوى خدا مأمور قرائت قرآن بر يك حرف (قرائت) كرد. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله قرائت قرآن بر اساس يك حرف را فراتر از توان امّتش دانست و از خداوند عفو و مغفرت را خواست. نزول جبرئيل براى بار دوم و سوم اتفاق افتاد و جواز قرائت بر دو حرف و سه حرف را به پيامبر اعلام كرد و پيامبر نيز تقاضاى خود را تكرار كرد تا اين كه جبرئيل براى بار چهارم فرود آمد و عرض كرد:
إنّ اللَّهَ يَأمُرُكَ أَن تَقرَأَ اُمَّتُكَ القُرآنَ عَلى سَبعَةِ أحرُفٍ فَأيَّما حَرفٍ قَرَأوا عَلَيه فَقَد أصابوا .صحيح مسلم : ج۲ ص۲۰۳ - ۲۰۴.
خداوند به تو فرمان داده كه امّتت قرآن را بر هفت حرف بخوانند ، پس بر هر حرفى كه بخوانند ، درست خواندهاند .
در اين روايت همانند روايت پيشگفته از بخارى، از درخواست مكرر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله براى افزايش دادن تعداد قرائتهاى امّت، سخن به ميان آمده است.
۴. اُبىّ بن كعب در روايت ديگرى نقل كرده است كه پيامبر فرمود:
يا اُبَىّ! إنّى أَقرَئتُ القُرآنَ فَقيلَ لى: عَلى حَرفٍ أو حَرفَينِ؟ فَقالَ المَلَكُ الّذى مَعى: قُل عَلى حَرفَينِ . قُلتُ: عَلى حَرفَينِ، فَقيلَ لى: عَلى حَرفَينِ أو ثَلاثَةٍ؟ فَقالَ المَلَكُالّذى مَعى: قُلْ عَلى ثَلاثَةٍ . قُلتُ: عَلى ثَلاثَةٍ، حَتّى بَلَغَ سَبعَةَ أَحرُفٍ، ثُمَّ قالَ: لَيسَ مِنها إلّا شافٍ كافٍ إن قُلتَ سَميعاً عَليماً عَزيزاً حَكيماً ما لَم تَختِم آيَةَ عَذابٍ بِرَحمَةٍ أو آيَةَ رَحمَةٍ بِعذابٍ .سنن ابى داوود : ج۱ ص۳۳۲ .
اى اُبىّ، قرآن را قرائت كردم، ندا آمد : بر يك حرف يا دو حرف؟ فرشتهاى كه همراهم بود گفت: بگو بر دو حرف. گفتم بر دو حرف. سپس ندا آمد بر دو حرف يا بر سه حرف؟ همان فرشته گفت: بگو بر سه حرف. گفتم: بر سه حرف. تا اين كه به هفت حرف رسيد. آنگاه رسول خدا فرمود: اين هفت حرف هر يك شفادهنده و كفايتكننده است ، اگر بگويى : سميعاً، عليماً، عزيزاً، حكيماً مادام كه آيه عذاب را به رحمت و آيه رحمت را به عذاب پايان نبرى.
بر اساس ظاهر اين روايت، جابهجايىِ كلمات و فواصل آيات، مادام كه به تغيير اساسى در معناى آيه منتهى نشود، مُجاز است. تغييراتى را كه در باره مصحف عبد اللَّه بن مسعود گزارش شده از اين باب دانستهاند.كتاب المصاحف : ص۶۴ - ۸۲ .
۵. نيز در منابع اهل سنّت آمده است :
لَقِىَ رَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله جَبرَئيلَ، فَقالَ: يَا جَبرَئيلُ! إنّى بُعِثتُ إلى أُمّةٍ أمّيينَ مِنهُمُ العَجوزُ و الشِّيخُ الكَبيرُ و الغُلامُ و الجارِيةُ و الرَّجُلُ الّذى لَم يَقرأ كِتاباً قَطُّ . قالَ: يا مُحمَّدُ! إنّ القُرآنَ اُنزِلَ عَلى سَبعَةِ أَحرُفٍ.سنن الترمذى : ج۴ ص۲۶۳ .
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله جبرئيل را ديد و فرمود : اى جبرئيل ! من بر امّتى برانگيخته شدم كه اُمّى و فاقد سوادند . در ميان آنان از پيرزن و پيرمرد گرفته تا زن و مرد جوان و كسى كه هرگز كتابى نخوانده است، هست . جبرئيل گفت : اى محمد! قرآن به هفت حرف نازل شده است .
در ميان روايات اهل سنّت، اين روايت را مىتوان مقبولترين روايت از جهتمحتوا دانست كه در آن از اُمّى بودن اُمّت و وجود كسانى كه خواندن نمىدانند، سخن به ميان آمده كه مىتواند حكايتگر صعوبت قرائت دقيق قرآن براى آنان باشد.
۶. اهل سنّت از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله نقل كردهاند كه: قرآن بر هفت حرف نازل شد: زجر و امر و حلال و حرام و محكم و متشابه و امثال.المستدرك على الصحيحين : ج۱ ص۵۵۳ و ج۲ ص۲۸۹ ؛ تفسير الصافى : ج۱ ص۵۹ .
۷ . حديث ديگرى مشابه حديث قبلى از طريق اهل سنّت روايت شده كه نشان مىدهد قرآن بر اساس ده حرف نازل شده است :
أُنزِلَ القُرآنُ عَلى عَشرَةِ أحرُفٍ : بَشيرٍ ، ونَذيرٍ ، وناسِخٍ ، ومَنسوخٍ ، وعِظَةٍ ، ومَثَلٍ ، ومُحكَمٍ ، ومُتَشابِهٍ ، وحَلالٍ ، وحَرامٍ .ر . ك : ص ۲۳۰ ح ۲۱۷ .
قرآن ، بر ده حرف ، نازل شده است : بشارتدهنده ، بيمدهنده ، ناسخ ، منسوخ ، پند ، مَثَل ، محكم ، متشابه ، حلال و حرام .
حديث «هفت حرف» در منابع شيعه
در منابع روايى شيعه ، روايت نزول قرآن بر هفت حرف، به دو صورتِ انكار و اثبات، نقل شده است:
۱. در برخى از روايات، پديده اختلاف قرائات به طور كلى مورد انكار قرار گرفته است كه اين امر را بايد از اختصاصات ميراث روايى شيعه دانست؛ زيرا در منابع روايى اهل سنّت، از انكار اين دست از روايات، سخن به ميان نيامده است. كلينى دو روايت معتبر در اين زمينه نقل كرده است:
الف - امام باقر عليه السلام فرمود:
إنَّ القُرآنَ واحدٌ نَزَلَ مِن عِندِ واحدٍ وَلكِنَ الاختِلافَ يَجىءُ مِن قِبَلِ الرُّواةِ .ر . ك : ص ۲۲۸ ح ۲۰۹ .قرآن، يكى است و از پيشگاه خداى يگانه فرود آمده ؛ امّا اختلافها از جانب راويان است .
امام اختلاف در قرائات را وحيانى ندانسته، آن را به راويان نسبت مىدهد. بر اساس اين روايات مبدأ و منشأ قرآن واحد است و آنچه از او تراوش يافته، يعنى قرآن، نيز بايد واحد باشد.
ب - در روايت ديگر آمده است:
عن الفضيل بن يسار : قُلتُ لِأَبي عَبدِاللَّهِ عليه السلام : إنَّ النّاسَ يَقولونَ : إنَّ القُرآنَ نَزَلَ عَلى سَبعَةِ أحرُفٍ ، فَقالَ : كَذَبوا أعداءُ اللَّهِ ، ولكِنَّهُ نَزَلَ عَلى حَرفٍ واحِدٍ مِن عِندِ الواحِدِ .ر . ك : ص ۲۲۸ ح ۲۱۰ .
فضيل بن يسار : به امام صادق عليه السلام گفتم : مردم مىگويند كه قرآن ، بر هفت حرف ، نازل شده است . فرمود : «دروغ مىگويند دشمنان خدا! به يك حرف ، از سوى يك خدا ، نازل شده است».
از اين كه راوى مىگويد: «مردم مىگويند ...» مىتوان برداشت كرد كه روايات نزول قرآن به هفت حرف، به استناد روايات اهل سنّت در ميان توده مردم رواج يافته است . همچنين تعبير «كَذَبوا أعداءُ اللَّهِ» تعبيرى بسيار شديد و كوبنده است كه در موارد خاص و انحرافات بزرگ از زبان ائمه عليهم السلام صادر شده است.
۲. در برخى ديگر از روايات، نزول قرآن بر هفت حرف تأييد شده، اما مفهومى غير از قرائات از آن اراده شده است. شيخ صدوق روايت زير را از امام صادق عليه السلام نقل كرده است:
عن حمّاد بن عثمان : قُلتُ لِأَبي عَبدِاللَّهِ عليه السلام : إنَّ الأَحاديثَ تَختَلِفُ عَنكُم!
قالَ : فَقالَ : إنَّ القُرآنَ نَزَلَ عَلى سَبعَةِ أحرُفٍ ، وَأدنى ما لِلإِمامِ أن يُفتِيَ عَلى سَبعَةِوُجوهٍ . ثُمَّ قالَ :(هَذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسَابٍ).ر . ك : ص ۲۲۸ ح ۲۱۴ .
حمّاد بن عثمان : به امام صادق عليه السلام گفتم : از شما ، حرف و حكايتهاى متفاوتى شنيده مىشود . فرمود : «قرآن ، بر هفت حرف ، نازل شده است . كمترين كار امام ، اين است كه به هفت گونه نظر بدهد» . سپس فرمود :(اين ، عطاى ماست . [آن را ]بىشمار ببخش، يا نگه دار).
از عبارت «أدنى ما لِلإِمامِ أن يُفتِى عَلَى سَبعَةِ وجُوهٍ» مىتوان دريافت كه هفت حرف به معنا و مدلول آيات ناظر است و به گونهاى است كه امام مىتواند بر اساس هر يك از آنها حكم صادر كند.
۳. شيخ صدوق از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله چنين نقل كرده است:
أَتانى آتٍ مِنَ اللَّه فَقالَ: إنّ اللَّهَ عزّ وجلّ يَأمُرُكَ أنْ تَقرَأَ القُرآنَ عَلى حَرفٍ واحدٍ، فَقُلتُ: يا رَبِّ وَسِّع عَلى أُمَّتى ، فَقالَ: إنَّ اللَّه عزّ وجلّ يَأمُرُكَ أَن تَقَرأَ القُرآنَ عَلى حَرفٍ واحدٍ، فَقُلتُ: يا رَبِّ وَسِّع عَلى أُمَّتى ، فَقالَ: إنَّ اللَّه عزّ وجلّ يَأمُرُكَ أن تَقَرأَ القُرآنَ عَلى حَرفٍ واحدٍ، فَقُلتُ : يا رَبِّ وسِّع عَلى أُمَّتى ، فَقالَ: إنَّ اللَّه يَأمُرُكَ أن تَقَرأَ القُرآنَ عَلى سَبعَةِ أَحرُفٍ .الخصال : ص ۳۵۸ .
پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: كسى از جانب خدا نزد من آمد و گفت: خدا دستور مىدهد كه قرآن را بر يك حرف قرائت كنى. گفتم: خدايا، بر امّت من توسعه دِه. [ و اين قضيه سه مرتبه تكرار شد ] پس آن شخص به من گفت: خداوند به تو دستور مىدهد كه قرآن را بر هفت حرف قرائت كنى.
ظاهر اين روايت با رواياتى كه از بخارى و مسلم نقل شد هماهنگ است كه در آنها در باره درخواست پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مبنى بر افزايش قرائت قرآن براى امّت سخن به ميان آمده است. با اين تفاوت كه در روايات گذشته مخاطب چنين درخواستىجبرئيل بود؛ اما در اين روايت آمده است كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در خطاب مستقيم با خداوند، افزايش قرائات قرآن را براى امت خود خواست. از آن جا كه اين روايات با روايات اهل سنّتْ هماهنگ است، برخى از دانشمندان شيعه آن را حمل بر تقيه كردهاند، چنان كه برخى احتمال دادهاند كه اين روايت، اشاره به بطون قرآن دارد.الحدائق الناضرة : ج۸ ص۹۹؛ جواهر الكلام : ج۹ ص۲۹۵.
علامه مجلسى نيز روايتى از امام على عليه السلام نقل كرده كه در آن از نزول قرآن به هفت قسم به جاى هفت حرف، سخن به ميان آمده كه هر قسم از آن، شفادهنده و كفايت كننده است:
وَلَقَد سَأَلَ أَميرَ المُؤمِنين - صَلواتُ اللَّه عَلَيه - شيعَتُهُ عَن مثل هذا، فَقالَ: إنَّ اللَّه تَبارَكَ وَتَعالى أَنزَلَ القُرآنَ عَلى سَبعَةِ أَقسامٍ كُلُّ مِنها شافٍ كافٍ، وَهِىَ أَمرٌ، وَزَجرٌ وَتَرغيبٌ، وَتَرهيبٌ، وَجَدَلٌ، وَمَثَلٌ، وَقَصَصٌ .بحار الأنوار : ج۹۰ ص۴.
پيروان امير المؤمنين - درودهاى خداوند بر او باد - مشابه اين را از ايشان پرسيدند و ايشان فرمود : خداوند خجسته و والا ، قرآن را در هفت بخش فرو فرستاد كه همگى آنها روشن و بسنده است : فرمان ، نهى ، تشويق ، بيم دادن ، جدال ، مَثَل و قصّه .
اين روايت با روايتى كه از طريق اهل سنّت از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نقل شد و بر اساس آن، «احرف» اشاره به اقسام دارد ،ر . ك : ص ۲۳۰ ح ۲۱۷ .هماهنگ است و هر دو روايت به تقسيم معنايى و گونهشناسى آيات، ناظرند.
بررسى ديدگاهها
اكثر صاحبنظران، مقصود از عدد هفت در اين روايات را عدد حقيقى مىدانند؛هفت حرف، نه بيشتر و نه كمتر. برخى چون قاضى عياض بر آن اند كه عدد هفت در اينجا به معناى مجازى به كار رفته و مراد از آن، كثرت است.شرح مسلم ، نووى : ج۶ ص۹۹.به نظر مىرسد حمل «سبعة» بر كثرت، پذيرفتنى نباشد؛ زيرا لازمه آن، حمل عدد «سبعه» بر خلاف ظاهر است، در حالى كه دليل روشنى بر آن اقامه نشده است.
اما در باره اين كه مقصود از «سبعة أحرف» چيست، اختلاف شديدى وجود دارد . برخى اين احتمالات را نزديك به چهل احتمال دانستهاندتفسير الصافى : ج۱ ص۵۹ . نيز ، ر. ك: تفسير شبّر : ص۲۰؛ الإتقان فى علوم القرآن : ج۱ ص۱۳۰.كه به بررسى اهمّ آنها مىپردازيم :ر. ك: البيان : ص۱۷۸ - ۱۹۳؛ تفسير شبّر : ص۱۹ - ۲۱؛ تفسير الطبرى : ج۱ ص۲۴ - ۴۴؛ تفسير القرطبى : ج۱ ص۴۱ - ۴۹؛ البرهان فى علوم القرآن : ج۱ ص۲۱۱ - ۲۲۷؛ الإتقان فى علوم القرآن : ج۱ ص۱۲۹ - ۱۳۵.
۱. تقسيم هفتگانه معنايى آيات: هفت حرف مورد نظر در روايات «سبعة أحرف» گونههاى هفتگانه معنايى آيات قرآن است. به اين معنا كه با بررسى محتوايى آيات، نتيجه مىگيريم كه خداوند آنها را هفت گونه قرار داده است. اين نظريه شبيه روايتى از حضرت امير عليه السلام است كه حروف قرآن را هفت گونه مىداند.بحار الأنوار : ج۹ ص۹۷؛ خاتمة مستدرك الوسائل : ج۱ ص۳۴۷.اين گونهها عبارت اند از: ۱. وعد و وعيد ۲. محكم و متشابه ۳. حلال و حرام ۴. قصص ۵. أمثال ۶. امر ۷. نهى .البيان ص۱۸۳؛ تفسير الطبرى : ج۱ ص ۳۵ - ۳۶؛ تفسير القرطبى : ج۱ ص۴۶؛ الإتقان فى علوم القرآن : ج۱ ص۱۳۵.
۲. جايگزينى فواصل آيات: نزول قرآن بر هفت حرف، به معناى اجازه در جابهجايى ميان فواصل آيات است ، چنان كه در روايت پيش گفته از سنن ابى داود به آن تصريح شده است ، با اين شرط كه اين جابهجايى به حدّ تناقض نرسد؛ يعنى آيات رحمت به جاى آيات عذاب و به عكس قرار نگيرد:
. . . حَتّى بَلَغَ سَبعَةَ أَحرُفٍ، ثُمَّ قالَ: لَيسَ مِنها إلّا شافٍ كافٍ إن قُلتَ سَميعاً عَليماً عَزيزاً حَكيماً ما لَم تَختِم آيَةَ عَذابٍ بِرَحمَةٍ أو آيَةَ رَحمَةٍ بِعذابٍ .ر .ك : ج ۱ ص ۲۳۳ . نيز ، ر .ك : سنن أبى داوود : ج ۱ ص۳۳۲ ؛ عمدة القارى : ج۱۲ ص۲۵۹ .
. . . تا اين كه به هفت حرف رسيد. آنگاه رسول خدا فرمود: اين هفت حرف هر يك شفادهنده و كفايتكننده است ، اگر بگويى : سميعاً، عليماً، عزيزاً، حكيماً مادام كه آيه عذاب را به رحمت و آيه رحمت را به عذاب پايان نبرى.
۳. جايگزينى كلمات متقارب: مقصود از نزول قرآن بر هفت حرف ، جواز جايگزينى ميان كلمات متقارب قرآن است؛ به اين معنا كه مىتوان يك واژه قرآنى را برداشت و واژهاى متقارب و مترادف به جاى آن گذاشت.عمدة القارى : ج۱۲ ص۲۵۹.
۴. انواع هفتگانه قرائات: مراد از «احرف سبعه» انواع هفتگانه قرائت قرآن است؛ يعنى با بررسى قرائات موجود مىتوان آنها را به هفت نوع قرائت تقسيم كرد و روايات مورد بحث با اشاره داشتن به اين انواع، در مقام تجويز آنهاست . اين انواع هفتگانه قرائات بدين شرح اند: ۱) اختلاف قرائت ، باعث تغيير اعراب مىشود، بى آن كه در معنا يا شكل ظاهرى كلمه تغييرى ايجاد كند؛ نظير آيه(هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ)با ضمه يا فتحه «راء». ۲) با اختلاف قرائت ، ظاهر كلمه و با تغيير اعراب ، معناى آن نيز تغيير كند؛ نظير آيه(رَبَّنَا بَعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا)كه «باعد» به صيغه امر يا ماضى خوانده شود. ۳) با اختلاف قرائت، صورت و ظاهر لفظ باقى، اما با تغيير حروف، معناى لفظ تغيير كند ؛ نظير واژه(نُنشِزُها)كه به صورت «ننشرها» قرائت شده است. ۴) با اختلاف قرائت، ظاهر لفظ تغيير يابد؛ اما در عين حال، معناى آن با تغيير حروف تغيير نكند ؛ نظير آيه(كَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ ؛ همانند پنبه زده شده)كه به صورت «كالصوف المنفوش» قرائت شده است. ۵) با اختلاف قرائت ، صورت لفظ و معناى آن تغيير كند ؛ نظير آيه(وَ طَلْحٍ مَّنضُودٍ ؛ و درختان موز كه ميوههايش خوشهخوشه روى هم چيده شدهاست)كه به صورت «وطلع منضود» قرائت شده است. ۶) در پى اختلاف قرائت ، فقرات يك آيه جابهجا شود ؛ نظير آيه(وَ جَآءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ؛ سكرات مرگ ، حقيقت را آورد)كه به صورت «وجاءت سكرة الحق بالموت» قرائت شده است. ۷) با اختلاف قرائت ، در فقرات آيه فزونى و كاستى رخ دهد ؛ نظير آيه(تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً)كه به صورت «تِسعٌ وَتِسعونَ نَعجَةً أُنثى» قرائت شده است.ر. ك: الإتقان فى علوم القرآن : ج۱ ص۱۲۹ - ۱۳۵؛ شرح اصول الكافى : ج۱۱ ص۷۹.
۵. كيفيتهاى هفتگانه تلاوت قرآن: روايات «سَبعَةُ أحرُفٍ» ناظر به كيفيتهاى هفتگانه تلاوت قرآن اند؛ به اين معنا كه چگونگى اداى كلمات قرآن را با دستهبندى هفتگانه آنها تعيين كردهاند. اين موارد، عبارت اند از: ادغام، فتح، اظهار، تفخيم، ترقيق، إماله و مدّ.شرح مسلم : ج۶ ص۹۹؛ عمدة القارى : ج۱۲ ص۲۵۹.مدافعان اين نظريه در دفاع از آن مىگويند كه چون عرب در اداى آنها داراى لغت و لهجههاى مختلف بود، خداوند از باب تسهيل، همه حالات تكلم به آنها را مجاز اعلام كرد.ر.ك: فتح البارى : ج۹ ص۲۵؛ عمدة القارى : ج۲۰ ص۳۰؛ مجمع البحرين : ج۱ ص۴۹۰.
۶. گويشهاى هفتگانه: شايعترين نظريه در باره روايت «سبعة أحرف» حمل آنها بر لهجهها و گويشهاى مختلف است ،ر . ك : عمدة القارى : ج۱۲ ص۲۵۸؛ شرح اصول الكافى : ج۵ ص۳۱۷.چنان كه از ابن عباس نقل كردهاند كه گفت: «نَزَلَ القُرآنُ عَلى سَبعِ لُغاتٍ». كسانى كه نزول قرآن بر هفت حرف را به معناى لهجههاى مختلف عربى دانستهاند، خود در تحليل اين هفت گويش دچار اختلاف شدهاند:
الف - برخى گفتهاند كه مراد، گويشهاى قبايل مختلف عربى است، بى آن كه هفت لهجه منحصر به قبيله خاص باشد؛ نظير گويش قريش، هُذَيل، هَوازن، يمن.
ب - برخى آن را بر گويشهاى مختلف قبيله مُضر حمل كردهاند كه خود داراىهفت قبيله بود به نامهاى: هذيل، كنانة، قيس، ضبة، تَيم الرباب، أسد بن خزيمة و قريش .
ج - برخى بر اين باورند كه مقصود، گويشهاى مختلف در درون قريش است؛ زيرا قرآن به لهجه قريش نازل شد، چنان كه آيه(وَ مَآ أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ ؛ابراهيم : آيه ۴ .هيچ فرستادهاى را نفرستاديم مگر به زبان قوم خودش تا برايشان روشن كند)بر آن دلالت دارد.ر. ك: الإتقان فى علوم القرآن : ج۱ ص۱۳۴ - ۱۳۵؛ شرح اصول الكافى : ج۵ ص۳۱۷.
جمعبندى و نتيجهگيرى
در تحليل روايات و آراى پيشگفته مىتوان نكات زير را به دست داد:
۱. از منظر شيعه ، قرآن بر يك حرف نازل شده و اختلافات قرائات ، منشأ وحيانى ندارد، چنان كه در روايت زراره از امام باقر عليه السلام و فضيل بن يسار از امام صادق عليه السلام بر آن تأكيد شده است . بنا بر اين ، روايات نزول قرآن بر هفت حرف ، به دليل مخالف بودن با سخنان اهل بيت ، فاقد اعتبارند.البيان : ص۱۷۷.افزون بر اين ، اختلاف و تناقض ميان اين روايات فراوان است و در بعضى از اين روايات ، ميان سؤال و جواب تناسبى نيست،البيان : ص۱۷۷.چنان كه برخى از دانشمندان اهل سنّت نيز به موهون بودن اين روايات و اضطراب لفظى و معنوى آنها اذعان كردهاند.آلاء الرحمن : ج۱ ص۳۰.
بر اين اساس ، مىتوان گفت : رواياتى كه نزول قرآن به هفت حرف را تفسير كردهاند بر فرض صدور ، در واقع توجيه صحيحى است براى روايات «هفت حرف» تا از رواج نظريههاى نادرست در اين باره پيشگيرى نمايند .
۲. علامه طباطبايى در مواجهه با ديدگاههاى فراوانى كه در تفسير احاديث «سبعة أحرف» بيان شده، با كمك برخى روايات پيش گفته اين نظر را ترجيح داده است كه «أحرف سبعه» بر اقسام هفتگانه معنايى حمل شود. اين اقسام ، بر اساس روايتى عبارت اند از: امر، زجر، ترغيب، ترهيب، جدل، قصص و مَثَل، و بر اساس روايت ديگرى عبارت اند از: زجر، امر، حلال، حرام، محكم، متشابه و امثال.الميزان فى تفسير القرآن : ج۳ ص۷۴ - ۷۵.به نظر مىرسد اين ديدگاه اگر چه با ظاهر شمارى از روايات سبعة اَحرف - كه در منابع اهل سنّت، انعكاس يافته و ناظر به چگونگى قرائت قرآن اند - ناسازگارى دارد، ولى بر اساس روايات اهل بيت، داراى محمل مناسبى است، بويژه آن كه روايت شيخ صدوق هم بر تقيه حمل شده است.جواهر الكلام : ج۹ ص۲۹۵.
۳. با تحليلى كه از نظريه پنجم ارايه شده و به معناى تفاوت لهجه دانسته شده، به نظر مىرسد كه تفاوت جوهرى ميان اين نظريه و نظريه ششم وجود ندارد. بر اين اساس، دو نظريه پنجم و ششم، روايت سبعة اَحرف را به معناى تفاوت لهجه دانستهاند. با فرض پذيرش صحّت صدور روايات سبعة اَحرف، نظريه ششم را مىتوان توجيه قابل قبولى براى اين دست از روايات دانست، البته با اين تفاوت كه نبايد لهجههاى هفتگانه آن را منحصر در لهجههاى عربِ معاصرِ نزول دانست. به عبارت روشنتر، چنان كه در بررسى علل راهيافت پديده اختلاف قرائات آورديم، به استناد روايات سبعة اَحرف مىتوان ادعا كرد كه با توجه به جهانى بودن قرآن و موضوعيت داشتن قرائت عربى آن، خداوند، انحصار قرائت قرآن را منطبق با قرائت عربِ معاصرِ نزول، برداشته و به جهانيان اجازه داده كه آن را مطابق با لهجههاى خود تلاوت كنند. پيداست كه لهجههاى مختلف، هيچ گاه به معناى اختلاف در متن نخواهد بود.
۴. نظريه سوم يعنى جايگزينى فواصل آيات، به دلايل زير مردود است:
الف - به استناد آيه حفظ، هر نظريهاى كه مستلزم پذيرش دخل و تصرف در آيات قرآن باشد مردود است.
ب - جابهجايى ميان فواصلآيات،بهشدّت در قرآن مورد انكار قرار گرفتهاست:
(وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوحِىَ إِلَىَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَىْءٌ وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَآ أَنزَلَ اللَّهُ .انعام : آيه ۹۳ .
ستمگرتر از افترا زننده دروغ به خداوند و يا كسى كه گفت به من وحى شده در حالى كه چيزى به او وحى نشده ، و كسى كه گفت به همين زودى من هم همانند آنچه خداوند مىفرستد ، مىفرستم ، كيست ؟)
به گفته مفسران، اين آيه در باره يكى از كاتبان قرآن به نام عبد اللَّه بن سعد بن ابىسرح نازل شده كه به هنگام كتابت فواصل آيات، آنها را جابهجا مىكرد و هنگامى كه پيامبر به او مىفرمود: بنويس «عَليماً حَكيماً» او مىنگاشت «غَفوراً رَحيماً» و بر همين اساس مدعى بود كه مىتواند خود قرآنى نازل كند.ر. ك: مجمع البيان : ج۴ ص۱۱۱.
ج - اين احتمال از نظر همه صاحبنظران مردود است؛ زيرا مخالف اجماع امّت مبنى بر ممنوع بودن هر گونه تغيير در قرآن است.شرح مسلم : ج۶ ص۱۰۰.
د - دقت در فواصل آيات نشان مىدهد كه اين فواصل بسيار دقيق و منطبق با درونمايه آيات است كه عموماً نقش اقامه برهان بر محتواى آيات را بر عهده دارند. .ر.ك: سبل السلام : ج۳ ص۱۸۵.
۵. ديدگاه چهارم يعنى جابهجايى ميان كلمات متقارب نيز مردود است؛ زيراافزون بر آن كه لازمه آن پذيرش راهيافت تغيير در متون آيات است - كه به بيان پيشگفته ، بطلان آن تأكيد شد - ، جواز جابهجايى ميان كلمات متقارب يا مترادف بدان معناست كه برابرى معنايى ميان اين دست از كلمات براى ما امرى مسلّم تلقّى گردد، در حالى كه بسيارى از محقّقان بر اين نكته پاى فشردهاند كه نمىتوان معنا و كاركرد معنايى واژههاى مترادف و متقارب را از هر جهت يكسان دانست . به عبارت ديگر، بررسى معنا و كاركرد مترادفات نشان مىدهد كه هر يك از آنها وظيفه انتقال نكات و لطايف خاصى را برعهده دارند كه از واژه مترادف ديگر ساخته نيست.ر.ك: الفروق اللغويه : ص۹۲ - ۹۳؛ البرهان فى علوم القرآن : ج۴ ص۷۸؛ تاج العروس : ج۱ ص۲۱؛ علوم حديث: ش ۲۰ ص ۱۰۱ (گفتگو با آية اللَّه سيّد مرتضى عسكرى).
۶. نظريه پنجم، روايات «سبعة أحرف» را بر انواع قرائتهاى هفتگانه، حمل كرده است. اين نظريه از دو جهت مردود است:
الف - عموم صاحب نظران اين برداشت را خطا دانستهاند؛ زيرا توجيهى براى قرائتهاى هفتگانه نسبت به ساير قرائات وجود ندارد.
ب - چنان كه در تبيين اقسام هفتگانه قرائت آمده، كه همه آنها به نوعى مستلزم پذيرش راهيافت تغيير در قرآن اند، اعم از آن كه اين تغيير ناظر به اعراب باشد يا به تغيير ظاهرى لفظ يا جابهجايى كلمات يا تغيير معنايى آيات. از سويى ديگر ، ادلّه نفى راهيافت تحريف در قرآن ، راهيافت مطلق تغيير در قرآن را نفى مىكند، بويژه در مواردى كه تغيير يا جابجايى مزبور زمينه تغيير معنايى آيات را فراهم آورد.ر.ك: البيان ص۱۵۱ - ۱۵۲ و ۱۸۷ - ۱۹۱؛ التمهيد فى علوم القرآن : ج۱ ص۴۳ - ۸۲؛ البرهان فى علوم القرآن : ج۱ ص۲۱۴.البيان : ص۱۷۷.