مى دانيم كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، سال ها در مدينه و اطراف آن ، نماز جمعه را بر پا مى كرده است . گزارش هاى متعدّد در اين باره هم داستان اند كه پيامبر صلى الله عليه و آله براى فرا خواندنِ مردم به نماز جمعه ، از شعار هميشگى اسلام ، يعنى اذان ، استفاده نموده است . مؤذّن پيامبر صلى الله عليه و آله ، زمانى كه امام جمعه براى ايراد خطبه فراز مى آمد ، اذان مى گفت. بخارى ، از سائب بن يزيد نقل مى كند كه گفت : در دوران پيامبر صلى الله عليه و آله و عمر و ابو بكر ، شروع اذان اعلان جمعه ، زمانى بود كه خطيب بر منبر ، مستقر مى شد (صحيح البخارى : ج ۱ ص ۳۰۹ ح ۸۷۰) .و پس از فرود آمدن امام جمعه و آمادگى براى برپايى نماز ، اقامه مى گفت .. نسايى ، از سائب بن يزيد نقل مى كند گفت : وقتى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله روز جمعه بر منبر مى نشست ، بلال ، اذان را شروع مى كرد و هنگامى كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرود مى آمد ، اقامه مى گفت . در دوره ابو بكر و عمر هم همين گونه بود (سنن النسائى : ج ۳ ص ۱۰۰) .
اين سيره ، در روزگار دو خليفه اوّل و دوم و نيمه نخست خلافت عثمان نيز استمرار داشته است ؛. ر ك : همان ، پانوشت ۱ و ۲ .امّا به روزگار عثمان ، اذانى ديگر بر اذان و اقامه اصلى نماز جمعه ، افزوده شد .. «... زمان عثمان كه فرا رسيد و جمعيت [مسلمانان] هم بسيار شد ، عثمان ، اذان سوم را هم در زوراء (خانه عثمان) افزود (صحيح البخارى : ج ۱ ص ۳۰۹ ح ۸۷۰) .
جايگاه اين اذانِ اضافه شده ، طبق نقل اكثر قريب به اتّفاق راويان و فقيهان، پيشاز ظهر شرعى جمعه بوده است ،. سخنى از ابن ادريس حلّى و نيز تركمانى ، به نقل از علّامه امينى در دست است كه نشان مى دهد او اين اذان اضافه شده را پس از اذان اصلى ، و زمان آن را پس از خطبه هاى نماز و فرود آمدن امام جمعه مى داند : «پس از فرود آمدن [خطيب از منبر] ، غير از اذان كه هنگام زوال گفته مى شود ، گفتن اذانى جايز نيست ، و اين (اذان پس از خطبه) ، همان اذان نهى شده است» (السرائر : ج ۱ ص ۲۹۵ . نيز ، ر . ك : الغدير : ج ۸ ص ۱۲۶ ، كشف الرموز : ج ۱ ص ۱۷۶) . امّا شهيد اوّل ، اين نظر را غريب مى شمارد (البيان : ص ۱۰۶) .و از اين رو ، آن را «اذان اوّل» مى ناميده اند . گفتنى است به دليل اين كه اين اذان ، پس از اذان اصلى و سال ها پس از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پديد آمده ، «اذان ثانى» هم ناميده شده است . بر همين پايه و با اطلاق اذان بر اقامه به دليل تغليب ، و يا به دليل اين كه آن نيز نوعى اعلام و تأذين و نداست ، اين اذان افزوده را «اذان ثالث» يا «نداء ثالث» نيز خوانده اند .
گزارش هاى تاريخى و حديثى ، دليلى را از سوى مُبدِع اين اذان اضافى ، گزارش نكرده اند و تنها گفته اند كه اين افزودن ، به هنگام فراوان شدنِ مردم و دور شدن خانه هاى آنها از مسجدِ پيامبر صلى الله عليه و آله بوده است . شايد بتوان با توجّه به اين نكته و نيز مكان اين اذان ـ كه بيرون از مسجد مدينه و طبق قول بسيارى در زوراء (در بازار مدينه) بوده است ،. زوراء ، خانه عثمان در بازار مدينه بوده است (مجمع البيان : ج ۱۰ ص ۴۳۴ و معجم البلدان : ج ۳ ص ۱۵۶) ؛ امّا برخى مانند علّامه امينى ، آن را به نقل از قاموس اللّغة و تاج العروس ، مجاور مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله دانسته اند (الغدير : ج ۱ ص ۱۲۸) .ـ اين گونه گفت كه : عثمان ، مى خواسته است با اين اذان پيش از وقت ، مردم ساكن در اطراف شهر و مكان هاى دور از مسجد النبى صلى الله عليه و آله را از نزديك شدن وقت نماز جمعه ، آگاه كند تا آن كه پس از طهارت و طىّ مسير ، از آغاز خطبه هاى نماز ، در مسجد ، حضور داشته باشند و به سخنان خليفه ، گوش بسپارند ؛. ر . ك : المصنّف ، عبد الرزّاق : ج ۳ ص ۲۰۶ ح ۵۳۴۲ .همان چيزى كه او را وادار به مقدّم داشتن خطبه هاى نماز عيد فطر و قربان بر نماز آن كرد ؛ زيرا مردم به كارهاى عثمان و شيوه زمامدارى او معترضبودند و به سخنان او توجّه نمى كردند.
زمان وقوع اين كار ، اين احتمال را تقويت مى كند ؛ زيرا بر طبق گزارش مورّخان ،. ر . ك : تاريخ الطبرى : ج ۳ ص ۳۳۷ ، الكامل : ج ۳ ص ۱۱۶ ، البداية و النهاية : ج ۷ ص ۱۷۵ .افزودن اذان در سال سى ام هجرى است ؛ يعنى تاريخى كه نقطه عطف ميان دو دوره خلافت عثمان است و در اين سال است كه عثمان ، به تدريج ، مورد انتقادها قرار گرفت و مردم به خطبه ها و اندرزهاى او ، اعتنايى نمى كردند و بدان ، گوش نمى سپردند .
حكم شرعى اذان افزوده
بيشتر محدّثان و فقيهان اهل سنّت ، افزودن اين اذان را حقّ خليفه شمرده اند و آن را بدعت و يا حدّ اقل ، بدعتى نكوهيده ، نمى دانند . برخى فقيهان ، حديث مُرسَل «عليكم بسنّتى و سنّة الخلفاء الراشدين من بعدى» را نيز دليل خوبى براى اين نظريه مى دانند .. ر . ك : الكافى ، ابن عبد البرّ : ص ۷۴ ، عمدة القارى : ج ۲۳ ص ۲۴۶ .
برخى نيز اين افزوده را «اذان اصطلاحى» ـ كه گونه اى عبادت و يا مقدّمه عبادتِ نماز است ـ ، نمى شمرند و تنها آن را «اذانى لغوى» ، يعنى فراخوان و تذكّر عمومى مى دانند .. ر . ك : تلخيص الحبير : ج ۴ ص ۶۰۰ ، فتح البارى : ج ۲ ص ۳۲۷ .
معدودى از فقيهان بزرگ شيعه ، مانند شيخ طوسى در المبسوط و محقّق حلّى و محقّق اردبيلى ،. ر . ك : المبسوط : ج ۱ ص ۱۴۹ ، المعتبر : ج ۲ ص ۲۹۶ ، مجمع الفائدة و البرهان : ج ۲ ص ۳۷۷ .به صورت اجمالى و مشروط ، با اين ديدگاه ، موافق بوده و آن را بدعت نشمرده اند ، هر چند ممكن است آن را مانند محقّق حلّى ، به دليل آن كه پيامبر صلى الله عليه و آله بدان مبادرت نكرده و به آن فرمان نداده است و يا به دليل شباهتش بهبدعت ، مكروه بدانيم ؛ زيرا انتخاب اذان كه شعارى مقدّس و عبادتى فرود آمده از آسمان و به اصطلاح اصوليان ، شكل و جايگاه آن ، توقيفى و به دستِ شارع است ، براى امرى عادى و معمول ، خلاف سيره پيامبر صلى الله عليه و آله و خلفاى پيش از عثمان است . از اين رو ، برخى فقيهان اهل سنّت ، مانند شافعى نيز آن را نپسنديده اند .. تذكرة الفقهاء : ج ۴ ص ۱۰۶ ، الاُمّ : ج ۱ ص ۲۲۴ . نيز ، ر . ك : الاعتصام ، شاطبى : ج ۲ ص ۱۶ .
در برابر اين قول ، بيشتر فقيهان شيعه ، اذان سوم را بدعت شمرده اند و برخى از آنان ، به حديث حَفْص بن غياث از امام جعفر صادق عليه السلام استناد كرده اند كه فرمود :
الأَذانُ الثّالِثُ يَومَ الجُمُعَةِ بِدعَةٌ .. الكافى : ج ۳ ص ۴۲۲ ح ۵ ، تهذيب الأحكام : ج ۳ ص ۱۹ ح ۶۷ .اذان سوم در روز جمعه ، بدعت است .
آنان ، همچنين سخن ابن عمر را كه گفته است : «الأذان الأوّل يوم الجمعة بدعة». المصنّف ، ابن ابى شيبه : ج ۲ ص ۴۸ ح ۳ . مقصود ، اوّلين اذان بر حَسَب زمان است .و نيز قول حسن بَصرى را كه گفته : «النّداء الأوّل يوم الجُمُعة الّذى يكون عند خروج الإمام و الّذى قبل ذلك مُحدَثٌ». المصنّف ، ابن ابى شيبه : ج ۲ ص ۴۸ ح ۱ .را به عنوان دليل هاى خود ، ذكر كرده اند .
در اين دليل ها ، خدشه هايى نيز وارد شده است . برخى ، سند حديث حَفْص را ضعيف دانسته اند و جابر بودن عمل مشهور را به طور كلّى ، مقبول نمى شِمُرند و يا متن آن را مُجمل دانسته و مقصود آن را حدّاقل به گونه احتمالى ، اذان نماز عصر روز جمعه مى دانند كه پس از اذان نماز جمعه و اقامه آن ، سومين ندا خواهد بود .. مجمع الفائدة و البرهان : ج ۲ ص ۳۷۷ .
گفتنى است كه برخى فقيهان اهل سنّت نيز احتجاج به سخن ابن عمر را قطعى نمى شِمُرند و احتمال قرائت به گونه استفهام انكارى اين سخن را مطرح كرده اند و حتّى با فرض خبرى بودن ، آن را بدعتى مذموم نشمرده اند و جزو بدعت هاىخوب ، به شمار آورده اند .
در اين صورت ، قول حسن نيز قابل احتجاج نيست ؛ ليكن به نظر مى رسد كه هيچ يك از اين دو نظر ، صحيح نيست .
نظريه نهايى
در «درآمد» اين باب ، گذشت كه بدعت ، قابل تقسيم به خوب و بد نيست ، هر چند مُحدَثات (امور نو و كارهاى جديد) را مى توانيم به خوب و بد ، تقسيم كنيم . در مسئله تأسيس سنّت هاى خوب نيز ، نوآورى ما يا بايد از مصداق هاى قانون جامع و كلّى پذيرفته دين باشد (مانند : ابداع كمك ها و يارى هاى جديد اجتماعى و فردى ، همچون بيمه و بازنشستگى) ، و يا آن را به نام دين و بخشى از آن ، انجام ندهيم . بر اين اساس ، اگر معتقدان به جواز اذان سوم ، آن را افزوده اى لازم بر دين بدانند ، گويى كه دين ، ناقص بوده و كثرتِ جمعيت را پيش بينى ننموده است ، كه در اين صورت ، بدعت و دين سازى تلقّى مى شود و به طور مسلّم ، حرام است ؛ امّا اگر بپذيرند كه آن ، جزو دين و عبادت بزرگِ نماز جمعه نيست و هر زمان و در هر مكانى مى توان آن را كنار نهاد و وسيله اعلام و اعلان ديگرى را جاى گزين آن كرد ، ديگر نمى توان آن را بدعت دانست . هر چند با توجّه به وسايل امروزى ، مانند : راديو ، بلندگو ، ساعت ها و تلفن هاى هشدار دهنده ، استفاده ابزارى از اذان ـ كه شعارى مقدّس و آسمانى است ـ ، نادرست مى نمايد ؛ زيرا ما را به بدعت و دخالت در امور توقيفى ، متّهم مى كند و حديث موجود از صادق آل محمّد عليهم السلام ، به احتمال فراوان ، قابل تطبيق بر آن است .. گفتنى است اين بيان توسط فاضل ارجمند جناب آقاى عبد الهادى مسعودى تهيّه شده است .