پژوهشى در باره اِعراب قرآن كريماين پژوهش ، به وسيله فاضل گرامى حجة الاسلام و المسلمين دكتر سيد محمود طيّب حسينى (عضو هيئت علمى پژوهشگاه حوزه و دانشگاه) ، انجام شده است .
زبان قرآن كريم، عربى است و نشانههاى اِعرابى، سهمى مهم در بيان معانى اين زبان دارند، به گونهاى كه تغيير در آنها به تغيير در معناى جمله مىانجامد. توجّه به اِعراب، براى قرائت آيات قرآن و فهم معانى آنها ضرورتى مضاعف دارد؛ زيرا خطا در تشخيص اِعراب كلمات قرآن، نه تنها معنا را تغيير مىدهد كه گاه معنايى متناقض با مقصود خداى تعالى پديد مىآورد . براى نمونه اگر كلمه «رسوله» در آيه(أَنَّ اللَّهَ بَرِىءٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ ؛توبه : آيه ۳.خداوند و پيامبرش ، از مشركان بيزارند)مجرور قرائت شود (و نه مرفوع) معناى آيه چنين مىشود كه - معاذ اللَّه - خداى سبحان از رسولش نيز بيزار است، در حالىكه اين معنا خلاف مقصود خداوند است، يا اگر در آيه(إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَؤُاْ ؛فاطر : آيه ۲۸.بندگان دانشمند خداوند ، از خدا مىترسند)كلمه «الله» مرفوع قرائت شود (و نه منصوب)، معنا چنين مىشود كه خدا از علما بيم دارد، در حالىكه مقصود آيه اين است كه عالمان، از خداى تعالى بيم دارند.
معناى لغوى و اصطلاحى
اِعراب، از مادّه «ع ر ب»، مصدر باب اِفعال و در لغت به معناى آشكار و روشنكردن است، چنان كه به روشن ساختن كلام براى مخاطب به گونهاى كه هيچ خطايى در آن نباشد نيز اِعراب گفته شده است. در اصطلاح نحويان نيز براى آن، تعاريفى گوناگون بيان شده است؛المفصل : ج۱ ص۲۶.اما امروزه معمولاً مقصود از اعراب، چنين بيان مىشود: «تعيين نقش و جايگاه نحوى كلمه در جمله و تعيين نقش نحوى جمله در واحدى بزرگتر».ر.ك: دائرة المعارف تشيع : ج۲ ص۲۶۹.
اِعراب، گاه در مقابل «بِناء» به كار مىرود و كلمهاى را كه اِعراب ظاهرى يا مقدّر مىگيرد، «مُعْرَب» و در مقابل، كلمهاى را كه در وضعيتهاى گوناگون نحوى تغيير نمىكند، «مَبنىّ» مىخوانند.موسوعة النحو : ص۱۰۹ و ۲۰۴.امروزه در زبان فارسى، اِعراب (به معناى بيان نقش دستورى كلمه در جمله) را «تركيب» گويند، در برابرِ «تجزيه» (كه به معناى تحليل حالت صرفى و اشتقاقى كلمه بدون توجه به نقش آن در جمله است).لغت نامه : ج۴ ص۵۶۴۰ مدخل «تجزيه».
در برخى از احاديث پيامبر صلى اللَّه عليه و آله يا سخنان صحابه، به معناى لغوى اِعراب، اشاره شده است .المستدرك على الصحيحين : ج۲ ص۴۳۹؛ مجمع الزوائد: ج۷ ص۱۶۳، الإتقان فى علوم القرآن : ج۱ ص۲۴۴.در روايتى از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آمده است: «أَعْرِبُوا القرآنَ وَ الْتَمِسُوا غَرائِبَهُ»ر . ك : ص ۳۰۸ ح ۱۲۳۹ .كه به ظاهر مراد از «اعراب قرآن» در آن، تلفظ صحيح و واضح الفاظ اتفسير القرطبى : ج۱ ص۱۹.ست؛ اما سيوطى اعراب را در اين حديث به معناى فهم معناى واژگان قرآن دانسته است.الإتقان فى علوم القرآن : ج۱ ص۲۴۴ و ۳۸۲.در حديثى ديگر ، آمده است :
فَإِنَّه مَنْ قَرَءَ القُرْآنَ فَأَعْرَبَهُ فَلَهُ بِكلِّ حرفٍ عَشْرُ حسناتٍ و كفّارَةُ عشْرِ سيئاتٍ ورَفْعُ عشْرِ درجاتٍ .ر . ك : ص ۳۰۸ ح ۱۲۴۲ .
هر كس قرآن بخواند ، و الفاظ آن را درست بخواند ، براى هر حرف ، ده حسنه ، كفاره ده گناه و بالا رفتن ده مرتبه در نظر گرفته مىشود .
نيز در روايتى ديگر از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله اعرابِ كلام، مقدمهاى براى اعراب قرآن دانسته شده است: «أَعْرِبوا الكلامَ كىْ تَعرِبُوا القرآنَ».ر . ك : ص ۳۰۸ ح ۱۲۴۳ .در اين جا مراد از اعراب، تلفظ صحيح و واضح كلمات است كه مىتواند هم به تلفظِ صحيحِ حركتِ آخرِ كلمات مربوط باشد و هم به تلفظ درست همه حروف و صداهاى حروف يك كلمه .
پيشينه اِعراب
اعراب، از ويژگىهاى زبان عربى است كه نقشى تعيينكننده در مفاهمه و تفاهم دارد . بنا بر اين به طور طبيعى، اعراب، همزاد زبان عربى است و اين زبان بدون اعراب، قادر به بازتاباندن معنا نيست؛ اما پيشينه «دانش اِعراب» و نشانههاى اِعرابى - يعنى نشانههايى كه بر نوع اعراب كلمات دلالت مىكنند - به سده نخست هجرى باز مىگردد و مىتوان گفت دانش اِعراب، بويژه اعراب قرآن، از دامان قرآن كريم برخاسته است.تاريخ تفسير و نحو : ص۱۳۷ - ۱۴۶.
كاتبان وحى، در آغاز، هنگام نگاشتن قرآن، كلمات را بدون نقطه و اِعراب، ثبت مىكردند. شايد ثبت قرآن بدون اين نشانهها براى صلى اللَّه عليه و آله كسانى كه در عصر پيامبر مىزيستند، مشكلى نمىآفريد؛ اما براى نسلهاى بعد و نيز مردم غير عربى كه به اسلام گرويده و با مسلمانان آميخته بودند، گاه موجب قرائت به گونههاى مختلف مىشد و معانى را دگرگون مىساخت . از اين رو نياز به راهكارى جامع ضرورىنمود كه به اختلافات و نيز تغيير و تحريف معنوى قرآن كريم پايان بخشد.
روايات در باره معرفى نخستين اعرابگذار قرآن (ثبتكننده نشانههاى اِعرابى) مختلف اند .براى تفصيل در اين باره نك: دائرة المعارف بزرگ اسلامى : ج۹ ص۳۷۰ - ۳۷۴؛ درآمدى بر تاريخ علوم قرآن : ص۱۱۴ - ۱۱۵.معمولاً از ابو الأسود دُئِلى (م ۶۹ق) به عنوان آغازگر اعرابگذارى قرآن كريم ياد مىشود كه اين كار را به كمك يحيى بن يَعمر انجام داد. در آغاز، اعرابگذارى بسيار ساده بود و براى نشان دادن اعراب ، از نقطه سود مىجستند، بدين صورت كه براى نصب، نقطهاى روى حرف پايانى كلمه، براى جر، نقطهاى زير آن، و براى رفع، نقطهاى بعد از همان حرف مىنهادند.كتاب المصاحف : ص۱۶۲؛ المقنع : ص۱۲۴ - ۱۲۶؛ رسم الخطّ مصحف : ص۴۹۲.براى تنوين هم از دو نقطه به همان شكل استفاده مىشد. در اين زمان هنوز براى تمايز حروف مشابه، از نقطه كمك گرفته نمىشد و نقطههاى اِعرابى نيز به رنگى متفاوت با رنگ حروف و كلمات، ثبت مىشدند.كتاب المصاحف: ص ۱۶۲؛ المقنع: ص ۱۲۴ - ۱۲۶؛ رسم الخطّ مصحف: ص ۴۹۲ .گفتنى است كه اين اعرابگذارى، مطابق نظر مشهور و مقبول مسلمانان صورت پذيرفت.
پس از حدود يك قرن، به دست خليل بن احمد فراهيدى (م ۱۷۵ق) شكلهاى خاص، جاى گزين نقطههاى اعرابى شد. وى براى نصب، مستطيلى بر روى حرف، براى جر، مستطيلى زير آن، و براى ضمّه واوى كوچك بالاى آن مىنهاد و براى هر يك از تنوينها شكل مشابه همان حركت اوّل را بر آن مىافزود. او همچنين براى نشان دادن تشديد از دندانه حرف «س» و براى سكون از سَرِ حرف «ص» استفاده مىكرد. نشانهها سپس به تدريج، افزون بر نشان دادن اِعراب در حرف پايانى كلمه، براى نشان دادن حركت ساير حروف كلمه نيز به كار مىرفتند.الإتقان فى علوم القرآن : ج۲ ص۳۷۸؛ القرآن الكريم و أثره فى الدراسات النحوية : ص۲۶۶ - ۲۶۷.تا اين زمان (نيمهدوم قرن دوم هجرى)، غرض از اعرابگذارى قرآن، قرائت صحيح قرآن كريم به همان شكل منقول از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، و برداشت معنايى صحيح از آيات و جلوگيرى از اجتهاد در قرائات بود . با اين حال پس از اين نيز اجتهاد و اختلاف در اعراب برخى كلمات قرآن ، به صورت محدود ميان استادان قرائت ديده مىشود و اين امر، اختلافهايى را در تفسير برخى آيات قرآن سبب شده است.القرآن الكريم و أثره فى الدراسات النحوية : ص۸۸ ؛ تاريخ نحو : ص۳۴ - ۵۱.
در نيمه دوم قرن دوم هجرى ، در دانش اعراب قرآن كريم تحولى پديد آمد كه دانشمندان و استادان ، نحو عربى را به سمت تحليل و تبيين نقشهاى كلمات در جملهها و آيات قرآن كريم سوق دادند كه نقطه اوج آن در «معانى القرآنها» و سپس «اعراب القرآنها» تجلى يافت. برجستهترين دانشمند اين دوره ، سيبويه (م ۱۸۰ق)، در الكتاب - كه نخستين كتاب موجود نحو عربى است - ضمن تدوين قواعد نحو، به تبيين و تحليل نقش كلمات بويژه نقشهاى نحوى آنها در قرآن پرداختالقرآن الكريم و أثره فى الدراسات النحوية: ص ۸۸؛ تاريخ نحو: ص ۳۴ - ۵۱.و بدين سان «مكتب نحو بصره» پديد آمد. از ويژگىهاى بارز مكتب نحو بصره، قانونمند كردن قواعد نحو و روى آوردن به قياس در نحو عربى است. اثر اين رويكرد در دانش نحو، راه يافتن تأويل و توجيه بيشتر در تحليل نحوى آيات، منضبط شدن قواعد نحو، محدودتر شدن دامنه قواعد و در نتيجه سهلتر شدن فراگيرى آن قواعد بود. در مقابل اين مكتب، «مكتب نحو كوفه» به پيشوايى كسايى (م ۱۸۹ق) پديد آمد كه ويژگى آن توجه بيشتر به نقل، سماع و فاصله گرفتن از قياس بود.همان : ص۹۴ ، ۱۲۲ ، ۱۳۳ - ۱۳۶.قرآن كريم در اين دوره، محور مباحث نحو عربى بود و كتابهايى با عنوان «معانى القرآن» و «إعراب القرآن» آراى نحوى مفسّران را نشان مىدادند.
در اواسط سده سوم هجرى ، مكتب نحو بغداد ظهور كرد كه راه ميانه و تلفيقى است از دو مكتب نحو بصره و كوفه. دانشمندانى مانند ابن خالويِه (م ۳۷۰ق)، ابن دُرُستوِيه (م ۳۴۷ق)، ابوعلى فارسى (م ۳۷۷ق)، ابن جنّى (م ۳۹۲ق)، زجّاج (م ۳۶۳ ق) و زمخشرى (م ۵۳۸ ق) بدين مكتب گرايش داشتهاند.الإنصاف : ص۴۶۳ به بعد ، ۴۷۴ ، ۵۲۴ به بعد ، ۴۴ به بعد.
دانشمندان سده سوم و چهارم هجرى هر يك با تكيه بر مكتب نحوى خود ، به بيان و تحليل اعراب آيات مىپرداختند. اما در سدههاى بعدى نحويان اغلب به جمعآورى آراى پيشينيان مبادرت كردند و كمتر به نقد آرا و ترجيح آنها بر يكديگر پرداختند. اين رويكرد در البيان ابن الأنبارى (م ۵۷۷ق)، التبيان ابو البقاء (م ۶۱۶ق) و به صورت محدودتر در مشكل إعراب القرآن مكّى بن ابى طالب، مشهود است.الإنصاف: ص ۴۴، ۴۶۳، ۴۷۴ و ۵۲۴ .
از بررسى مكاتب و ديدگاههاى نحوى دانشمندان و مفسّران پيشين ، بر مىآيد كه حجم فراوانى از اختلاف موجود در نحو و اعراب آيات قرآن ، معلول تفاوت تحليل صاحب نظران است، بدون آن كه در تفسير آيه تأثير چندانى داشته باشد. به نظر مىرسد اين دانشمندان بيش از هر چيز در پى بهدست دادن فهم درستى از آيات قرآن، منطبق با قواعد زبان بودهاند . از اين رو هر يك با توجه به آراى نحوى و قواعد دستورى مدارس نحوى ، به تحليل ادبى آيه مىپرداختهاند. اين تحليلها در موارد فراوانى ، معناى آيه را تغييرى جدى نمىداد؛ اما به تدريج منشأ تنوّع قواعد نحو و اعراب شد. اختلاف در جواز عطف بر ضمير مجرور بدون اعاده جار، عطف بر ضمير مرفوع بدون تأكيد آن با ضمير منفصل، مبنى بودن فعل امر، عمل «اِن» مخفّفه، اختلاف در رافع مبتدا و خبر،الإنصاف : ص۴۶۳ به بعد ، ۴۷۴ به بعد ، ۵۲۴ به بعد ، ۱۹۵ به بعد ، ۴۴ به بعد.معانى «اَنْ» و «إذا» و اختلاف در جواز يا عدم جواز ورود آن بر جمله اسميه، اختلاف در عمل حروف مشبهة بالفعل و «ما»ىنافيه نسبت به خبر، جواز يا عدم جواز فاعل قرار گرفتن جمله و دهها مسئله ديگر ، از جمله نمونهها و شواهد اين نظرند. با اين حال نمىتوان انكار كرد كه بخش مهمى از اختلافات مفسّران در اعراب آيات قرآن ، متأثر از باورها و پيشفرضهاى كلامى و فقهى آنان بوده است؛ براى مثال ، عاطفه يا مستأنفه دانستن واو در آيه(وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّ سِخُونَ فِى الْعِلْمِ)آل عمران : آيه ۷ .بر اين نگرش كلامى برخى مفسران مبتنى بوده است كه آيا راسخان در علم، به تأويل متشابهات آگاهى دارند يا ندارند . همچنين بيان نقش «اَرجُلَكم» در آيه(وَامْسَحُواْ بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ)مائده : آيه ۶ .و تعيين معطوف عليه آن متأثر از اين پيشفرض فقهى مفسر بوده است كه آيا در وضو بايد پا را مسح كرد يا آن را شست. البته در موارد فراوانترى ، نوع اعراب و بيان نقش كلمات ، در تفسير آيات شريفه در دو بُعد معارف كلامى و فقهى اثر گذار بوده و برداشتهايى متفاوت را در پى داشته است. چنين به نظر مىرسد كه بخشى از اختلافات كلامى ، و فقهى مذاهب اسلامى ، از اختلاف در اعراب آيات سرچشمه گرفته است.
اهميت اعراب در فهم قرآن
مفسّران بر ضرورت آشنايى با مباحث نحوى قرآن و اعرابالمحرر الوجيز : ج۱ ص۱۴.پيش از ورود به تفسير آيات تأكيد كردهاند.اُصول التفسير و قواعده : ص۱۵۵ - ۱۵۹؛ قواعد التفسير : ج۱ ص۲۳۵ به بعد.طبرسى ، برترين علم از علوم قرآنى را اعراب قرآن دانسته است؛ زيرا هر بيان عربى به آن نيازمند است و اعراب در حقيقت، كليد گشودن معناى الفاظ است و بدون آن ، آگاهى از مراد خدا ناممكن است.مجمع البيان : ج۱ ص۸۱.سمين حلبى نيزعلم اعراب را نخستين دانش از ميان پنج علم مؤثّر در فهم قرآن مىشمارد.الدر المصون : ج۱ ص۴۵.
به رغم تأكيد مفسران بر نقش و تأثير اعراب در فهم و تفسير قرآن، ابن هشام در باب پنجم مغنى و در پى او زركشى و سيوطى ، با ذكر شواهدى متعدد ، اعراب را فرع بر فهم معنا دانسته و معتقدند مُعْرِب ابتدا بايد به فهم صحيحى از آيات دست يابد. سپس بر طبق معنا اعراب آيه را بيان كند.مغنى اللبيب : ج۲ ص۶۸۴ - ۷۰۶؛ البرهان فى علوم القرآن : ج۱ ص۴۱۰؛ الإتقان فى علوم القرآن : ج۱ ص۳۸۲.اين ديدگاه به طور مشخص مىتواند از يك سو راه تأثير روايات، و از ديگر سو تأثير باورهاى پيشين و پيشفرضهاى ذهنى مفسر را بر اعراب آيات و بيان نقش كلمات در هر آيه باز كند . با اين حال به نظر مىرسد نقطه اعتدال، جمع ميان اين دو ديدگاه است؛ زيرا از يك سو هر يك از اين دو ديدگاه به نحو جزئى - و نه كلى - صحيح است؛ يعنى در حالى كه در موارد بسيارى فهم صحيح آيه بر نوع اعراب آن مبتنى است، موارد فراوانى نيز يافت مىشوند كه اعراب، مبتنى بر دريافت معنا و فرع آن است و اين به سبب ويژگى زبان عربى بويژه زبان قرآن و نظم دقيق و حساب شده آن است كه در بسيارى موارد به آيات، قابليت وجوه نحوى و اعرابى گوناگون مىدهد و بر پايه هر تركيب و تحليل، معنايى متناسب برداشت مىشود. اين ويژگى آيات قرآن (قابليت براى تركيبهاى گوناگون) ، از دشوارىهاى پيش روى مفسران در فهم قرآن است كه حلّ آن، راهكارهاى جدى مىطلبد. آنچه تاكنون از قواعد نحوى و اعرابى براى حل اين دشوارى پيشنهاد شده به دليل استثناها و تخصيصهايش نتوانسته اين مشكل را از ميان بردارد و همين مسئله از عوامل اختلاف ديدگاههاى فقهى و كلامى ميان فرق اسلامى و فقها و افزون بر اين، گاه وسيلهاى براى متهم ساختن فرقههاى اسلام بهتفسير به رأى بوده است.ر.ك: أثر المعنى النحوى فى تفسير القرآن الكريم بالرأى .
نكته حائز اهميت در اعراب قرآن آن است كه متن قرآن به عنوان متن مستحكم ادبى ، اصالت داشته و بايد به عنوان معيار و منبع قواعد در نظر گرفته شود و هرگز نبايد قواعد مدوّن نحوى و دستور زبانى كه حدود دو قرن پس از نزول قرآن و غالباً به دست دانشمندان عجم جهت آشنايى با زبان عربى و قرآنكريم تدوين شدند، بر آيات قرآن مقدم دانسته شده و تحميل شوند. در نتيجه ، شايسته نيست براى سازگارى آيات شريفه با قواعد دستور زبان عربى ، به توجيه و تأويل و تقدير گرفتن روى آورد . بر اين اساس ، مفسّر قرآن كريم براى تفسير صحيح قرآن نيازمند دانش نحو و اعراب است و از اين رو بايد از دانش و ديدگاهها و تجارب دانشمندان نحو بهره كامل ببرد. در عين حال بايد خود قرآن را داور نهايى و معيار اصلى سنجش صحت اعراب بداند و حتى الامكان با اخذ ظواهر آيات شريفه، كمترين تقدير و تأويل را در اعراب آيات در نظر بگيرد.
در پاسخ اين پرسش كه آيا قرآن كريم ميزان ادبيات و دستور زبان عربى است يا موزون آن، شايد بتوان گفت پيش از ثابت شدن اعجازآميز بودن قرآن، موزون و پس از آن ميزان است؛ چون قرآن ، كلام خداى سبحان و فصيح و بليغترين نثر عربى است.
انواع اعراب و نشانههاى اِعراب
اِعراب بر چهار نوع است كه دو نوع آن (نصب و رفع)، ميان اسم و فعل مشترك است، يك نوع ويژه اسم (جر)، و يك نوع ويژه فعل (جزم) است .شرح قطر الندى : ص۴۵؛ شرح شذور الذهب : ج۲۳ - ۲۴؛ البهجة المرضيه : ج۱ ص۵۰ - ۵۱.اعراب همچنين، شكلها و علايم گوناگونى دارد. عالمان نحو، اعراب را به دو شكل اصلى و فرعى تقسيم كردهاند؛ علامتهاى اصلى اعراب عبارت اند از: ضمّه براى رفع،فتحه براى نصب، كسره براى جر، و سكون براى جزم . علامتهاى فرعى گونههاى مختلفى به شرح ذيل دارند:
۱. الف در اسمهاى تثنيه، واو در اسمهاى جمع مذكّر سالم و اسماى ستّه ، و نون در هفت صيغه فعل مضارع يعنى دو صيغه جمع مذكر، چهار صيغه تثنيه و مفرد مؤنث مخاطب (افعال خمسه)، نقش ضمه و علامت رفع دارند.
۲. ياء در اسمهاى تثنيه و جمع مذكّر سالم ، الف در اسمهاى ستّه ، كسره در جمع مؤنث سالم ، و حذف نون در پنج فعل مضارعِ ياد شده، به جاى فتحه نقش اعراب نصب را ايفا مىكنند.
۳. ياء در اسمهاى تثنيه و جمع مذكّر سالم و اسماى ستّه، و فتحه در اسمهاى غير منصرف ، به جاى كسره نقش اعراب جر را ايفا مىكنند.شرح قطر الندى : ص۴۲ به بعد؛ النحو الوافى : ج۱ ص۹۶ - ۹۷؛ البهجة المرضية : ج۱ ص۵۰ - ۵۱.
۴. سكون در پنج صيغه فعل مضارع صحيح، حذف لام الفعل در همان صيغهها از فعل ناقص ، و حذف نون در صيغههاى تثنيه، جمع مذكر و مفرد مؤنث مخاطب ، علامت جزم اند.البهجة المرضية : ج۱ ص۷۴ و ۷۸.
آثار مكتوب در اعراب قرآن
جايگاه و نقش مهم دانش اعراب قرآن در فهم و تفسير قرآن سبب شد كه دانشمندان پس از قرن دوم به طور گسترده به تحقيق و تأليف در اين دانش قرآنى بپردازند. به ظاهر، نخستين بار ابوجعفر رؤاسى ، از اصحاب امام باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام ، كسايى و فرّاء، كتابهايى با عنوان إعراب القرآن نگاشتهاند.الذريعة : ج۲ ص۲۳۵ - ۲۳۶؛ تأسيس الشيعة : ص۶۷ - ۶۸.
پس از نيمه دوم قرن دوم هجرى، از انديشهها و آراى نحوى خليل و سيبويه كه بگذريم،ظاهرة الاعراب : ص۲۳۲ - ۲۵۲.دانشمندان ذيل، صاحب تأليف در اِعراب قرآن بودهاند، اگر چه بسيارىاز اين كتابها به دست ما نرسيده است:قضايا الجملة الخبرية : ج۱، ص۳۱.قُطرُب نحوى(م ۲۰۶ق)،الفهرست : ص۵۸.ابو عبيده معمر بن مثنّى(م ۲۱۰ق)،الفهرست: ص۶۰.عبد الملك بن حبيب قرطبى(م ۲۳۹ق)، ابوحاتم سجستانى (م ۲۴۸ق)،كشف الظنون : ج۱ ص۱۲۱.ابن قتيبه (م ۲۷۰ق)،الفهرست : ص۷۶.مبرّد نحوى (م ۲۸۵ق)الفهرست: ص۶۵.و ابو العباس ثعلب نحوى (م ۲۹۱ق) . ابراهيم بن محمد نفتويه (م ۳۲۳ق)،بغية الوعاة : ج۱ ص۴۲۹؛ طبقات المفسرين : ج۱ ص۲۱؛ قضايا الجملة الخبرية : ج۱ ص۳۹.ابو البركات ابن الأنبارى (م ۵۷۷ ق) صاحب البيان فى غريب إعراب القرآن، ابوجعفر نحاس نحوى (م ۳۳۸ق) صاحب إعراب القرآن، ابوبكر ابن اشته اصفهانى (م ۳۶۰ق) صاحب رياضة الألسنة فى إعراب القرآن و معانيه، مكّى بن ابى طالب (م ۴۳۷ق) صاحب مشكل إعراب القرآن، اسماعيل بن خلف (م ۴۵۵ق)، خطيب تبريزى (م ۵۰۲ق)، ابوالحسن على بن ابراهيم حوفى نحوى (م ۵۶۲ق) صاحب كتاب المفصّل در ده جلد در اعراب قرآن، ابو البقاء عبد اللَّه بن حسين عكبرى (م ۶۱۶ق) صاحب التبيان فى إعراب القرآن - كه از آن با عنوان إملاء ما منّ به الرحمن نيز ياد شده - ، ابواسحاق ابراهيم بن محمد سفاقسى (م ۷۴۲ق) صاحب المُجيد فى إعراب القرآن المجيد، محمد بن سليمان صرخدى (م ۷۹۲ق) كه كتاب سفاقسى را تلخيص كرده، سمين حلبى (م ۷۵۶ق) صاحب الدر المصون فى علوم الكتاب المكنون.كشف الظنون : ج۱ ص۱۲۱ - ۱۲۳.
در كنار كتابهاى إعراب القرآن بايد از كتابهاى معانى القرآن نيز ياد كرد كه مشتمل بر اعراب قرآن نيز بودهاند .براى آگاهى از اسامى مؤلفان اين آثار، ر. ك: الفهرست : ص۳۷.برخى تفاسير جامع نيز به اعراب آيات قرآن توجهى گسترده داشتهاند، مانند التبيان شيخ طوسى و الكشّاف زمخشرى و مجمعالبيان و جوامع الجامع طبرسى، المحرّر الوجيز ابن عطيه، و البحر المحيط ابوحيان.
در ميان منابع اعراب القرآن ، دو كتاب ديگر نيز شايان توجه است كه در شيوه نگارش با ديگر كتابها متفاوت اند: يكى إعراب القرآن منسوب به زجاج (م ۳۳۰ق) و ديگرى مغنى اللبيب عن كتب الأعاريب از ابن هشام انصارى (م ۷۶۱ق) . اين دو كتاب، مبتكر بحث موضوعى در زمينه اعراب قرآن اند. پس از ابن هشام، قرآنپژوه معاصر وى، بدر الدين زركشى (عمدتاً متأثر از وى)، نوع ۴۷ و بخشهايى از نوع ۴۶ از كتاب علوم قرآنى خود، البرهان، را به بحثهاى ادبى قرآن اختصاص داده و با گردآورى مباحث سودمند ادبى در تفسير قرآن، اين دو فصل را شاهبيت كتابش معرفى كرده است.الإتقان فى علوم القرآن : ج۱ ص۳۰۹ - ۴۲۵.
تأليف در اعراب قرآن در روزگار معاصر به طور گستردهترى در كانون توجه قرآنپژوهان بوده و دهها كتاب در تحليل اعراب كامل قرآن يا اجزا و سورههايى خاص به صورت گزينشى تأليف شده است. ويژگى اين آثار، آموزشى بودن آنهاست. اين آثار اغلب براى طلاب و دانشجويان و با غرض يادگيرى، و تقويت و تثبيت قواعد صرفى و نحوى در ذهن آنان بوده است. از مشهورترين اين كتابها إعراب القرآن و صرفه و بيانه از محيى الدين درويش، إعراب القرآن از ابراهيم كرباسى، الجدول فى إعراب القرآن از محمود صافى، إعراب القرآن از طيب ابراهيم و تجزيه و تركيب قرآن موسوم به كلمة اللَّه العليا از محمد رضا آدينهوند است. شيوه بحث در اين كتابها كاملاً با شيوه «اعراب القرآن»ها در گذشته متفاوت است، در حالىكه كتابهاى گذشته در واقع به تحليل اعراب كلمات و آيات مشكل قرآن روى مىآورند، كتابهاى معاصر به تحليل و تركيب همه كلمات قرآن، پرداختهاند.