معيارهای غلوّ در قرآن و روايات - صفحه 91

اخبرك لا به. يا سدير! فهل وجدت فيما قرأت من کتاب الله عزوجل ايضاً: (كَفَى بِاللّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ)؟1 قلت: قد قرأته جعلت فداك! قال: أفمن عنده علم الکتاب کله أفهم ام من عنده علم الکتاب بعضه؟ قلت: لا، بل من عنده علم الکتاب کلّه. فأومأ بيده الي صدره و قال: علم الکتاب و الله کلّه عندنا، علم الکتاب و الله کلّه عندنا؛2
در مجلس امام صادق عليه السلام بوديم، آن حضرت با چهره خشمگين وارد شد و چون به جاي خود نشست، فرمود: و اعجبا از مردماني كه گمان مي‏كنند ما غيب مي‏دانيم. غيب را جز خداي عز و جل نميداند. من خود آهنگ نمودم فلانه كنيزكم را بزنم، از دست من گريخت و ندانستم در كدام اطاق منزل پنهان شده است. سدير گويد: چون از جاي برخاست و به اندرون منزل تشريف برد، من و ابو بصير و ميسر خدمت او رفتيم و به او گفتيم: قربانت، ما از تو شنيديم كه چنين و چنان فرمودي در باره كنيزك خود با اين كه مي‏دانيم شما علم بسياري داري و باز هم نسبت علم غيب به شما نمي‏دهيم، گويد: امام عليه السلام فرمود: اي سدير مگر تو قرآن نمي‏خواني؟ گفتم: چرا، فرمود: تو در آنچه از قرآن خداي عز و جل خواندي به اين آيه برخوردي: «گفت آن كه نزد او بود علمي از كتاب: من آن را براي تو مي‏آورم پيش از آن كه چشم بر هم زني»؟ گويد: گفتم: قربانت، من آن را خوانده‏ام. فرمود: آن مرد را شناختي و دانستي چه علمي از كتاب نزد او بوده؟ گويد: گفتم: به من از آن خبر دهيد. فرمود: علم او به اندازه يك قطره بوده است در درياي اخضر (مديترانه) اين اندازه چيست نسبت به علم كتاب؟
گويد: گفتم: قربانت، چه بسيار كم است اين اندازه. فرمود: اي سدير، چه بسيار است كه خداي عز و جل او را منسوب به آن علمي كرده كه من به تو خبر مي‏دهم. اي سدير، آيا در آنچه از قرآن خداي عز و جل خواندي اين آيه را خوانده‏اي: «بگو بس است براي گواه ميان من و شما خداوند و كسي كه علم كتاب دارد» گويد: گفتم: آن را خوانده‏ام قربانت. فرمود: كسي كه همه علم كتاب را دارد بافهم‏تر است يا كسي كه جزئي از علم كتاب را دارد؟ گفتم: نه، بلكه آن كه علم همه كتاب را دارد او بافهم‏تر است. سپس با دست خود اشاره به سينه‏اش كرده و فرمود: به خدا علمِ كتاب نزد ماست، به خدا همه‏اش نزد ماست.
علامه مجلسي در مراة العقول به خاطر مجهول بودن برخي از روات، سند روايت را ضعيف دانسته است.3 از طرفي، با توجه به ذيل روايت، آنچه در ابتداي روايت آمده ـ که دلالت بر نفي علم به غيب دارد ـ از روي تقيّه بوده است. وجه ديگر، آن است که بگوييم، غرض نفي علم غيب ذاتي بوده است نه مطلق آگاهي از غيب.
3. و ممّا خرج عن صاحب الزمان ـ صلوات الله عليه ـ ردّاً علي الغلاة من التوقيع جواباً لکتاب کتب اليه علي يدي محمّد بن علي بن هلال الکرفي:

1.. سوره رعد، آيه ۴۳.

2.. الکافي، ج۱، ص۲۵۷، ح۳؛ بصائر الدرجات، ص۲۳۰، ح۵.

3.. مراة العقول في شرح اخبار آل الرسول، ج۳، ص۱۱۲.

صفحه از 98