نقد و بررسی حديثی در فضيلت اهل فارس - صفحه 121

2 ـ 1 ـ 2 ـ 1. فارس‌زبانها

گروهي معتقدند که فارس در اين احاديث، به مکان خاصي اشاره ندارد، بلکه به معناي کساني است که زبان مادري آنها فارسي بوده و به اين زبان سخن ميگويند۱ . حاکم نيشابوري در اين باره مي‌نويسد:
اشارت نبي صلوات اللّه و سلامه عليهم به سلمان فارسي و ياد كردن ايشان قوم او را، اشارت است به همه كساني كه به فارسي سخن مي‏گويند تا اقصي بلاد خراسان.۲

2 ـ 1 ـ 2 ـ 2. مشرق شبه جزيره عربستان

برخي از علماي علوم اسلامي، واژه فارس را به دليل کاربرد تاريخي آن نزد عرب به معناي مطلقِ شرق شبه جزيره عربستان دانسته‌اند۳ . مشترک بودن زبان فارسي ميان مردم مناطق خراسان و فارس نيز باعث شده تا برخي، فارس را اعم از اين دو منطقه بدانند۴ . اگر از بحث لغت خارج شويم، عدهاي تلاش کردهاند فارس را تنها به معناي خراسان بدانند! اين گروه به دليل آن که صفات ذکر شده در روايات مورد بحث، از قبيل علم و ايمان، در قوم فارس [به معناي اخص آن] ديده نشده و در مقابل، نيمي از محدثان و علما خراساني بوده و اين صفات را در بر دارند، اين احاديث را تنها به اهل خراسان تأويل کرده‌اند.۵ اين گروه حتي بدين مرحله اکتفا ننموده و علاوه بر آن، به وضوح به سرزنش ساکنان ايالت فارس پرداختند؛ به عنوان نمونه ابن فقيه همداني (متوفاي حدود 340ق) در ذيل اين حديث، به دليل ايستادگي اهل فارس مقابل مسلمانان در جريان فتوح، آنها را يکي از دشمنان شديد مسلمين دانسته که نه تنها در علم، بلکه در عبادت نيز فضيلتي ندارند۶ . همچنين محمد بن عبد المنعم حميري (م900ق) در کتاب الروض المعطار اهل فارس را انسانهايي خمود معرفي کرده که جز ابن مقفع و دو فرزند سهل يعني فضل و حسن دانشمند نامآشناي ديگري ندارند.۷ بنا بر اين به جاي برداشت مدح از حديث، به سرزنش اهل فارس پرداختهاند.

2 ـ 1 ـ 2 ـ 3. شيراز و اطراف آن

اين معنا از فارس، اخص از معاني ديگر و قدر متيقن از آن است؛ چنان که از تلاش گروهي که سعي ميکنند معناي فارس را به خراسان تعميم دهند نيز روشن است. آقا بزرگ تهراني پس از معرفي نسخه خطي لطيفه غيبيه از محمد بن محمد دارابي، اشاره‌اي به مقدمه اين کتاب کرده و نقل مي‌کند که مؤلف پس از آوردن حديث «لو کان العلم...» به معناي واژه فارس پرداخته و آن را به معناي شيراز و نواحي

1.. سبل الهدي والرشاد، ج۱۰، ص۱۱۶.

2.. تاريخ نيشابور، ص۶۳.

3.. الروض المعطار في خبر الاقطار، ۲۱۴.

4.. البلدان، ص۶۰۸.

5.. احسن التقاسيم، ص۴۵۱.

6.. الروض المعطار، ص۲۱۴.

صفحه از 133