باب من حفر بئراً في ملکه
در اين باب، حديث مشهور «في الرکاز الخمس»، مربوط به يکي از چيزهايي که خمس به آن تعلّق ميگيرد، ذکر شده است.۱
باب مناقب قرابة رسول الله صلي الله عليه و آله
در باب فوق ـ که به مناقب حضرت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ اشاره دارد ـ جريان آمدن آن حضرت به نزد ابوبکر و مطالبه خمس و امتناع خليفه از پرداخت حقّ آن حضرت را گزارش ميکند.۲
باب غزوة البدر
در اين باب، براي چهارمين مرتبه، جريان پرداخت شارف (شتري از خمس غنائم جنگ بدر) به علي عليه السلام ، به طور مفصّل آورده شده است.۳
باب غزوة خيبر
در اين باب، به طريقي ديگر از عايشه جريان آمدن حضرت فاطمه ـ عليها سلام ـ نزد خليفه اوّل، مطالبه باقي مانده خمس خيبر، امتناع خليفه از پرداخت آن و قهر حضرت با او تا هنگام وفات را، گزارش ميکند.
اين گزارش نسبت به دو مورد قبل مفصّلتر و کاملتر است.۴
باب بعث علي بن ابي طالب عليه السلام الي اليمن قبل حجة الوداع
در اين باب به فرستادن علي عليه السلام به يمن، تصرّف آن حضرت در مال خمس، بغض بعضي از اصحاب نسبت به وي و پاسخ پيامبر صلي الله عليه و آله که حقّ علي عليه السلام در خمس بيش از آن چيزي است که در آن تصرّف کرده است، اشاره ميكند.۵
1.. همان، ج۳، ص۷۴.
2.. همان، ج۴، ص۲۰۹.
3.. همان، ج۵، ص۱۶؛ در سه مورد ديگر ج۳، ص۱۲، باب ما قيل في الصواغ؛ ج۴، ص۴۲، باب فرض الخمس؛ نيز در ج۳، ص۷۹، باب بيع الحطب و الکلأ، حديث شارف را آورده است، امّا تصريحي بر اين که شارف از خمس باشد، ندارد؛ هر چند ميتوان برداشت کرد، زيرا تعبير چنين است: «... قال أصبت شارفاً مع رسول الله صلي الله عليه و سلم في مغنم يوم بدر، قال و أعطاني رسول الله صلي الله عليه و سلم شارفاً أخري...» که شارف دومي اشاره به اعطاي خمس است؛ همان گونه که در گزارشهاي ديگر آمده است.
4.. همان، ج۵، ص۸۲.
5.. همان، ج۵، ص۱۱۰، حدثنا روح بن عبادة، حدثنا علي بن سويد بن منجوف، عن عبد الله بن بريدة، عن أبيه رضي الله عنه، قال: بعث النبي صلي الله عليه و سلم علياً إلي خالد ليقبض الخمس و كنت أبغض علياً و قد اغتسل، فقلت لخالد: الا تري إلي هذا؟ فلما قدمنا علي النبي صلي الله عليه و سلم ذكرت ذلك له فقال: يا بريدة! أتبغض علياض؟ قلت: نعم. قال: لا تبغضه فان له في الخمس أكثر من ذلك. نکته قابل توجّه اين که اين نقل بخاري با آنچه ديگران نقل کردهاند، مقداري متفاوت است؛ مثلاً در مسند احمد، ج۵، ص۳۴۶ جريان چنين آمده است: حدثنا عبد الله، حدثني أبي، ثنا الفضل ابن دكين، ثنا ابن أبي عيينة، عن الحسن، عن سعيد بن جبير، عن ابن عباس، عن بريدة قال: غزوت مع علي اليمن فرأيت منه جفوة فلما قدمت علي رسول الله صلي الله عليه وسلم ذكرت علياً فتنقصته، فرأيت وجه رسول الله صلي الله عليه و سلم يتغير فقال: يا بريدة! الست أولي بالمؤمنين من أنفسهم؟ قلت: بلي يا رسول الله! قال: من كنت مولاه فعلي مولاه.