7. جلسات حمدوية بن نصير كشي: دانشمند مورد اعتماد شيعي۱ در كش و از اساتيد مشترك عياشي و كشي است. نامش در اسناد بسياري از روايات رجال كشي مشاهده ميشود.۲
از آنجا كه حمدويه در كش ميزيسته و كشي نيز تمام عمرش را در آن منطقه سپري كرده و از سوي ديگر به تعبير طوسي حمدويه فردي «مورد اعتماد، بينظير در زمان خودش، پر روايت و كثير العلم» بوده است۳ بنابراين طبيعي است كه انتقال اين روايات به شاگردان يا از طريق جلسات حديثي بوده و يا نهايتاً به صورت اجازه بوده است.
به نظر ميرسد در كش و سمرقند جلسات متعدد ديگري نيز وجود داشته كه با بررسيهاي بيشتر ميتوان به آنها ظفر يافت. اگر تنها مشايخ كشي در رجالش را برشماريم و بر اين باور باشيم كه كشي در جلسات درس آن روايات را فرا گرفته است، شمار جلسات حديثي افزون بر 50 جلسه خواهد شد.
گذشته از اين، رجاليان شماري از راويان ساكن كش را كثيرالرواية خواندهاند. طبيعي است كه بارزترين شيوه انتقال روايت در گذشته جلسات حديث بوده است. به عنوان نمونه جبريل بن أحمد فاريابي۴ و علي بن محمد بن فيروزان۵ از جمله كساني هستند كه افتخار كثير الروايه بودن را دارند. در توصيف جبريل بن احمد آمده است: كان مقيما بكش كثير الرواية عن العلماء بالعراق و قم و خراسان. اين گزاره ميتواند بر جلسات او نيز دلالت كند.
ايلاق: در ايلاق جلسات حديثي متعددي برگزار ميشده است. اين جلسات نوعاً در سده چهارم هجري بوده است. به برخي از مشايخ اين جلسات اشاره ميكنيم:
الف) جعفر بن علي بن أحمد قمي ايلاقي (أبو محمد) جعفر بن علي بن احمد از فقهاي قمي است كه در ايلاق سكونت گزيده بود. او دانشمندي ثقه۶ و از مشايخ اجازه۷ به شمار ميرفت شيخ طوسي او را معروف به ابن رازي دانسته و در شمار راويان با واسطه از معصومان آورده است.۸ جعفر بن علي قمي ايلاقي استاد حديث شيخ صدوق است و صدوق از او با عبارت رضي الله عنه ياد ميكرد.۹ در كتابهاي صدوق به محل تحمل حديث صدوق از وي اشارهاي نشده است، ولي از آنجا كه سكونت وي ايلاق بوده و صدوق هم از او روايت كرده است و همچنين خود جعفر نيز صاحب كتاب و در شمار مشايخ اجازه بوده است، احتمال دارد كه صدوق به صورت دريافت اجازه، از وي نقل كرده است و در جلسه حديثي وي حضور نداشته است.
1.. بازشناسي منابع اصلي رجال شيعه، ص۳۷۶.
2.. رجال الطوسي، ص۴۲۱، ش ۶۰۷۴.
3.. همان، ص۴۱۸، ش ۶۰۴۲.
4.. همان، ص۴۲۹، ش ۶۱۶۴.
5.. رجال ابن داود، ص۸۶، ش ۳۱۲.
6.. مستدركات علم رجال الحديث، ج۲، ص۱۷۲.
7.. رجال الطوسي، ص۴۱۸، ش ۶۰۳۶.
8.. التوحيد، ص۴۱۷ ـ ۴۱۸.