مشکلات تحقيقي رو به روست. در اين ميان، غلات نخستين شيعه از نظر تحقيقات تاريخي، با کمبود پژوهش مواجه است و چندان به زمينههاي تاريخي پيدايش آن توجه نشده است. وي با اشاره به پديده تکثر فِرَق شيعي، تأثير مسأله غيبت امام منتظر عليه السلام را در آن مهم ميداند.
بواچکلي به اين نتيجه دست يافته است كه غلات جزء آن دسته از فرقههاي شيعي هستند كه در عصر امامان شکل گرفتهاند و موضوع غلات را ميتوان از سه منظر مورد مطالعه و بررسي قرار داد:
نخست. بررسي فرقه شناسي به عنوان فرقه شيعي،
دوم. بررسي رجالي ـ حديثي غاليان،
سوم. بررسي تاريخي غلات به عنوان يك پديده نوظهور در بستر تاريخي اماميه.
با لحاظ اين سه منظر، منابع مطالعاتي غلات و نقد آن نيز متنوع خواهد بود. بواچکلي سه دسته منبع را به عنوان منابع تحليل انتقادي غلات نخستين، معرفي ميکند: کتب فِرق و نِحل، رجال و تاريخ. وي با جستجوي در فِرق شيعي و سنّي ديدگاههاي رايج را در باره غلات با رعايت سير تاريخي منابع و با تقدم آثار شيعي، گزارش کرده است. نکته مورد توجه وي در اين بخش، استدلالها و استنادات قرآني متفکران اسلامي در نقد انگارههاي غلات است. در منابع رجالي، نخست ديدگاه کشّي و نجاشي را در باره راويان غالي گزارش و تحليل کرده و در پايان نظر برخي از رجاليان اهل سنّت را، همانند ابن حجر عسقلاني، متذکر شده است و برخي از محدّثان را ـ که از سوي رجاليان شيعه متهم به غلو شدهاند ـ معرفي کرده است. در نگاه بواچکلي، اصطلاح غلات در منابع تاريخي متقدم شيعه کمتر به کار رفته است. نخستين زمينه پژوهش تاريخي وي در اين عرصه، مواجه طبري با غلات شيعه در كتاب تاريخ الرسل و الملوک بوده است و در ادامه به بررسي کتب تاريخي ديگري پرداخته است که به جريان غلات توجه داشتهاند. بخش دوم مقاله وي زمينههاي اعتقادي غلات است. در يک تحليل، خيلي از ديدگاههاي غلات مشابه نگرش مسيحيان، يهوديان و کافران است. بررسي زمينههاي سياسي و فرهنگي عصر امويان و عباسيان در شکلگيري و گسترش تفکر غاليگري در جامعه اسلامي از مباحث بعدي مقاله وي است.
مقاله «دو دستگي در شيعيان امام کاظم عليه السلام و پيدايش واقفه»۱ از بيوکارا۲ ، به تحليل تاريخي ـ فرقه شناختي علل و نتايج پيدايش واقفه در شيعه اختصاص دارد. پس از رحلت امام کاظم عليه السلام جامعه شيعي در مسأله امامت دچار تشكيك شد و گروه بزرگي به نام واقفيان با اعتقاد به توقف در امامت امام كاظم عليه السلام پيدا شدند. واقفه نمونه جديدي از گروههاي متعددي بود که پيشتر در موقعيتهاي مختلفي، مدعي غيبت چندين امام شيعي شده بودند. واقفيان براي ترويج باورهاي واقفي و تحکيم موقعيت خود در جامعه، ادبيات وسيعي را ـ که عمدتاً به مسأله غيبت مربوط ميشد ـ توليد کردند. در مقابل، آموزه غيبت در ارتباط با امام غايب (معصوم دوازدهم شيعه) از سوي حاميان امام رضا عليه السلام و شيعيان امامي دورههاي بعد، به کار گرفته شد و از طرفي، ديدگاههاي وکلاي واقفي امام کاظم عليه السلام ، الگويي براي فعاليت وکلاي امام عسکري عليه السلام در اختيار آنها قرار داد. در آن زمان، گروهي به عنوان بشيريه به غيبت و مهدويت امام