بنامد. در اين ميان آراي حديثي گلدزيهر از ميان ديدگاههاي مستشرقان، بيشتر مورد توجه و بررسي وي قرار گرفته است۱ .
هارالد موتسكي۲ در مقاله «مصنف عبدالرزاق صنعاني: منبعي براي احاديث قرن نخست هجري۳ » ضمن اشاره به نتايج روش گلدزيهر و شاخت در بررسي محتواي روايات فقهي و انتساب تاريخي آنها به دورههاي بسيار متاخر از عهد پيامبر صلي الله عليه و آله و عصر صحابه، تصريح كرده است كه روش مذكور در دهههاي اخير از سوي برخي محققان مسلمان و غربي نقادي شده است؛ رويكرد روايي ـ تاريخي، روش گلدزيهر و شاخت را در كم ارزش دانستن اسناد و تاريخ گذاري احاديث، به نقد كشيده است؛ اين رويكرد ـ كه در مطالعات اسلامي غريبان از زمان پژوهشهاي يوليوس وِلهاوزِن شناخته شده بود ـ در تلاش است تا منابع اوليهاي را كه به صورت آثاري مستقل حفظ نشدهاند، از جوامعي كه در اختيار است، استخراج كند. در اين رويكرد، محقق به جاي توجه به مجموعه احاديثي در يك موضوع خاص، به متوني كه از راويان معيني رسيده است، ميپردازد. آثار منبع شناسانه هِريبِرت هورست، گِئورگ اشتاوت، فؤاد سزگين و ديگران نشان ميدهند كه گلدزيهر و بويژه شاخت، بيش از حد، شكاكانه به اِسناد نگريستهاند و خيلي عجولانه، مشاهدات موردي خود را، تعميم بخشيدهاند. با اين همه، رويكرد روايي ـ تاريخي در معرض اين خطر است كه ارزش تاريخي اِسناد را دست بالا بگيرد؛ همچنان كه شاخت به درستي، در باره نوشتههاي لئونه كايتاني بر آن تأكيد ورزيد. در اين مقاله موتسكي، با توجه به رويكرد منبع شناسانه و رويكرد روايي ـ تاريخي، كوشيده است، نشان دهد چگونه و تا چه اندازه ميتوان از قابل اعتماد بودن سلسله راويان احاديث مطمئن شد؛ وي با تكيه بر رويکرد منبع شناسانه ميکوشد اعتبار از دست رفته اسنادِ روايات فقهي را با يکديگر احيا کند. وي به اين منظور با مرور روايات المصنف عبدالرزاق صنعاني (م211ق) و بررسي منابع و مشايخ روايي وي، به اين نتيجه ميرسد که اعتبار اسانيد روايات فقهي در متون کهن حديثي بسيار بيشتر از تصور برجامانده از تئوريهاي شاخت و گلدزيهر است۴ .
مقاله مايكل كوك۵ با عنوان «مخالفان نگارش حديث در صدر اسلام۶ » از مهمترين و مفصلترين مقالات نشر يافته غربيان در باب كتابت حديث، است. وي در نوشتاري بلند، به تفصيل پيشينه تاريخي مسأله منع كتابت حديث را مورد كاوش قرار داده، ادله و آراي مطرح در اين مسأله را، تحليل كرده است. اين مقاله مايكل كوك در ميان نگاشتههاي مستشرقان، ميتواند منبعي مناسب براي شناخت نگاه استشراقي به جريان منع كتابت حديث در عصر صحابه باشد. بخش اول مقاله وي، در حكم درآمدي بر
1.. ترجمه فارسي مقاله را بنگريد: ارزيابي مجدد احاديث اسلامي، ص۱۱۸ ـ ۱۲۸.
2.. Harald Motzki.
3.. The Musannaf of Abd al ـ Razzaq al ـ Sanani as a sourse of Authentic Ahadith of the Fersit Century A.H. pp ۲۸۷ ـ ۳۰۹.
4.. ترجمهي فارسي مقاله را بنگريد: علوم حديث، ش ۴۰، ص۹۵ ـ ۱۲۲.
5.. ايشان تاكنون چندين بار از موسسه علمي ـ فرهنگي دار الحديث بازديد كرده و آخرين بار مقاله خود را با عنوان «حديثي معماگونه در باب قبله در الكافي كليني» در كنگره بين المللي ثقة الاسلام كليني ـ ارديبهشت ۱۳۸۸ قرائت كرد. ترجمه فارسي مقاله در شماره ۵۱ مجله علوم حديث نشر يافته است.
6.. The Opponets of the Writing of Tradition in Early Islam,pp ۴۳۷ ـ ۵۳۰.