حديث پژوهی در نگاشته‌های مستشرقان - صفحه 235

7. از ديدگاه شاخت تاريخ كتابت حديث و چگونگي فرايند انتقال آن از عصر پيامبر صلي الله عليه و آله به دوره‌هاي بعد، داراي تاثير مستقيم در اعتبار سنجي و تاريخ گذاري پيدايش روايات فقهي است، ضروري است كه در ارزيابي احاديث فقهي، شواهد و حوادث تاريخي قرن دوم و سوم هجري، به دقت بررسي گردد و بويژه، به انديشه‌ها و باورهاي روايان و كاتبان احاديث توجه شود. شاخت، در پي اثبات اين ادعا است كه جامعان احاديث فقهي در جوامع حديثي، از انديشه‌هاي شخصي و منطقهاي تاثير پذيرفته‌اند، گاهي اين تاثيرات ريشه در فرهنگ دوران قبل از اسلام دارد.
8. موتسكي رويكرد روايي ـ تاريخي، روش گلدزيهر و شاخت را در كم ارزش دانستن اسناد و تاريخ گذاري احاديث، به نقد كشيده است؛ وي با تكيه بر رويکرد منبع شناسانه ميکوشد اعتبار از دست رفته اسنادِ روايات فقهي را با يکديگر احيا کند. وي به اين منظور با مرور روايات المصنف عبدالرزاق صنعاني (م211ق) و بررسي منابع و مشايخ روايي وي، به اين نتيجه ميرسد که اعتبار اسانيد روايات فقهي در متون کهن حديثي بسيار بيشتر از تصور برجامانده از تئوري‌هاي شاخت و گلدزيهر است.
9. پژوهش مايكل كوك، بر سر آن است كه آنچه را ميتوان در مورد تاريخ و خاستگاه‌هاي «مخالفت با نوشتن حديث» دانست، تدوين كند و به هيچ وجه هدفش ياري رساندن به بحث وثاقت حديث نيست؛ هرچند روشن ميشود كه با در نظر گرفتن تمام جوانب، پيش فرضهاي كوك در اين مسأله، بيشتر به انگاره‌هاي نظّام نزديك است تا ابن حنبل. همچنين وي سالشماري براي كتابت عملي حديث پيشنهاد نكرده است. در نگاه كوك، دليل تاليف كتاب الحثّ علي حفظ العلم توسط ابن جوزي ترغيب معاصران خود به كوشش بيشتر در حفظ حديث بود كه مبتني بر تلقي خاص وي از توانايي و رسالت ويژه مسلمانان در حفظ قرآن و حديث است بر خلاف يهوديان، كه به منابع مكتوب وابسته بودند و توانايي حفظ كردن متون را نداشتند. ابن جوزي، نقل شفاهي حديث را، چيزي بيشتر از فرصتي براي نمايش قوّت حافظه مي‌دانست، و وثاقت حديث، را وابسته به آن تبيين ميكرد و چون در روزگار وي دانش حديث بر كتابت تكيه داشت، برانگيخته شد تا بار ديگر بر ارزش حفظ و ياد سپاري تأكيد كند. كوك در ادعاي سزگين مبني بر حديث مكتوب از آغاز ترديد دارد و هنوز اين نظر براي وي مسلّم نشده است كه خود پيغمبر صلي الله عليه و آله حديث خود را به كتابت در ميآورد. تغيير حديث از نقل شفاهي به شكل مكتوب، مقبول همگان است ولي تا حدودي با آن مخالفت شده است مخالفتي كه پيشتر اشپرنگر در باره آن بحث كرده، و بعدها به دست گلدزيهر بسط يافته است. كوك بحث خود را با بررسي مدارك دالّ بر وجود مخالفت با نگارش حديث در بصره، در نيمه دوم سده دوم، آغاز كرده است و بر اين باور است كه اين دشمنايگي با كتابت حديث، در مرحلهاي پيشتر، در همه كانونهاي بزرگ آموزشي وجود داشته و گذشته از آن، روزگاري نظريه رايج بوده است.
10. مطلبي كه خواننده در مقالات مذكور به گونهاي كم رنگ ولي مكرر با آن مواجه ميشود، تعصب خاص نويسندگان مقالات، به ايجاد ترديد در مساله كتابت و غير اسلامي جلوه دادن نظام اسناد روايات است؛ روشن است كه دوره منع كتابت حديث در سده نخست هجري، مستمسك خوبي براي مستشرقان بوده و ميداني آماده براي پژوهش انتقادي براي آنان در باره پيشينه ميراث اسلامي در حوزه حديث فراهم

صفحه از 239