پژوهشي در باره خُذُوا بِمَا رَوَوْا وَ ذَرُوا مَا رَأَوْا - صفحه 157

6. شيخ مرتضي انصاري (1214 ـ 1281 ق)، ۱
7. ميرزا حسين نوري طبرسي (1254 ـ 1320 ق)،۲
8. شيخ محمد تقي شوشتري (معاصر)، ۳
9. سيد روح الله موسوي خميني (معاصر)،۴
10. سيد ابوالقاسم موسوي خويي (معاصر)،۵
11. سيد محمد صادق روحاني (معاصر)،۶
12. شيخ جعفر سبحاني (معاصر).۷
اينان مهم‌ترين کساني‌اند که اين روايت را در کتاب‌هايشان يافتيم. وقتي به اسامي ياد شده مي‌نگريم، نکات زير به چشم مي‌خورد:
1. همه شخصيت‌هاي ياد شده، به جز شيخ طوسي، از کساني‌اند که در قرن دوازدهم و پس از آن زيسته‌اند. نقل اين روايت از سوي اينان، از جايگاه آن در دوران معاصر و عدم توجه به آن در سده‌هاي پيشين حکايت دارد؛ وگرنه در نوشته‌هاي قرون گذشته ديده مي‌شد.
2. بيشتر عالمان ياد شده، فقيه‌اند؛ گرچه برخي اصولي و برخي اخباري‌اند.
3. کتاب‌هايي که اين روايت را نقل کرده‌اند، موضوعاتي متنوع دارند؛ برخي از آنها همچون الغيبة طوسي، وسائل الشيعة و بحار الانوار حديثي‌اند و برخي ديگر چون جواهر الکلام، کتاب المکاسب و کتاب النکاح شيخ انصاري، الاجتهاد و التقليد، مصباح الفقاهه و منهاج الفقاهه فقهي بوده و عوائد الايام اصولي ـ فقهي و معجم رجال الحديث، قاموس الرجال، کليات في علم الرجال و خاتمة المستدرک رجالي‌اند.
همچنين، آنچه از اين ياد کرد، دريافت مي‌گردد، اين است که علماي ما ـ رضوان الله عليهم ـ اين روايت را در کتاب‌هايي با موضوعات گوناگون نقل کرده‌اند و از آن، قضاياي مختلفي را نتيجه گرفته‌اند.

عمل علما به روايت

برخي از علما اين روايت را ذکر کرده و در عرصه‌هاي مختلف، هر يک بر حسب مبناي علمي و فهم خود از روايت، بدان استناد کرده‌اند. براي روشن شدن اين موضوع، به برخي از سخنان ايشان ـ که به صراحت، ديدگاه‌هاي آنها را بيان مي‌دارد و يا پرده از فهمشان و يا تعاملشان با روايت بر مي‌دارد ـ مي‌پردازيم:

1.. کتاب المکاسب، ج ۴، ص ۳۶۶ ـ ۳۶۷.

2.. خاتمة المستدرک، ج ۴، ص ۲۴۴ ـ ۲۴۵.

3.. قاموس الرجال، ج ۹، ص ۴۴۴ ـ ۳۳۶.

4.. الاجتهاد و التقليد، ج ۳، ص ۸۱۶ ۰ ۸۱۷؛ الرسائل، ج ۲، ص ۳۶۱ ـ ۳۶۴.

5.. مصباح الفقاهه، ج ۳، ص ۸۱۶ ـ۸۱۷؛ معجم رجال الحديث، ج ۱۲، ص ۳۶۱ ـ۳۶۴.

6.. منهاج الفقاهه، ج ۵، ص ۱۸۸ ـ ۱۸۹.

7.. کليات في علم الرجال، ص ۲۷۸ ـ ۲۸۹.

صفحه از 170