ارزيابي جرح علي بن محمد بن قُتيبه - صفحه 183

کرده كه حاوي اين است ممنوعيت نقل، محدود به زمان زنده بودن فضل بوده و پس از مرگ، وي اجازه نقل رواياتش از ابن سنان را داده است. علل الشرايع ـ كه به گفته ابن قتيبه فضل از امام رضا عليه السلام نقل کرده ـ همان مسائلي است كه به وسيله محمد بن سِنان زاهري از امام رضا عليه السلام نقل شده که آن هم به خاطر وجاده بودن فاقد اعتبار است. ابن قتيبه اقدام به تغيير مطالب نموده و سخت به هم آميخته و آنها را به فضل اسناد داده است۱ . در منظر راقم اين سطور رويکرد و تحليل ايشان نسبت به محمد بن سنان زاهري و ابن قتيبه از روح علمي به دور و با حقيقت فاصله زياد دارد.
الف: أکثريت قريب به إجماع دانشمندان علم رجال و ديگر متخصصان و دين پژوهان، همانند مفسران، فقيهان، مورخان و متکلمان بر اين كه فضل بن شاذان از أصحاب إمام رضا عليه السلام است، تصريح کرده‌اند و از اين رو، مي‌توان آن را در عِدادِ مسلمات تاريخي و قلمرو حديث به شمار آورد،که ما تنها بسنده به گفتار شهيد مرتضي مطهري مي‌کنيم. وي مي‌نويسد:
فضل بن شاذان نيشابوري در أواخر قرن دوم و أوايل قرن سوم زيست مي‌كرده است. او از أصحاب إمام رضا عليه السلام و حضرت جواد عليه السلام و حضرت هادي عليه السلام بوده و كتب زيادي در كلام نوشته است ۲
ب. اگر جمله «و أذن في الرّواية بعد موته» به وسيله ابن قتيبه جعل شده و به نوعي ناشي از سوء نيت وي باشد. پس چرا کشي ـ که جزو رجال شناسان و نقادان فرازمند است ـ به گزارش اين بخش پرداخته و آن را ساختگي قلمداد نکرده و در سراسر کتاب رجالش به احاديث ابن قتيبه استناد و اعتماد کرده است. اگر ابن قتيبه ، با انتساب آن جمله به فضل قصد داشته، مجوزي براي نقل روايات محمد بن سِنان به دست آورد، مي‌توانست صدر روايت را - که حاوي جرح و مذمت ابن سنان است ـ گزارش نکند و به سينه تاريخ نسپارد. آيا گفتار فضل بن شاذان در نپذيرفتن اخبار ابن سنان جز به وسيله ابن قتيبه روايت شده است؟ اگر وي ثقه و عادل است، که به بخش نخست منقول وي، يعني «ردّوا احاديث محمد بن سنان» در عدم پذيرش روايات ابن سنان ، تمسّک مي‌شود، چرا به «و أذن في الرّواية بعد موته» در ذيل گفتارش ـ که فضل جواز نقل رواياتش از ابن سنان را به پس از مرگ خويش موکول کرده ـ نتوان اعتماد کرد. محمد بن سنان متهم و متشخص به غلو و مبالغه در حقّ ائمه عليه السلام بوده است و فضل بن

1.. رجال الكشّي، ش۹۷۹؛ معرفة الحديث، ص ۱۷۸، ۲۰۵، ۲۷۰.

2.. خلاصة الأقوال، ش۷۶۹؛ جامع الرواة، ج۲، ص۵؛ حاوي الأقوال، ج ۲، ص ۱۶۱؛ طرائف المقال، ج ۱، ص ۳۳۹؛ تأسيس الشيعة، ص ۳۴۴ و۳۷۷؛ طبقات الثقات من الرّواة، باب الفاء، ص ۶۹؛ سفينة النجاة، (فيض)، ص ۱۰۲؛ الأصول الأصيلة، ص۵؛ مصفي المقال في مصنفي علم الرّجال، ص۳۶۰؛ الأسناد المصفي الي آل المصطفي، ص ۹۳؛ الذريعة، ج۴، ص۲۱۱، ش ۱۰۵۱؛ ص۲۹۵، ش ۲۳۶۸؛ ج۶، ص۳۹۱، ش۲۴۳۴؛ ج۱۵، ص۲۵۴، ش۱۶۳۴؛ ج۱۶، ص ۷۸، ش ۳۹۵؛ ج۱۹، ص۶۷، ش۳۶۹؛ ج۲۰، ص ۱۶۰، ش ۲۳۸۹؛ ج۲۰، ص۱۶۰، ش ۲۳۸۹؛ ج۲۰، ص ۳۳۶، ش ۳۲۸۴؛ ج۲۱، ص۲۷۷، ش۵۰۴۶؛ ج۲۲، ص۱۸۹، ش۶۶۳۴؛ ج۲۵، ص۱۱۶، ش۶۵۸؛ ج۲۵، ص۳۰۵، ش۲۶۲؛ سفينة البحار، ج۲، ص۳۶۸؛ تحفة الأحباب في نوادر آثار الأصحاب، ص۲۶۷؛ قاموس الرّجال، ج۸، ص۴۰۸؛ معجم رجال الحديث، ج ۱۴، ص ۳۱۸، ش۹۳۷۴؛ الجامع في الرّجال، ج ۲، ص ۵۶۳؛ راويان إمام رضا عليه السلام در مسند الرّضا، ش۲۴۴؛ الجامع للرّوات و أصحاب الإمام الرّضا عليه السلام ، ش۴۷۸؛ خدمات متقابل اسلام و ايران، ص ۷۰۲.

صفحه از 189