ارزيابي جرح علي بن محمد بن قُتيبه - صفحه 188

اعتماد فردي از مشايخ بر شخصي، نشانه معتمد بودن وي است؛ همان‌گونه که همين ظاهر سخن نجاشي و حلّي در مورد ابن قتيبه است. و اگر پاره‌اي از مشايخ بر فردي تکيه کنند، بالخصوص وقتي آنان عدالت را شرط بدانند و أخبار راويان مجهول را نپذيرند، بي ترديد، حاوي اعتماد قابل توجّه و بلکه وثاقت است۱ .
ـ سيد بحر العلوم (م1212ق)، پس از ذکر روايتي که در سند آن ابن قتيبه قرار گرفته، مي‌نگارد:
به گفته نجاشي وي محل اعتماد کشّي و رفيق فضل بن شاذان و رواي كتب وي است، و ابن طاووس و حلّي، تصريح به صحّت حديث وي کرده اند، از اين رهگذر، حديث مورد نظر صحيح به شمار مي‌آيد۲ .
ـ أبوعلي حائري (م1216ق) در ابتدا به نقل از مدارک الأحکام، عدم وثاقت ابن قتيبه را نقل کرده و سپس به نقل از علّامه حلّي، يوسف بحراني و کاظمي، مولّف المشترکات توثيق وي را گزارش کرده و تصريح کرده كه تفاوت قايل شدن بين ابن قتيبه و شاگردش ابن عبدوس در وثاقت شاگرد و نه استاد، گفتاري تحکّم آميز و بر خلاف قراين است۳ .
ـ ميرزاي قمي (م1231ق) مي‌نويسد:
از عبارت حلّي در مختلف الشيعة و تحرير الأحکام و سخن شهيد ثاني در مسالک توثيق ابن قتيبه تحصيل مي‌گردد. به علاوه، به گفته نجاشي وي محل اعتماد کشّي نيز هست۴ .
ـ ملّا علي كَني (م1306ق) و مهدي كجوري شيرازي (1293ق) از رجال شناسان قرن سيزدهم سخنان وحيد بهبهاني را ـ که حاوي مدح و بلکه توثيق ابن قتيبه است ـ به دون کاستي ياد آوري کرده‌اند۵ .
ـ سيد علي بروجردي (م1313ق) مؤلّف طرائف المقال نيز با بيان ستايشي علي بن محمد بن قتيبه را معتمد كشي و شاگرد فاضل ابن شاذان و راوي کتب وي، معرفي نموده است.۶
ـ علامه مامقاني (م1351ق) نيز ابن قتيبه را والا مقام و أرجمند دانسته است۷ .
ـ ابوالهدي کلباسي (م1356ق) مينويسد:
ابن عبدوس و ابن قتيبه ـ که در طريق روايات قرار گرفته‌اند ـ جزو ثقات هستند و ما در مباحث فقهي خويش در اثبات والامقامي و ثقه بودن آن دو و ردّ ديدگاه صاحب المدارک به تفصيل سخن گفته‌ايم۸ .

1.. الفوائد الرجالية، ص ۴۹.

2.. الفوائد الرجالية، ج ۱، ص ۴۰۴.

3.. منتهي المقال في احوال الرجال، ج ۵، ص ۶۸، ش ۲۱۰۶.

4.. غنائم الأيام، ج ۵، ص ۱۷۲.

5.. توضيح المقال في علم الرجال، ص ۲۰۷؛ الفوائد الرجالية (كجوري شيرازي)، ص ۱۰۷.

6.. طرائف المقال، ج ۱، ص ۲۱۰، ش ۱۲۳۸.

7.. تنقيح المقال، ج ۲، ص ۳۰۸.

8.. سماء المقال في علم الرّجال، ج ۱، ص ۱۲۱.

صفحه از 189