و لا يخفي ما فيما بين لفظ البقاع و اليفاع من جناس الخط و هو من محاسن البديع حسبما عرفته في ديباجة الشرح.۱
گفتني است که شارح به بيان اشارات و معاريض موجود در سخنان امام نيز همّت گماشته و آنها را شرح و تفسير کرده است. از آن جا که متن نهج البلاغة سرشار از کنايات و معاريض و همراه با استفاده هاي بلاغي است لذا مؤلف اين شرح نيز از اين نکته مهم غافل نبوده و سعي کرده تا آنجا که ممکن است به اين معاريض و اشارات اشاره اي داشته باشد. نمونه: در شرح اين عبارت امام که ميفرمايد: «فتهتدي بي و تعشو إلي ضوئي» مينويسد:
و تستضيئوا بي و فيه تعريض بضعف بصائر أهل الشّام فهم في الاهتداء بهداه کمن يعشو ببصر ضعيف إلي النّار في الليل ...۲
يا در باره اين جمله از امام که فرمودهاند: «لم تکن بيعتکم إياي فلتة» آورده:
فيه تعريض ببيعة أبي بکر و إشارة إلي قول عمر فيها، فقد روت العامة و الخاصة عن عمر أنّه قال: إنّ بيعة أبي بکر کانت فلتة.۳
همچنين در باره کلام امام در باره معاويه (يغدر و يفجر) بيان ميدارد:
و يفجر، إشارة إلي نتيجة الغدر يعني أنّه من أجل إقدامه علي الغدر يکون فاجراً، و ذلک لأنّ الغدر مقابل الوفاء، و الوفاء فضيلة داخلة تحت العفّة، فيکون الغدر رذيلة داخلة تحت الفجور.۴
ج: استناد به شعر عرب
مؤلف گاه براي شرح خود با بيان شعر ادباي عرب به متن خود جذابيت ميبخشد. کاربرد اين بخش در شرح بسيار است و به چند دسته تقسيم ميشود: الف: گاه براي تأييد ترجمه لغت نمونه شعري ميآورد؛ نمونه:
(أرعد) الرجل و (أبرق) أوعد و تهدّد قال الکميت:
أرعد و أبرق يا يزيدفما وعيدک لي بضائر۵
ب: گاه براي تاييد اعرابگذاري خود شاهد شعري ميآورد؛ نمونه:
1.. همان، ج ۱۰، ص ۳۱۰. يا: و هو من باب تجاهل العارف، و أغمادها منصوب بنزع الخافض أو بدل من السيوف (ج ۸، ص ۱۳۱) و يا : و هو من باب المشاکلة إذ المراد بايصالها إلي اللّه التقرّب بها إليه و طلب الزّلفي بها لديه. (ج ۱۰، ص ۹۲). براي مطالعه بيشتر ر.ک: همان، ج۶، ص۲۶۲ و۲۹۳؛ ج ۷، ص ۳۲۲؛ ج۸، ص۴۶؛ ج ۸، ص۱۶۲؛ ج۹، ص ۲۱۵؛ ج ۱۰، ص۹ و ۳۱۰؛ ج ۱۲، ص ۲۸۰ و ... .
2.. همان، ج ۴، ص ۳۲۸.
3.. همان، ج ۸، ص ۳۳۱.
4.. همان، ج ۱۲، ص ۳۶۵.
5.. همان، ج ۳، ص ۱۵۸ – ۱۵۹. براي مطالعه بيشتر ر.ک : ج ۶، ص ۳۷۲؛ ج ۷، ص ۴۸؛ ج ۱۵، ص ۲۱۳؛ ج ۱۶، ص ۱۸۵؛ ج ۱۷، ص۱۱۳ و ۲۰۷؛ ج ۱۸، ص ۳۸۲ و... .