سخنان امام، نيز دقت نظر دارد. البته در چند مورد اندک در اين بخش به جاي نقل سند کلام به ارائه مناقشات کلامي و ديگر توضيحات مورد نياز ميپردازد.۱ عنوانهاي ديگري که در منهاج البراعة ميتوان به فراواني ديد، عبارتاند از: «تبصرة» که سعي شده بيشتر در آنها به جنبه اخلاقي و معرفتي۲ و همچنين مطالب تاريخي و حديثي۳ پرداخته شود. البته پرداختن به اين توضيحات با توجه به فراخور بحث و کلام امام است. از ديگر عنوانها عبارت «تنبيه۴ يا تنبيه و تحقيق۵ » است. در اين عناوين نيز به بحثهاي مربوط به ذيل شرح کلام امام پرداخته شده است. بنا بر اين، شبيه عنوان تبصره هستند. البته بخشي ديگر با نام «بيان» را نيز بدين دليل آورده که در آن لغات و اصطلاحات موجود در خطبههايي را توضيح دهد که در ديگر منابع موجود است، اما در نهج البلاغه نيست. اين بخش در ذيل «تکملة» قرار دارد. موارد استفاده شارح از اين نکته کم است.۶
ارائه احتمالات متعدد براي رسيدن به فهم مقصود
شارح براي رساندن مقصود کلام امام، احتمالات بي شماري را بيان ميکند. و اين منش انديشمندان متعهد است که همواره براي ارائه معناي مقصود کلام معصوم سخني قطعي ارائه نميدهند، بلکه هميشه با احتمالات متعدد براي معناي مقصود کلام امام سخن ميرانند. در منهاج البراعة اين نکته در اوج تجلي است. اين مؤلفه علاوه بر شرح، در بخش اعراب و لغت مشهود است؛ نمونه: در بخش «الاعراب» در فصل دوم خطبه دوم آورده:
قوله عليه السّلام: و النّاس في فتن، يحتمل أن يکون الجملة حالية و العامل أرسله و هو الأظهر و يحتمل أن يکون استينافية و النّاس مرفوع بالابتداء، و في فتن متعلّق بمقدر خبر له، و قوله عليه السّلام في فتن داستهم، يحتمل أن يکون متعلّقا بقوله: سارت أعلامه و قام لواؤه، و يحتمل أن يکون خبراً بعد خبر للنّاس، و قوله: فهم الفاء تفريعية، و قوله: في خير دار يحتمل أن يکون الجار متعلّقاً بقوله: مفتونون أو ما قبله من الأوصاف، و يحتمل أن يکون خبراً ثالثاً للنّاس، و قوله: بأرض عالمها ملجم يحتمل أن يکون متعلّقا بما تعلّق به قوله في خير دار، و يحتمل أن يکون خبراً رابعاً.۷
يا در بخشي ديگر در شرح اين عبارت «و کم تحصل الفجر في الغدوات»:
1.. به عنوان نمونه ر.ک: همان، ج ۹، ص ۳۰۹.
2.. به عنوان نمونه ر.ک: همان، ج ۴، ص ۱۹۴؛ ج ۴، ص ۲۰۳؛ ج ۵، ص ۳۲۷ و... .
3.. به عنوان نمونه ر.ک : همان، ج ۴، ص ۶۸؛ ج ۹، ص ۵۴؛ ج ۱۱، ص ۴۰۲ و... .
4.. به عنوان نمونه ر.ک: همان، ج ۴، ص ۳۳۳.
5.. به عنوان نمونه ر.ک: همان، ج ۵، ص ۳۶۵.
6.. همان، ج ۱۴،ص ۳۰۱ ـ ۳۰۶.
7.. همان، ج ۲، ص ۲۹۶.