منابع غير مستقيم فن رجال؛ گونه‌ها و کاربردها از نگاه علامه شوشتري در قاموس الرجال - صفحه 55

در باره حسن يک راوي پرداخته است. وي در شرح حال «وائل بن حجر» ابتدا اشاره مي‌‌کند که گفته‌اند او از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله بوده و در معرفي و ارزيابي او آورده‌اند که او از بزرگان حضرموت بوده است. پدر اين راوي از پادشاهان حضرموت بوده است و پيش از آن که به نزد پيامبر صلي الله عليه و آله بيايد، پيامبر عليه السلام مژده آمدنش را به اصحاب داد. او در جنگ صفين نيز به همراه امام علي عليه السلام بوده است. مامقاني معتقد است که اين عبارات بر حسن او دلالت دارد، اما شوشتري با اين نظر مامقاني مخالف است و با استناد به کتاب الغارات ثقفي و شرح ابن ابي الحديد۱ معتقد است که وائل جزء فرقه عثماني است و از علي عليه السلام جدا شد. و در شرح احوال او آورده‌اند:
كان وائل بن حجر بالكوفة و كان يري رأي عثمان.۲
شوشتري از منابع روايي شيعه - که ظاهراً ارتباطي با رجال ندارند - در بررسي‌هاي رجالي بهره برده است؛ براي مثال نجاشي در شرح حال «عيسي الجلودي» گفته است: «کان من اصحاب ابي جعفر عليه السلام ».۳ او به نقد اين ديدگاه نجاشي در باره راوي برخواسته و مي‌‌گويد که معلوم نيست، نجاشي با چه مستندي، او را جزء اصحاب ابي جعفر عليه السلام دانسته است؛ در حالي که از منابع ديگر چنين استفاده مي‌‌شود که او شخصي خبيث و از عوامل هارون الرشيد بوده است:
و قد كان خبيثاً في الغاية فكان من قواد هارون و قد امره بسلب حرم الكاظم عليه السلام لما خرج اخوه محمد و لم يقبل ولاية عهد الرضا عليه السلام لما جعله المأمون ولي عهده فحبسه المأمون.۴
د. معيار داوري در ديدگاه‏هاي متعارض رجاليان؛ کتب رجالي در معرفي و ارزيابي بسياري از راويان احاديث، با يکديگر اختلاف و گاه تناقض دارند. از اطلاعات رجالي کتب غير رجالي مي‌‌توان به عنوان معياري براي ترجيح اقوال طرح شده در باره يک راوي بهره گرفت؛ براي مثال در شرح حال «يونس بن عبدالرحمان» دو دسته اخبار، دسته‌اي در ذم او و دسته‌اي ديگر در مدح او، رسيده است. شوشتري اخبار مدح او را به خاطر تواتر ترجيح داده است. وي در استدلال بر وثاقت او به نحوه تعامل کليني در الکافي با اقوال او اشاره کرده است.
و يكفي لجلاله عقد الكليني الباب لنقل كلامه كما لرواية الاخبار، و منهما في باب «تفسير ما يحل من النكاح و ما يحرم و الفرق بين النكاح و السفاح و الزنا» و منها في باب «العلة ان السهام لا تكون اكثر من ستة».۵

1.. الغارات، ج۲، ص۳۵۷؛ شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۹۲.

2.. قاموس الرجال، ج۹، ص۲۴۳.

3.. رجال النجاشي، ص۲۴۰.

4.. قاموس الرجال، ج۷، ص۲۶۶.

5.. همان، ج۹، ص۵۰۲.

صفحه از 68