چالشهاي محتوايي حديث
پس از مباحث سندي اندکي به وضعيت محتواي حديث نيز ميپردازيم:
متن حديث ادعايي نيز با اشکالاتي رو به روست که برخي از عارفان يا فيلسوفان کوشيدهاند به آنها پاسخ گويند.
اولين چالشي که به نظر ما فراپيش متن قرار دارد، به واژه کنز مربوط ميشود. گر چه از منظر اهل معرفت تعبير کنز يا گنج کنايه از دارايي و غناي ذات حق تعالي است، اما تشبيه خداوند به کنز چندان درست به نظر نميرسد؛ زيرا واژه کنز يا گنج، ما را به ياد سکه و اشياي قيمتي و صندوق گنج مياندازد و اينها مستلزم رهيافت کثرت و جمعيت به ذات حق است. همچنين اگر معناي کنز را همان ظرف نگهدارنده شيء قيمتي بدانيم،۱ تهي بودن درون را به ذهن تداعي ميکند و خداوند - که صمد است - از اين وصف منزه است. مؤيد اين اشکال، يافت نشدن آيه يا حديثي معاضد است که خداوند را به کنز تشبيه نموده باشد!
اشکال ديگر، مربوط به تعبير «مخفيّاً» است. خفاء امري نسبي و لازمه آن وجود مخفي و مخفي عليه (پنهان و پنهان شونده) است. در اينجا مخفي عليه نميتواند خدا باشد؛ زيرا ذاتاً و ازلاً آشکار و هويداست.
همچنين، نميتواند مراد از آن، مخلوقات باشند؛ زيرا آفريدهها از ازل موجود نبودهاند تا خداوند از آنها مخفي باشد؛ مخلوقات خود مسبب خفايند نه سبب آنها ! پس خداوند از چه چيزي مخفي است؟۲ افزون بر اين، آيا درست است بر خداوند که وجودي آشکار و هويدا دارد، مخفيّاً اطلاق شود؟
عارفان به اين پرسش چنين پاسخ گفتهاند که:
الف: مراد از خفا نبودن موجودي غير از خداست که عارف به او باشد و خدا خواسته تا تعداد عارفين به او فزوني گيرند. از اين رو، آنان را آفريد. مؤيد اين جواب، نقل واژه «لم اعرف» به جاي مخفيّاً در برخي متون است.
ب: همان طور که قبلاً اشاره شد، واژه خفا از اضداد است و معناي ظهور و کتمان ميدهد و در اينجا مراد، ظهور است.
ج: معناي جمله اين است که «کنت ظاهراً في غاية الظهور». و اگر چيزي به شدت ظاهر
باشد، مخفي و نيازمند حجاب خواهد بود؛ مانند خورشيد که از شدت نور وجود حجاب را
ضروري ميکند.۳
1.کتاب العين، ص۳۲۱؛ لسان العرب، ج۵، ص۴۰۱.
2.مجموعه رسائل فلسفي صدر المتالهين، ص۳۵۶؛ «شرح حديث کنت کنزاً مخفيّاً»، ص۲۸؛ ترجمه و تفسير نهج البلاغه، ج۱۱، ص۴۸.
3.ر.ک: مجموعه رسائل فلسفي صدر المتالهين، ص۳۵۷.