پيشينه تاريخي اعتبارسنجي احاديث
ما با يك واقعيت در تاريخ حديث شيعه مواجهيم و آن اين كه از زمان امام باقر عليه السلام يك فضاي بازي را در جامعه احساس ميكنيم که در اين فضا ائمه عليهم السلام به روش سامانمند و در گستره وسيع به نشر آموزههاي ديني در جامعه شيعي ميپردازند. در اين جا اين سؤال مطرح است که چرا در جامعه مدينه آن روز با وجود افرادي همچون حكم بن عتيبه ۱، سلمة بن كهيل ۲ و امثال اينها در مدينه و بعضاً در كوفه و يا در تردّد بين اينها و كسان ديگري كه به عنوان فقهاي عامّه تلقّي ميشدند، اصحاب ما به ائمّه عليهم السلام روي آوردند، خصوصاً در زمان امام باقر عليه السلام و بعد از ايشان در دوران امام صادق عليه السلام؟ به نظرم بنياديترين نکته در راستاي اعتبارسنجي احاديث شيعه، پاسخ به اين پرسش است كه كمتر مورد توجّه قرار گرفته است. حتّي مسائل ديگري كه در گذر تاريخ حديث شيعه به وجود آمده تابع همين مطلب است. امّا پاسخ سؤال. در روايات مكررّي كه اصلاً هيچ ترديدي را باقي نميگذارد، اصحاب ما يك تصويري از جايگاه ائمه عليهم السلام به نمايش گذاشتند كه ميتوان گفت در نگاه اصحاب، ائمّه عليهم السلام از نظر علمي دو ويژگي داشتند:
ويژگي اوّل اين بود كه علم ائمه عليهم السلام علمي خدايي است. يعني آن چه ائمّه عليهم السلام در اختيار اصحاب ميگذاشتند، همان تعليمات الهي به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله بوده كه از طريق وراثت به آنها انتقال يافته است ۳.
ويژگي دوم اين كه گستره اين دانش، به يك حوزه محدود نيست بلکه قابليت پاسخگويي به تمام نيازهاي هدايت بشري را دارد و هر چه انسان در عرصه هدايت به سوي خداي متعال نياز دارد در اختيار ائمّه عليهم السلام است و ايشان ميتوانند آن معارف را براي اصحاب خود بازگو كنند.
اين دو ويژگي را ميتوان اين گونه بيان کرد:
1. فراگير بودن دانش اهل بيت عليهم السلام نسبت به نيازهاي هدايتگر انسانها.
2. الهي بودن اين دانش و عاري بودن از خطا.
اين دو ويژگي در روايات فراواني در ابواب مختلف از كتابهاي معتبر حديثي مانند بصائر الدرجات و الکافي، با اسناد محكم وارد شده است يعني اين معنا غير قابل تزلزل است؛ ضمن اين كه ادلّه عقلي نيز آن را همراهي ميکند اگرچه ما با نگاه روايي به اين قضيه ميپردازيم.
1.ر.ک: تهذيب التهذيب، ج۲، ص۳۷۴، ش۷۵۷
2.ر.ک: همان، ج۴، ص۱۳۷، ش۲۶۹
3.الکافي، ج ۱، ص ۲۲۱، باب انّ الائمّة ورثة العلم يرث بعضهم بعضاً العلم