گفتگو با استاد سيّد علي رضا حسيني - صفحه 22

شد که حتي برخي از بزرگان هر چند در زماني کوتاه در برابر امام عليه السلام جبهه گرفتند. كليني در كتاب الارث، باب ميراث الولد مع الابوين، روايتي نقل مي‌كند که فضاي عمومي را به خوبي به تصوير مي‌کشد. روايت، خيلي تكان‌دهنده است و با دو سند معتبر نقل شده است.
چكيده روايت اين است:
زراره در باب ميراث جدّ، از امام باقر عليه السلام سؤال مي‌كند و امام در پاسخ مي‌فرمايد: بدان كه هر چه مردم در باب ميراث جد مي‌گويند و در بستر جامعه اسلامي جريان دارد باطل است مگر آن چه امير المؤمنين عليه السلام فرمود. فردا بيا نوشته‌اي در اختيارت قرار دهم، آن را بخوان. روز بعد، «صحيفه علي» در اختيار زراره قرار مي‌گيرد و او شروع به خواندن آن مي‌کند. در روايت، زراره گزارشي از صحيفه مي‌دهد و مي‌گويد: نگاه كردم ديدم هر آن چه در «صحيفه علي» است خلاف آن چه در بستر جامعه اسلامي جريان دارد است، حتي در مباحثي چون صله رحم و امر به معروف که در آن‌ها اختلافي نيست. با خود گفتم اين باطل است۱.
از اين جا رگه‌هاي اعتبارسنجي روايات ديده مي‌شود. امام معصوم به عنوان امين‌ترين و راست‌گوترين فرد جامعه اسلامي نوشته‌اي را در اختيار زراره قرار مي‌دهد و حكم به صحّت آن چه در اوست مي‌نمايد. زراره آن را مي‌خواند و نمي‌تواند بپذيرد و مي‌گويد من تا آخر صحيفه را خواندم و گفتم باطل است. زراره مي‌گويد فرداي آن روز امام باقر عليه السلام مرا ديد و فرمود: خواندي؟ عرضه داشتم: بله. حضرت فرمود: چه جوري ديدي؟ زراره پاسخ مي‌دهد: «بَاطِلٌ لَيسَ بِشَي‏ء!»
من دو باره بر اين نکته تأكيد مي‌كنم که صحيفه علي عليه السلام، از دست امين‌ترين فرد جامعه اسلامي به دست يك پژوهش‌گر حديثي شيعه رسيده است و امام روز قبل فرموده بود محتواي صحيفه، حکم الهي است، امّا زراره باز اصرار بر بطلان آن دارد. اين مي‌شود اعتبارسنجي؛ يعني زراره در گام نخست، حكم به بطلان آن چه در صحيفه ديده مي‌نمايد؛ چرا؟ مهم اين جاست. پاسخ اين پرسش را خودِ زراره بيان مي‌کند و قبل از گزارش واقعه يك شخصيتي از خود ترسيم مي‌كند. ابتدا مي‌گويد:
«من كسي بودم كه هيچ مسئله‌اي نه در ارث و نه در وصيت، از من مخفي نبود و تمام مسائل ارث و وصيت را مي‌دانستم و مدّت‌ها بود به دنبال مسئله نويي مي‌گشتم كه از محدوده علم من خارج باشد امّا نمي‌يافتم».

1.الکافي، ج ۷، ص ۹۴، ح ۳

صفحه از 47