بنا بر اين، اوّلاً خودش را آدمي كاملاً آگاه ميبيند و ثانياً جريان عمل در بستر جامعه اسلامي را به گونهاي ديگر مييابد. زماني که مفاد صحيفه علي عليه السلام را ميبيند، براي او غريب مينمايد و يا به تعبير دقيقتر منكر جلوه ميكند و نميتواند بپذيرد. امام در پاسخ زراره ميفرمايد:
فَإِنَّ الَّذِي رَأَيتَ ـ وَ اللَّهِ يا زُرَارَةُـ هُوَ الْحَقُّ الَّذِي رَأَيتَ إِمْلَاءُ رَسُولِ اللَّهِ وَ خَطُّ عَلِي.
اين خيلي مهم است. در واقع غريب دانستن يك متن، حتي از دست آگاهترين و امينترين فرد، در روح افراد استيحاش (وحشت و ناخوشي) ايجاد ميكند. امام خطاب به زراره ميفرمايد: آن چيزي كه خواندي املاء رسول خدا و خطّ علي بود. زراره ادامه ميدهد:
فَأَتَانِي الشَّيطَانُ فَوَسْوَسَ فِي صَدْرِي فقَالَ: وَ مَا يدْرِيهِ أَنَّهُ إِمْلَاءُ رَسُولِ اللَّهِ وَ خَطُّ عَلِي بِيدِهِ۱.
اين جا ديگر امام كرامت به خرج ميدهند. عرضم اين است كه به خطر افتادن استمرار حيات جامعه شيعي، تقيه را پيش آورد و تقيه، طبقهبندي معارف را و طبقهبندي معارف، حتي به سادهترين نوع آموزههاي ديني يعني آموزههاي فقهي هم راه پيدا كرد و اين چنين اوّلين جرقههاي اعتبارسنجي احاديث زده شد که هر مضمون غريبي بر اصحاب عرضه ميشد، يعني با دانستهها يا با بستر عمومي عمل در جامعه اسلامي سازگار نبود، آن را كنار ميزدند، ولو اينكه آن آموزه حق باشد.
ب. اختلاف ديدگاههاي کلامي شيعيان
مشکل دوم در بستر جامعه شيعي، اختلاف ديدگاههاي كلامي بود. اين اختلاف باعث شد اصحاب از يکديگر گريزان باشند و حتي در مقابل هم جبههگيري کنند. در اين جا نيز كليني گزارشي در كتاب الحجّة ۲ نقل ميکند که گزارش عميقي است.
در آخر باب «أَنَّ الْأَرْضَ كُلَّهَا لِلْإِمَامِ» آورده است که ابن ابي عمير، حديثپژوه و دلباخته علمي هشام بن حكم بود، به گونهاي كه هيچ گاه از هشام جدا نميشد و هميشه در محضر درس او حاضر بود. اين نکته قابل ذکر است که ابن ابي عمير و هشام بن حكم، هر دو از چهرههاي سرشناس محدّثان شيعه هستند امّا جنبه كلامي ابن ابي عمير خيلي نمود ندارد با اين که ايشان از متكلّمان شيعه بوده است.