را نميكنيم. مثلاً در اكثر رواياتي كه کليني از سهل بن زياد آورده است، سهل، طريق به بزنطي يا ابن محبوب است، يعني نقش اصالتي و استقلالي ندارد. امّا از نگاه متأخّران، چون سهل در اسناد الكافي است پس روايات الكافي ضعيف است!
به همين خاطر، چهار اصطلاح علامه حلّي در گذر زمان جوابگو نيست. در دفتر دوم ميراث حديث شيعه ۱، در رساله لب اللباب تأليف ملا محمّد جعفر شريعتمدار مشاهده ميکنيد که در گذر زمان اصطلاحاتي همچون حسن كالصحيح، موثّق كالصحيح، ضعيف كالصحيح، مرسل كالصحيح به وجود آمده است؛ چرا؟ راوي يا ثقه است يا نيست. علّت جعل اين اصطلاحات آن بود که چهار اصطلاح رايج در اعتبارسنجي سندي، با روح احاديث شيعه بيگانه بود و نگاه راويمحوري كاملاً با حقيقت حاكم بر ميراث حديثي شيعه، يعني نقل روايت پس از اطمينان از صدور، بيگانه است.
در اين جا خوب است به دو مطلب از اساتيد حديثپژوه اشاره کنم:
يک. آية الله مددي ميفرمايد: «اگر يکي از محدّثان قدما حديثي را روايت كند به معناي پذيرش آن حديث توسّط اوست. چنان که شيخ طوسي در العدة في اصول الفقه ۲ بيان کرده است، احاديث پذيرفته شده روايت ميشده است. ابن وليد در كتاب علي بن ابراهيم بن هاشم، يک روايت را نقل نميکند چون از ديدگاه قدما نقل روايت براي شاگردان به معناي اعتبار روايت است».
دو: حجة الاسلام و المسلمين سيّد محمّد كاظم طباطبايي که يكي از دقيقترين حديثپژوهان معاصر به شمار ميآيد، ميفرمايد: «در كل روايات الكافي با هشتاد متن غريب مواجهيم که از اين ميان، چهل متن را نميتوانيم بپذيريم. هشتاد روايت در شانزده هزار روايت الكافي، نيم درصد است».
اين يعني فضا و جريان امور بر نقل معتبرات است. اگر اين دو مطلب را در کنار ساير مطالبي که بيان شد بگذاريد روشن ميشود جريان اعتبارسنجي به ارث رسيده از متأخّران، جرياني الگو گرفته از اهل سنّت است که توان و كارآمدي لازم را در تعامل با ميراث حديثي شيعه ندارد.
جايگاه تضعيفات رجالي
نكته ديگر اين كه هيچ الزامي نداريم که اگر شخصي ديگري را تضعيف كرد درست رفته باشد. لذا بحث اساسي در اعتبارسنجي احاديث شيعه اين است كه آيا ميتوان تضعيفات رجاليان را پذيرفت؟ به نظر ما به چهار دليل اين تضعيفات را نميتوان پذيرفت: