غضائري فنّيترين دانشمند رجالي شيعه در واژهگزيني است. اصحاب عموماً نقل آموزههاي فقهي را ميپذيرفتند هر چند برخي از روايات فقهي را حجّت فعلي نميدانستند؛ چون خواست ائمه عليهم السلام اين بود که شيعيان در احكام فقهي يكسان عمل نكنند. بنا بر اين، در روايات فقهي كسي قائل به لزوم يكدستي متون نيست امّا در آموزههاي معارفي، اختلاف را از ناحيه معصومان عليهم السلام نميدانند. در شماره 1014 رجال الکشّي، ايشان ليست نُه نفره به عياشي ميدهد و از او ميخواهد که در مورد آنها نظرش را بيان نمايد. در آن جا عياشي در مورد علي بن عبد الله بن مروان ميفرمايد: «و أما علي بن عبد الله بن مروان، فإنّ القوم، يعني الغلاة، يمتحن في أوقات الصلوات و لم أحضره في وقت صلاة و لم أسمع فيه إلا خيراً».
اصحاب، غلات را با نماز ميسنجيدند؛ چون نماز نماد دينداري است. ميفرمايد: «هر چه در باره او به عنوان يك راوي شنيدم خوبي است امّا من هيچ گاه در هنگام نماز با او جمع نشدم». لذا حكم به وثاقتش نميدهد و نميگويد «ثقة». در مورد محمّد بن اورمه، ابتدا قميها او را مهدور الدم ميدانند و نقشه قتلش را ميريزند امّا چيزي كه باعث تغيير رأي قميها شد نماز خواندن اوست: «ذكره القميون و غمزوا عليه و رموه بالغلّو حتى دس عليه من يفتك به، فوجدوه يصلي من أوّل الليل إلى آخره فتوقفوا عنه» ۱.
يعني در حقيقت، عمل فرد را هم حاکي از اعتقاد او ميدانند؟
بله، عمل فرد را حاكي از اعتقاد او ميدانند. اصحاب از جريان انحرافي غلّو ترسيدند لذا نسبت به هر چيزي كه از آن بوي غلّو استشمام ميكردند پرهيز داشتند؛ چرا که ميترسيدند به اباحهگري بيانجامد. لذا نجاشي در ترجمه جابر بن يزيد مينويسد: «قلَّ ما يورد عنه شيء في الحلال و الحرام» ۲ و اين مطلب را به عنوان نقطه ضعف و طعنه بيان ميکند. بنده در اين بيست و چند سال که تحقيقات رجالي داشتم نتوانستم كسي را پيدا كنم كه به دليل داشتن روايات فقهي تضعيف شده باشد.
ولي اين حالت در روايات اعتقادي تشديد ميشود.
بله، لذا اگر راوي چيزي ميگفت كه با اعتقادات عمومي مطابق نبود با او برخورد ميشد و حتي در مورد خود امام نيز اين برخورد پيش ميآمد. در روايتي امام کاظم عليه السلام به شخصي از زمان مرگش خبر ميدهد. اسحاق بن عمار که راوي حديث است ميگويد با خود گفتم آيا امام زمان مرگ شيعيانش را ميداند؟ در اين هنگام، امام عليه السلام با حالت غضب به او نگاه ميکند و ميفرمايد: