حجتالاسلام طباطبایی اظهار کرد: استفاده از آموزههای قرآنی در علوم انسانی میتواند مفید فایده باشد، اما باید به صورت میانرشتهای عمل کنیم؛ یعنی هم با آموزههای قرآن و حدیث و هم آن دانش علمی همانند اقتصاد، سیاست یا حقوق آشنا باشیم و سؤالات را به قرآن و سنت عرضه کنیم تا مشخص شود نسبت به آن سؤالات چه دیدگاه یا تقریری دارند.
وبینار، «جایگاه دانشی قرآن و حدیث در علوم» صبح روز سهشنبه، ۲۵ آذرماه، با سخنرانیحجتالاسلام و المسلمین سیدمحمدکاظم طباطبایی، رئیس پژوهشکده و دانشکده علوم و معارف حدیث وحجتالاسلام و المسلمین عبدالهادی مسعودی، رئیس پژوهشکده علوم و معارف قرآن و قائم مقام ریاست دانشگاه قرآن و حدیث برگزار شد. متن سخنان سیدمحمدکاظم طباطبایی در ادامه میآید:
معتقدم رویکرد اعتدالی یا مصون از افراط و تفریط قابل دفاع است و میتوانیم این سبک را در ارتباط با قرآن و حدیث و سایر دانشها به کار بگیریم. البته باید ابتدا رویکرد افراطی و تفریطی را تشریح کنیم.فراتر از دانشهای دروندینی که برگرفته از قرآن و حدیث هستند، دانشهای دیگر همانند جامعه، روانشناسی، اقتصاد، مدیریت و ... هستند که به آنها علوم انسانی میگویند. حال سؤال این است که حدیث چه جایگاهی در علوم انسانی دارد؟ طبیعتاً ممکن است برخی دیدگاهی اکثری داشته باشند و بگویند قرآن و حدیث در همه این حوزهها حرف برای گفتن دارند و اگر چیزی از جانب قرآن و سنت صادر نشود، آن را دانش نمیدانیم. افرادی که معتقد به طب اسلامی هستند، چنین دیدگاهی دارند.
گروه دیگر از دانشها، علوم تجربی همانند فیزیک، شیمی، طب و... هستند که مسلماً آموزههای قرآنی و حدیثی در مورد آنها وجود دارد، اما درباره میزان آن باید بحث کرد. مسلماً برخی از روایات پزشکی داریم که آن را صادر شده از معصوم میدانیم، اما آیا این گزارههای طبی میتواند دانشی مبتنی بر روایات ایجاد کند و ما از دانشهای دیگر بینیاز باشیم. برخی میگویند دانش طب اسلامی مخالف طب سنتی و مدرن است و در مقابل آنها قرار دارد. برخی حتی ادعا کردهاند فیزیک اسلامی هم داریم.
برخی از دانشها هم از دانشهای عقلی همانند فلسفه منطق یا ریاضیات هستند. سؤال این است که رابطه اینها با قرآن و سنت چگونه است؟ باید در این زمینه نیز تصوری ارائه دهیم؛ مخصوصاً بحث فلسفه اسلامی از دوره کهن مطرح بوده، اما بحثی در مورد منطق اسلامی نداشتهایم. اینکه آیا دانش عقلی همانند فلسفه یا منطق را به عنوان فلسفه اسلامی میتوانیم مطرح کرده و برگرفته از آیات و روایات بدانیم یا خیر هم جای بحث زیادی دارد.
یکی از مباحث بسیار داغ، بحث حکومت است و سؤال این است که آیا قرآن و حدیث، سیستمی در این زمینه برای ما تعیین کرده یا صرفاً اصول و قواعدی را مطرح و گفتهاند که هر حکومتی با این اصول و قواعد سازگار باشد، من آن را تأیید میکنم.گروه آخر تکنولوژی همانند ادوات پزشکی یا دوربین است که جزو علوم محسوب نمیشود، بلکه مبتنی بر دانشهای متفاوت است. برای مثال در شهرسازی از علوم و فنون و تکنولوژیهای جدید استفاده میشود که قرآن و حدیث در این حوزه سخنی نداشته است و بینظر هستند، اما علوم انسانی، تجربی و عقلی باید مورد بحث بیشتر قرار بگیرند تا روشن شود آیا قرآن و حدیث در این زمینه دخالتی دارند و میزان آن چگونه است؟ آیا قرآن دانش جدیدی به نام فیزیک اسلامی را بنیان مینهد یا صرفاً سمت و سوی آن را مشخص میکند؟ یکی از مباحث بسیار داغ، بحث حکومت است و سؤال این است که آیا قرآن و حدیث، سیستمی در این زمینه برای ما تعیین کرده یا صرفاً اصول و قواعدی را مطرح و گفتهاند که هر حکومتی با این اصول و قواعد سازگار باشد، من آن را تأیید میکنم.
معتقدم رویکرد اعتدالی یا مصون از افراط و تفریط قابل دفاع است و میتوانیم این سبک را در ارتباط با قرآن و حدیث و سایر دانشها به کار بگیریم. البته باید ابتدا رویکرد افراطی و تفریطی را تشریح کنیم. در مواجه با قرآن و حدیث، سه رویکرد وجود دارد که شامل افراطی، میانی و تفریطی است که هر کدام نیز ادلهای درباره مباحث خود دارند. در سالهای بعد از انقلاب، در جوامع شیعی دیدگاههای مختلفی وجود داشته است:
مثلاً درباره آیه«وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَىٰ لِلْمُسْلِمِينَ؛ و ما بر تو این کتاب (قرآن عظیم) را فرستادیم تا حقیقت هر چیز را روشن کند و برای مسلمین هدایت و رحمت و بشارت باشد»(نحل/ ۸۹) یا آیه«وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ ۚ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ۚ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ؛ و کلیدهای خزائن غیب نزد اوست، کسی جز او بر آن آگاه نیست و نیز آنچه در خشکی و دریاست همه را میداند و هیچ برگی از درخت نمیافتد، مگر آنکه او آگاه است و نه هیچ دانهای در زیر تاریکیهای زمین و نه هیچ تر و خشکی، جز آنکه در کتابی مبین مسطور است»(انعام / ۵۹) برخی گفتهاند که معنایش این است که شما به دانش دیگری نیاز ندارید. البته در کتاب یهودیان هم چنین چیزی آمده است، لذا اگر منظور این است که همه دانشهای مورد نیاز بشر در کتاب آمده است، بنابراین یهودیان باید بیشتر از ما در این زمینه مدعی باشند.
در کتاب «الکافی» اساساً بابی وجود دارد با این عنوان که همه چیز در قرآن کریم آمده است و تا روز قیامت برای ما در همه زمینهها پاسخگو است، بنابراین از دیگر دانشها بینیاز هستیم. البته معتقد بودند که چنین کاری نیاز به استنباط و کار استخراجی دارد.
در مقابل یک رویکرد تفریطی از زمان پیامبر(ص) و به ویژه بعد از ارتحال ایشان وجود داشته است و از جمله کسانیکه قصد به دست گرفتن حکومت داشتند، اعلام کردند که حکومت، یک امر دنیایی است. در میان اهل سنت، شاید این امر توجیهاتی داشته باشد، اما در جوامع شیعی هم در سالهای اخیر این موضوع مطرح شده که هدف بعثت فقط امر ماورایی بوده است و دین در مواردی غیر این دخالتی ندارد. بنابراین حوزه دین را بسیار محدود کردند و حتی اصطلاح غلطی با عنوان انتظار بشر از دین را مطرح کردند، بنابراین در همه امور حکومتی و علمی خودمان کارمان را سامان میدهیم و در مواردی که کم آوردیم، دست نیاز به سوی خدا بلند میکنیم. به نظر میرسد هر دو دیدگاه نادرست باشد.
مرحوم علامه طباطبایی در نفی دیدگاه حداکثری نظری دارند و معتقدند: اینکه قرآن میفرمایند من «تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ» هستم، ناظر بر وظیفه دین است، لذا اول باید وظیفه دین را بفهمیم و سپس به سراغ سنت برویم. وی معتقد است وظیفه دین هدایت است، بنابراین هر چیزی که به گونه مستقیم یا غیرمستقیم به هدایت بشر مرتبط باشد، در حیطه وظایف دین قرار میگیرد و دین باید به صورت جزیی یا کلی درباره آن اظهار نظر کند؛ مثلاً بحث رضایت از زندگی به عنوان امری که به انسان آرامش میبخشد و زمینه سکینه نفس وی را فراهم میکند، از وظایف دین به صورت مستقیم یا غیرمستقیم است.
درباره آنچه که بر سر آن دعوا وجود دارد، یعنی حکومت که باید بتواند ساز و کاری فراهم کند که هدایتگری عمومی را بیشتر یا هدایتگری فردی را تسهیل کند، سؤالی وجود دارد؛ اینکه آیا این مورد جزیی از حوزه دخالت دین محسوب میشود یا خیر؟ اگر اموری به صورت مستقیم یا غیر مستقیم ناظر بر هدایت انسانی است، ناظر بر وظایف دین هم هست. این موضوع در علوم انسانی به صورت کامل خود را نشان میدهد. گرچه علوم انسانی به صورت مستقیم ناظر بر هدایت نباشد، اما مسلماً به صورت غیرمستقیم به هدایت و صلاح بشر کمک میکند. در این صورت باید این مباحث را از دین استخراج کرد.
اگر معتقدیم یک نظام اقتصادی اسلامی داریم که میتواند با سیستمهای اقتصادی گوناگون هماهنگ باشند، بنابراین باید با یک رویکرد تعاملی، تمامی سیستمهای اقتصادی را با دین بسنجیم و ببینیم دین کدام یک را تأیید و کدام را نفی میکند. استفاده از این آموزهها در علوم انسانی نیز میتواند برای ما مفید فایده باشد، اما نیاز داریم که به صورت میان رشتهای عمل کنیم؛ یعنی هم با آموزههای قرآن و حدیث و هم آن دانش علمی همانند حکومت، اقتصاد، سیاست یا حقوق آشنا باشیم و سؤالات را به قرآن و سنت عرضه کنیم تا مشخص شود قرآن و سنت نسبت به آن سؤالات چه دیدگاه یا تقریری دارند تا در نهایت دانشی که به دست میآید را دانشی مبتنی بر آموزههای دینی بدانیم و معتقد باشیم که دین آن را تأیید میکند.