احادیث داستانی رنج پیامبر اکرم(ص) در راه دین

در دوران جاهلیت وقتی که رسول خدا(ص) مردم را به توحید دعوت می کرد بشدت او را می آزردند.

المعجم الکبیر ـ به نقل از مُنیب اَزْدی ـ:

در دوران جاهلیت، پیامبر خدا(ص) را دیدم که خطاب به مردم می گفت: «بگویید: خدایی جز خدای یکتا نیست تا رستگار شوید».

برخی بر چهره ایشان آب دهان انداختند، برخی بر روی ایشان، خاک ریختند و برخی، او را دشنام می دادند، تا آن که روز به نیمه رسید. آن گاه دخترکی با یک کاسه بزرگ آب، نزد او آمد و پیامبر خدا، چهره و دستان خود را شست و گفت: «دخترکم! از تنگ دستی و بی کسی پدرت، بیمی به خود راه مده».

پرسیدم: این زن کیست؟

گفتند: زینب، دختر پیامبر خداست. و او دختری زیبا بود.

المعجم الکبیر عن منیب الأزدی:

رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ(ص) فِی الجاهِلِیةِ وهُوَ یقولُ لِلنّاسِ: قُولوا: «لا إلهَ إلَا اللّهُ» تُفلِحوا، فَمِنهُم مَن تَفَلَ فی وَجهِهِ، ومِنهُم مَن حَثا عَلَیهِ التُّرابَ، ومِنهُم مَن سَبَّهُ، حَتَّی انتَصَفَ النَّهارُ، فَأَقبَلَت جارِیةٌ بِعُسٍّ مِن ماءٍ فَغَسَلَ وَجهَهُ أو یدَیهِ وقالَ: یا بُنَیةُ، لا تَخشَی عَلی أبیک عَیلَةً ولا ذِلَّةً.

فَقُلتُ: مَن هذِهِ؟ قالوا: زَینَبُ بِنتُ رَسولِ اللّهِ(ص)، وهِی جارِیةٌ وَضیئَةٌ.[۱]


[۱]. المعجم الکبیر: ج ۲۰ ص ۳۴۳ ح ۸۰۵، التاریخ الکبیر: ج ۸ ص ۱۴ الرقم ۱۹۷۷، تاریخ دمشق: ج ۵۷ ص ۱۸۸، اُسد الغابة: ج ۵ ص ۲۶۴ الرقم ۵۱۳۱، الإصابة: ج ۶ ص ۱۷۹ الرقم ۸۲۶۸ کلّها نحوه، کنزالعمّال: ج ۱۲ ص ۴۵۱ ح ۳۵۵۴۱، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۵، ص ۱۸۸.