مبتنى بر آزمون و خطا را مبناى درك و فهم خود از حقايق يقينى الهى گرفتهايم. آنگاه، با اين ظلم آشكار بر خاندان وحى و تبيينكنندگانِ بحقّ كتاب الله، به قرآن روى مىآوردهايم. به كجا رسيدهايم؟ قرآن پاسخ مىگويد:
و يضلّ الله الظالمين و يفعل الله ما يشاء (ابراهيم، 27)
چرا كه اين كتاب، تنها براى مؤمنان، مايه هدايت و شفاى دردهاى درون است، در حالى كه ستمگران را تنها خُسران مىافزايد:
و ننزّل من القرآن ما هو شفاء ورحمة للمؤمنين، ولا يزيد الظالمين الاّ خسارا. (اسراء، 82)
* * *
اين بار در «سفينه» كوشيدهايم تا گامهايى لرزان در اين راه استوار برداريم. از پيش، به قصور و تقصير خود در بارگاه بلند صحيفه اقرار داريم، چرا كه در آستانِ رفيع كلامِ آن امام همام ايستادهايم كه مقام بلندش را ـ به تعبير امام هادى عليه السلام در زيارت جامعه كبيره ـ:
لا يلحقه لاحق، ولا يفوقه فائق، ولا يسبقه سابق، ولا يطمع فى ادراكه طامع.
كلامى كه از چنان آستانىِ رفيع برآيد، اقيانوسى است كه نمىتوان به انگشتانه هايى محدود، سنجيد و پيمود.
ما خاكنشينان را به درك آن آستانِ آسمانى چه طمع باشد تا بدان دل بنديم؟
اهل منطق مىگويند : معرِّف بايد اَجلى از مُعرَّف باشد تا معرّفى كامل شود. حال، با چنين معرِّف و چنان معرَّف، از اين معرّفى چه انتظارى مىتوان داشت؟
امّا از خوان گسترده توفيق الهى و عنايت حضرت بقية الله ارواحنا فداه، اميد چنان داريم كه اين گفتارها، به عنوانِ مقدّمهاى بر آن طرح ضرورى، راهى گشايد و بر دلِ اهل معنا نشيند. بدان اميد، از زبان خود و تمام نويسندگان و ديگر دستاندركاران اين ويژهنامه مىگوييم:
اللهم فتقبّل منّا بحقّ محمد و آله الطاهرين صلوات الله عليهم اجمعين.