دانش.» (دعاى 8)
به راستى، آيا جامعه اسلامى براى بهسازى تربيتى و اخلاقىِ خود، راهنمايى بهتر از اين سخنان مىجويد؟ و اگر از اين كلمات غفلت ورزد، براى اين غفلت، چه عذرى دارد؟ آيا چنين عذرهايى پذيرفتنى است؟
به راستى، چگونه مىتوان تصور كرد كه جامعه اسلامى، در يك سو، چنين سرلوحههايى زرّين دارد، و در سوى ديگر، رفتارى چنين شرمآگين؟
3 ـ آنگاه كه درونِ فرد مسلمان و برونِ جامعه اسلامى بر مبناى اين برنامه صحيح الهى شكل گرفت، آنگاه زمانِ آن فرا مىرسد كه جامعه جهانى را به سوى اين خوان گسترده نور، فراخوانيم و آنها را نيز در اين مهمانسراى الهى در كنار سفرههاى هدايت بنشانيم.
اديبـان، براى زيبايى كلام، دو عنصر را ضرورى مىدانند: اول ـ عنصر درونى، يعنى استوارىِ درونمايه. دوم ـ عنصر بيرونى، يعنى زيبايىِ بيان. اين دو عنصر، در هر كلامى كه باشد، همه انسانها را به سوى خود مىكشاند. درون مايـه صحيفـه سيّد الساجدين عليه السلام ، كلام الهى است كه دست هيچ فرد بشرى ـ حتّى انديشمندان ـ بدان نمىرسد. و زيبايىِ بيان دارد، بدان رو كه از خاندانى ـ افصح الناس ـ برخاسته است.
امّا اين همه، زمانى به گوش جهانيان مىرسد كه افراد منتسب به قبيله ايمان، آن دو نكته را در صحيفه ديده باشند، باور دارند و در ابلاغ آن باور به جهانيان ـ به زبان مناسب، يعنى «بلسان قومه» بكوشند.
* * *
جاى آن دارد كه هركسى از خود بپرسد: من كه عمرى در سايهسار صحيفه سجاديه زيستهام، كدام يك از اين گامهاى سهگانه را درباره اين كتابِ بىمانند و اين گنجينه بيش بها برداشتهام؟! پاسخ منصفانه به اين پرسش، نخستين گام در اين راه نورانى است.