و پيروان و وابستگانت ، حركت كردى و حقيقت و برهان روشن را فراز آوردى و با حكمت و اندرز نيكو ، به سوى خدا ، فرا خواندى و به اجراى حدود شرعى و اطاعت از معبودِ هستى ، فرمان دادى و از پليدىها و طغيان ، باز داشتى و آنان ، با ستم و تجاوز ، با تو رويارو شدند و تو ، پس از اندرز دادن و تأكيد حجّتهابراى ايشان ، با آنان جهاد كردى ، و آنان ، پيمان و بيعت با تو را شكستند و پروردگار و جدّت را خشمگين كردند و به جنگ ، آغازيدند ، و تو در برابر ضربِ نيزه و شمشير ، پايدارى كردى و لشكر فاجران را در هم شكستى و در غبار جنگ ، فرو رفتى و با شمشير ذو الفقار ، قهرمانانه جنگيدى ، گويى كه علىِ برگزيده ، تويى .
و هنگامى كه تو را استوارْدل و بدون ترس و واهمه ديدند ، نيرنگهاى نابود كنندهشان را بر تو بر افراشتند و با مكر و شرارت ، با تو جنگيدند و [ عمر بن سعد ]لعين ، سربازانش را فرمان داد تا تو را از آب و ورود به آن ، باز دارند و به كارزار با تو ، شتاب كردند و به جنگ با تو ، اقدام نمودند و تو را هدف تير و سنگ خود ، قرار