هنگامى كه زنان ، اسبت را خوار و پريشان ، و زين تو را بر آن ، واژگون ديدند ، از پرده بيرون آمدند ، موهايشان را پريشان كردند و بر گونههاى خود زدند ، صورتهاى خود را گشودند و ناله ، سر دادند و پس از عزّت ، خوار شدند و به سوى قتلگاهت شتافتند .
و شمر ، بر سينهات نشسته ، شمشيرش را در گودى گلويت فرو برد ، محاسن سپيدت را به دستش گرفت و با شمشير هندى خود ، تو را ذبح كرد . حواسّ تو ، آرام گرفت و نَفَسهايت ، آهسته گشت ، و سرت به بالاى نيزه رفت ، و خاندانت را مانند بندگان به اسارت گرفته ، غل و زنجير كردهاند و بر پشت شتران [ بدون جهاز ]نشاندند و آفتاب سوزان نيمروز ، چهرههايشان را سوزاند و در صحراها و دشتها ، رانده شدند ، در حالى كه دستهايشان را به گردن ، بسته بودند و آنها را در بازارها مىچرخاندند .
پس واى بر عاصيان فاسق ! با كشتن تو ، اسلام را كُشتند و نماز و روزه را تعطيل