231
گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام

3 / 4 - 2

پاسخ يزيد بن مسعود۱ به نامه امام عليه السلام‏

۱۰۸.الملهوف : يزيد براى عبيد اللَّه بن زياد - كه والى بصره بود - نامه نوشت كه او را به حكومت كوفه نيز گمارده و آن جا را نيز در قلمرو حكومت وى ، قرار داده است. در اين نامه ، جريان مسلم بن عقيل و حسين عليه السلام را برايش نوشت و به وى تأكيد كرد كه مسلم را دستگير كند و به قتل رساند . بدين جهت ، عبيد اللَّه آماده مى‏شد كه به كوفه برود.
حسين عليه السلام نيز براى گروهى از بزرگان بصره ، نامه‏اى به همراه يكى از دوستدارانش به نام سليمان - كه كنيه‏اش ابو رزين بود - فرستاد و در آن ، آنان را به يارى خود و پيروى از خويش ، فرا خواند. و از كسانى كه برايشان نامه فرستاد ، يزيد بن مسعود نَهشَلى و منذر بن جارود عبدى بودند .
... سپس [يزيد بن مسعود] براى حسين عليه السلام ، نامه‏اى اين‏چنين نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان . امّا بعد، نامه‏ات به من رسيد و آنچه را كه مرا بِدان فرا خواندى ، دانستم . مرا دعوت كردى تا از پيروى‏ات بهره ببَرم و با يارى كردنت به رستگارى برسم. به راستى كه خداوند ، زمين را از كسى كه راه‏نماى خير و راهبر نجات باشد ، خالى نمى‏گذارد و شما حجّت‏هاى خداوند بر خَلق و يادگاران او در زمين هستيد . شما از زيتون احمدى ، شاخه شاخه شديد . او اصل است و شما شاخه‏ايد.
به كارى كه خواستى ، اقدام كن و پيروز خواهى شد. به راستى كه گردن بنى تميم را

1.يزيد بن مسعود بن خالد نَهشَلى ، از بزرگان بصره بود. شرح حالى روشن از او يافت نشد ؛ ليكن از اين نامه و تبليغى كه در ميان سران قبيله‏هاى بنى تميم و بنى سعد انجام داده و توصيفى كه از امام حسين عليه السلام كرده ، به دست مى‏آيد كه داراى عقيده‏اى نيكو بوده است. امام حسين عليه السلام وقتى نامه او به دستش رسيد ، برايش دعا كرد. او خود را آماده كرد كه نزد حسين عليه السلام برود ؛ ولى خبر شهادت امام عليه السلام را شنيد و از اين جهت ، بسيار ناراحت شد.


گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
230

3 / 4

يارى خواستن امام عليه السلام از اهل بصره‏

3 / 4 - 1

نامه امام عليه السلام به سرشناسان بصره‏

۱۰۷.الأخبار الطوال : حسين بن على عليه السلام نامه‏اى براى شيعيانش در بصره نوشت و آن را با يكى از دوستداران خود به نام سليمان فرستاد. متن نامه چنين است: «به نام خداوند بخشنده مهربان . از جانب حسين بن على ، به : مالك بن مِسمَع، احنف بن قيس، منذر بن جارود، مسعود بن عمرو، قيس بن هيثم. سلام عليكم! امّا بعد ، به راستى كه من ، شما را فرا مى‏خوانم براى احياى نشانه‏هاى حق و از بين بردن بدعت‏ها. اگر پاسخ مثبت دهيد ، به راه صواب، هدايت مى‏شويد. والسلام!».
وقتى نامه به آنان رسيد ، همه بجز منذر بن جارود ، آن را پنهان كردند . منذر ، آن را افشا نمود ؛ چون دخترش هند ، همسر عبيد اللَّه بن زياد بود. منذر ، نزد عبيد اللَّه آمد و داستان نامه و محتوايش را براى عبيد اللَّه باز گفت. عبيد اللَّه دستور داد فرستاده را پيدا كنند. او را پيدا كردند و آوردند و سرش از تن ، جدا شد.۱

1.قَد كانَ الحُسَينُ بنُ عَلِيٍّ عليه السلام كَتَبَ كِتاباً إلى‏ شيعَتِهِ مِن أهلِ البَصرَةِ مَعَ مَولىً لَهُ يُسَمّى سَلمانَ ، نُسخَتُهُ : بِسمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ‏ مِنَ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ إلى‏ مالِكِ بنِ مِسمَعٍ ، وَالأَحنَفِ بنِ قَيسٍ ، وَالمُنذِرِ بنِ الجارودِ ، ومَسعودِ بنِ عَمرٍو ، وقَيسِ بنِ الهَيثَمِ ، سَلامٌ عَلَيكُم . أمّا بَعدُ ، فَإِنّي أدعوكُم إلى‏ إحياءِ مَعالِمِ الحَقِّ وإماتَةِ البِدَعِ ، فَإِن تُجيبوا تَهتَدوا سُبُلَ الرَّشادِ ، وَالسَّلامُ . فَلَمّا أتاهمُ هذَا الكِتابُ كَتَموهُ جَميعاً إلَّا المُنذِرَ بنَ الجارودِ ، فَإِنَّهُ أفشاهُ ، لِتَزويجِهِ ابنَتَهُ هِنداً مِن عُبَيدِ اللَّهِ بنِ زِيادٍ ، فَأَقبَلَ حَتّى‏ دَخَلَ عَلَيهِ فَأَخبَرَهُ بِالكِتابِ ، وحَكى‏ لَهُ ما فيهِ ، فَأَمَرَ عُبَيدُ اللَّهِ بنُ زِيادٍ بِطَلَبِ الرَّسولِ ، فَطَلَبوهُ فَأَتَوهُ بِهِ ، فَضُرِبَت عُنُقُهُ ۱۰۸ (الأخبار الطوال : ص ۲۳۱) .

تعداد بازدید : 71446
صفحه از 1088
پرینت  ارسال به