۳۳۸.الإرشاد: مردم (لشكر) ، به سوى حسين عليه السلام باز گشتند و شمر بن ذى الجوشن - كه خدا لعنتش كند - ، به جناح چپ [سپاه حسين عليه السلام] ، حمله برد و آنان ، در برابرش ايستادند و با او به زد و خورد پرداختند . از هر سو به حسين عليه السلام و يارانش حمله شد و ياران حسين عليه السلام ، به شدّت با آنان جنگيدند و سواران آنها - كه تنها 32 تن بودند - ، پيوسته حمله مىكردند و به هر جا از سپاه كوفه كه حمله مىبُردند، آن را مىشكافتند.
هنگامى كه عُروة بن قيس - كه فرمانده سواران سپاه كوفه بود - ، چنين ديد ، به عمر بن سعد پيغام داد كه : آيا آنچه را سوارانم امروز از اين تعداد كم مىكِشند، نمىبينى؟! پيادگان و تيراندازان را به سوى آنها بفرست .
پس عمر ، تيراندازان را به سوى آنان فرستاد . اسب حُرّ بن يزيد ، از پاى در آمد. او از اسب فرود آمد و اين گونه مىگفت :
اگر اسبم را از پاى در مىآوريد ، من ، فرزند مردى آزادهامشجاعم ، شجاعتر از شيرِ يال و كوپالدار .
و با شمشيرش ، بر آنها مىزد كه بر سرش ريختند . ايّوب بن مُسَرِّح و مرد ديگرى از سواران كوفه ، در كشتن او شركت جستند .
ياران حسين بن على عليه السلام ، به شدّت با دشمن جنگيدند تا اين كه ظهر شد . هنگامى كه حُصَين بن نُمَير ، فرمانده تيراندازان ، مقاومت ياران حسين عليه السلام را ديد، يارانش را - كه پانصد تيرانداز بودند - ، جلو كشيد و از آنان خواست تا ياران حسين عليه السلام را تيرباران كنند . آنان نيز طولى نكشيد كه مَركبهاى ايشان را با تير ، از پاى در آوردند و آن مردان را زخمى و پياده كردند و مدّتى ، جنگ ميانشان بالا گرفت .
شمر بن ذى الجوشن ، با يارانش [به پيش] آمد و زُهَير بن قَين - كه خدا ، رحمتش