491
گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام

۳۳۸.الإرشاد: مردم (لشكر) ، به سوى حسين عليه السلام باز گشتند و شمر بن ذى الجوشن - كه خدا لعنتش كند - ، به جناح چپ [سپاه حسين عليه السلام‏] ، حمله برد و آنان ، در برابرش ايستادند و با او به زد و خورد پرداختند . از هر سو به حسين عليه السلام و يارانش حمله شد و ياران حسين عليه السلام ، به شدّت با آنان جنگيدند و سواران آنها - كه تنها 32 تن بودند - ، پيوسته حمله مى‏كردند و به هر جا از سپاه كوفه كه حمله مى‏بُردند، آن را مى‏شكافتند.
هنگامى كه عُروة بن قيس - كه فرمانده سواران سپاه كوفه بود - ، چنين ديد ، به عمر بن سعد پيغام داد كه : آيا آنچه را سوارانم امروز از اين تعداد كم مى‏كِشند، نمى‏بينى؟! پيادگان و تيراندازان را به سوى آنها بفرست .
پس عمر ، تيراندازان را به سوى آنان فرستاد . اسب حُرّ بن يزيد ، از پاى در آمد. او از اسب فرود آمد و اين گونه مى‏گفت :


اگر اسبم را از پاى در مى‏آوريد ، من ، فرزند مردى آزاده‏ام‏شجاعم ، شجاع‏تر از شيرِ يال و كوپال‏دار .
و با شمشيرش ، بر آنها مى‏زد كه بر سرش ريختند . ايّوب بن مُسَرِّح و مرد ديگرى از سواران كوفه ، در كشتن او شركت جستند .
ياران حسين بن على عليه السلام ، به شدّت با دشمن جنگيدند تا اين كه ظهر شد . هنگامى كه حُصَين بن نُمَير ، فرمانده تيراندازان ، مقاومت ياران حسين عليه السلام را ديد، يارانش را - كه پانصد تيرانداز بودند - ، جلو كشيد و از آنان خواست تا ياران حسين عليه السلام را تيرباران كنند . آنان نيز طولى نكشيد كه مَركب‏هاى ايشان را با تير ، از پاى در آوردند و آن مردان را زخمى و پياده كردند و مدّتى ، جنگ ميانشان بالا گرفت .
شمر بن ذى الجوشن ، با يارانش [به پيش‏] آمد و زُهَير بن قَين - كه خدا ، رحمتش


گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
490

2 / 10

شدّت جنگ در نيمه روز

۳۳۷.أنساب الأشراف : حسين عليه السلام ، بر مَركبش سوار شد و قرآن را در دامان خود و پيشِ رويش گذاشت . امّا اين اقدام، جز بر هجوم و جسارت دشمنان به او نيفزود . و عمر بن سعد ، حُصَين بن تميم را فرا خواند و دسته زرهپوش و پانصد تيرانداز را با او همراه كرد . آنان ، ياران حسين عليه السلام را تيرباران كردند تا اسب‏هايشان را از پاى در آوردند و همه لشكر حسين عليه السلام ، پياده شدند و در نيمه روز ، به شدّت و بدون توقّف جنگيدند و با نزديك و يك‏جا قرار دادن خيمه‏ها و افروختن آتش در پشتِ خود، كارى كرده بودند كه فقط از يك جبهه ، امكان رويارويى با آنها بود.
عمر سعد ، به تخريب خيمه‏ها و سنگرهايشان فرمان داد كه با نيزه‏ها و شمشيرهاى خود ، آنها را دريدند و شمر ، از جناح چپ ، يورش بُرد تا آن جا كه با نيزه‏اش به خيمه حسين عليه السلام زد و فرياد كشيد: برايم آتش بياوريد تا اين خيمه را با اهلش بسوزانم !
شيوَن و وِلوِله ، ميان زنان برخاست و از خيمه ، بيرون دويدند. حسين عليه السلام فرمود: «واى بر تو ! آيا آتش مى‏خواهى تا خيمه‏ام را با اهلم بسوزانى ؟» .۱

1.رَكِبَ الحُسَينُ عليه السلام دابَّةً لَهُ ، ووَضَعَ المُصحَفَ في حِجرِهِ بَينَ يَدَيهِ ، فَما زادَهُم ذلِكَ إلّا إقداماً عَلَيهِ ، ودَعا عُمَرُ بنُ سَعدٍ الحُصَينَ بنَ تَميمٍ ، فَبَعَثَ مَعَهُ المُجَفَّفَةَ وخَمسَمِئَةٍ مِنَ المُرامِيَةِ ، فَرَشَقُوا الحُسَينَ عليه السلام وأصحابَهُ بِالنَّبلِ حَتّى‏ عَقَروا خُيولَهُم ، فَصاروا رَجّالَةً كُلُّهُم ، وَاقتَتَلوا نِصفَ النَّهارِ أشَدَّ قِتالٍ وأبرَحَهُ ، وجَعَلوا لا يَقدِرونَ عَلى‏ إتيانِهِم إلّا مِن وَجهٍ واحِدٍ ؛ لِاجتِماعِ أبنِيَتِهِم وتَقارُبِها ، ولِمَكانِ النّارِ الَّتي أوقَدوها خَلفَهُم . وأمَرَ عُمَرُ بِتَخريقِ أبنِيَتِهِم وبُيوتِهِم ، فَأَخَذوا يُخرِقونَها بِرِماحِهِم وسُيوفِهِم ، وحَمَلَ شِمرٌ فِي المَيسَرَةِ حَتّى‏ طَعَنَ فُسطاطَ الحُسَينِ عليه السلام بِرُمحِهِ ، ونادى‏ : عَلَيَّ بِالنّارِ حَتّى‏ اُحرِقَ هذَا البَيتَ عَلى‏ أهلِهِ ، فَصِحنَ النِّساءُ ووَلوَلنَ ، وخَرَجنَ مِنَ الفُسطاطِ . فَقالَ الحُسَينُ عليه السلام : وَيحَكَ ، أتَدعو بِالنّارِ لِتُحرِقَ بَيتي عَلى‏ أهلي ؟ ۳۴۰ (أنساب الأشراف : ج ۳ ص ۴۰۱) .

تعداد بازدید : 71434
صفحه از 1088
پرینت  ارسال به