55
گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام

فهرستِ شمارى ديگر از متفرّدات منابع متأخّر

اگر بخواهيم متفرّدات منابع متأخّر (در باره واقعه عاشورا) را همانند نمونه‏هاى پيش‏گفته گزارش كنيم ، چه بسا لازم باشد كه كتاب مستقلّى را به آنها اختصاص دهيم .۱ از اين رو ، براى آگاهى پژوهشگران ، تنها فهرستوار ، به شمارى ديگر از آنها اشاره مى‏كنيم :
- گزارش سخنرانى منسوب به امام عليه السلام پس از نماز ظهر عاشورا ؛۲
- گزارش حضور جابر بن عُروه غِفارى (از اصحاب پيامبر صلى اللَّه عليه و آله) در كربلا و فرمايش امام عليه السلام به او كه : «شَكَرَ اللَّهُ سَعيَكَ يا شَيخُ ؛ خداوند ، تلاش تو را پاداش دهد ، اى پيرمرد!» ؛۳

- گزارش ملاقات حبيب بن مُظاهر با مسلم بن عَوسَجه در مغازه عطّارى در بازار كوفه براى خريد رنگ مو ، و چگونگى رسيدن حبيب به كربلا و ابلاغ سلام نمودنِ زينب عليها السلام به وى هنگام ورودش به كربلا ؛۴
- گزارش همبازى بودن زُهَير بن قين با امام حسين عليه السلام در كودكى ، در دوران حيات پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ، و اين كه او در همان زمان ، خاك‏هاى زير قدم‏هاى امام عليه السلام را بوسيده و مورد ملاطفت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله قرار گرفته است ؛۵
- بسيارى از گزارش‏هاى معالى السبطين ، أسرار الشهادات و عنوان الكلام در باره شهادت على اكبر عليه السلام ؛۶

1.بلكه به گفته شهيد مطهرى : «اگر بخواهيم روضه‏هاى دروغى را كه مى‏خوانند ، جمع‏آورى كنيم ، شايد چند جلد كتاب پانصد صفحه‏اى بشود» (حماسه حسينى : ج ۱ ص ۱۸) .

2.مقتل الحسين عليه السلام المنسوب إلى أبى مخنف : ص ۱۰۵ ، أسرار الشهادات : ج ۲ ص ۲۶۶ (تقريباً با همان الفاظ ، از مقتل الحسين عليه السلام المنسوب إلى أبى مخنف) .

3.مقتل الحسين عليه السلام المنسوب إلى أبى مخنف : ص ۱۱۵ .

4.أسرار الشهادات : ج ۲ ص ۵۹۱ .

5.مجالس المواعظ : ص ۵۹ . نيز ، ر . ك : المنتخب ، طريحى : ص ۱۹۶ (نام زهير بن قين در آن نيست) .

6.معالى السبطين : ج ۱ ص ۲۵۴ ، أسرار الشهادات : ج ۲ ص ۵۱۴ ، عنوان الكلام : ص ۲۸۲ .


گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
54

براى پاسدارى از جان امام عليه السلام به دنبال ايشان به راه افتاد . امام عليه السلام وقتى متوجّه وى شد ، بعد از گفتن مطالبى ، به وى پيشنهاد داد كه كربلا را ترك كند و خود را نجات دهد ؛ امّا او اين پيشنهاد را نپذيرفت . هلال مى‏گويد :
سپس امام عليه السلام از من جدا شد و به خيمه خواهرش وارد شد . زينب عليها السلام كه از وفادارى ياران امام عليه السلام دچار ترديد شده بود ، به ايشان گفت : برادرجان ! انگيزه يارانت را آزموده‏اى؟ من مى‏ترسم كه تو را در هنگام حمله و برخورد نيزه‏ها ، تسليم دشمن كنند !
در اين جا امام عليه السلام به گريه افتاد و فرمود : «هلا ! به خدا سوگند ، آنها را ارزيابى كرده و آزموده‏ام . بدون استثنا ، مردانِ سرافرازِ سرسختى هستند كه اشتياقشان به مرگ در راه من ، همانند اشتياق كودك به شير مادر است ...»
.

در ادامه ، از هلال ، نقل شده كه با شنيدن اين سخنان ، به گريه افتاد . پس حبيب بن مُظاهر را خبر كرد و حبيب ، در همان دلِ شب ، ياران امام عليه السلام را صدا زد و آنها را اطراف خيمه اهل بيت امام عليه السلام ، جمع كرد و آنها با سخنان عجيب و شگفت‏انگيزى ، حمايت خود را از ايشان اعلام كردند . در اين حال ، زنان از خيمه‏ها بيرون آمدند و گريه سر دادند و از آنها ، تقاضاى حمايت كردند .
در باره اين داستان مفصّل - كه نگارنده الدمعة الساكبة ، آن را در بيش از دو صفحه بيان كرده - ، بايد گفت كه هيچ اثرى از آن در منابع معتبر ، ديده نمى‏شود و احتمالاً ، وى نخستين كسى است كه اين ماجرا را گزارش كرده است . البتّه وى اين گزارش را به شيخ مفيد ، نسبت داده ؛۱ ولى اين مطلب ، در هيچ يك از كتب موجود شيخ مفيد و بلكه در هيچ كتاب معتبر ديگرى نيز يافت نشد .
ضمناً بايد توجّه داشت كه هلال بن نافع - كه اين گزارش به او نسبت داده شده - ، از ياران امام عليه السلام نيست ؛ بلكه از سپاه دشمن است و نام صحابى امام ، «نافع بن هلال» بوده است!

1.الدمعة الساكبة : ج ۴ ص ۲۷۲ .

تعداد بازدید : 65955
صفحه از 1088
پرینت  ارسال به