583
گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام

بازگويىِ خبر است . عيبى ندارد . بگو ، كه تو براى ما ، خبر قطعى نقل مى‏كنى . زهير به وى گفت : اى ابوالفضل! بدان كه پدرت امير المؤمنين عليه السلام ، وقتى تصميم گرفت با مادرت اُمّ البنين ازدواج كند ، دنبال برادرش عقيل - كه نسب‏شناسِ عرب بود - فرستاد و فرمود : «برادرم ! از تو مى‏خواهم كه برايم زنى را از خانواده‏هاى اصيل و نَسَب‏دار و شجاع ، انتخاب كنى تا با او پسرى شجاع بياورم كه ياور اين پسرم - و اشاره به حسين عليه السلام كرد - باشد و او را در سرزمين طفّ كربلا همراهى كند» . پدرت ، تو را براى اين روز ، ذخيره كرد . پس تو در دفاع از حرم برادر و برادرانت ، كوتاهى نكن .
راوى گفت : عبّاس عليه السلام ، تكان خورد و دست به ركابش كشيد و آن را كَند و گفت : اى زهير! در چنين روزى ، مرا تشجيع مى‏كنى؟! به خدا سوگند ، تو را به گونه‏اى مى‏بينم كه هرگز چنين نديده بودم 1 .

بايد گفت : متأسّفانه ، هيچ سخنى از امير مؤمنان عليه السلام خطاب به عبّاس عليه السلام يا در باره وى ، در منابع معتبر ، ثبت نشده است .
نيز در تذكرة الشهدا آمده است :
بعضى ذكر كرده‏اند كه عبّاس عليه السلام ، در آن حال ، عرض كرد كه : مى‏خواهم يك بار ديگر ، نظر به صورتت نمايم ، و لكن حَرمَله ، تير بر چشم‏هاى من زده است۲ .
گزارش‏هاى بسيار ديگرى نيز در باره ايشان در كتاب‏هايى مانند : معالى السبطين (ج 1 ص 275 و 270 - 271) ، شعشعة الحسينى (ج 2 ص 184) ، أسرار الشهادات (ج 2 ص 402 و 412) ، ناسخ التواريخ (تاريخ الإمام الحسين عليه السلام: ص 441 و 438) ، عنوان الكلام (ص 194 و 162 و 280) ، تذكرة الشهدا (ص 270 و 443) ، سوگ‏نامه آل محمّد صلى اللَّه عليه و آله (ص 300) و المنتخب طريحى (ص 305) آمده است كه در كتب معتبر ، وجود ندارد .
اينك ، برخى از آنچه در منابع قابل استناد ، گزارش شده است ، در پى مى‏آيد :

1.أسرار الشهادات: ج ۲ ص ۳۹۵ .

2.ملّا حبيب اللَّه شريف كاشانى در تذكرة الشهدا در ذيل اين مطلب، آن را اين گونه رد مى‏كند : «بسيار ضعيف است و در كتب مشهوره، مذكور نيست» (تذكرة الشهدا: ص ۲۷۲) .


گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
582

گزارش شده است كه در منابع قابل استناد ، ديده نمى‏شود . براى نمونه ، به شمارى از گزارش‏هاى بى‏اساس ، اشاره مى‏كنيم . در معالى السبطين آمده است كه :
آن هنگام كه شبِ بيست و يكم ماه رمضان شد و على عليه السلام در آستانه مرگ قرار گرفت ، عبّاس عليه السلام را به سينه چسبانْد و فرمود: «فرزندم كه چشم من در قيامت ، با تو روشن خواهد شد! فرزندم! هنگامى كه روز عاشورا شد و وارد شريعه شدى ، مبادا آب بنوشى ، در حالى كه برادرت حسين ، تشنه است!»۱ .
نيز در كتاب شعشعة الحسينى آمده است :
جناب امير مؤمنان عليه السلام خلوت نمودند . حسنين عليهما السلام و زينب عليها السلام و امّ كلثوم عليها السلام را طلب فرمود و دست مبارك بر سر و روىِ ايشان كشيد و به شدّت مى‏گريست و ايشان هم مى‏گريستند ، به نوعى كه ساير اولادهاى آن حضرت [كه‏] در بيرون خانه بودند ، بى‏اختيار ، داخل خانه شدند و مى‏گريستند . پس حضرت امير المؤمنين عليه السلام گرفت دست امام حسن عليه السلام را و به امانت سپرد فرزندان خود را به آن بزرگوار . پس نظر فرمود به عبّاس عليه السلام . ديد گريه او از همه شديدتر است . پس او را به نزد خود ، طلب فرمود و شيون بلندى كرد و مفصّل گريست و آن گاه فرمود : «اى پسرم ! اى جانم ! از حسين ، مراقبت كن ، كه او امانت خدا و پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله و فاطمه عليها السلام و امانت من است . تو ياور او باش و خودت را فداى او كن» . آن گاه ، شيون زد و از گريه و فرياد زياد ، بيهوش شد۲ .

همچنين در كتاب أسرار الشهادات ، آمده است :
گفته شده : زُهَير ، پيش از كشته شدنش ، نزد عبد اللَّه بن جعفر بن عقيل آمد و به او گفت : برادرم ! پرچم را به من بده . عبد اللَّه به وى گفت : آيا من در حمل آن ، كوتاهى كرده‏ام؟ زهير گفت : نه ؛ [ولى‏] من به آن ، نياز دارم .
راوى گفت : عبد اللَّه ، پرچم را به زهير داد و زهير ، آن را گرفت و به صورت ناگهانى ، پيش عبّاس بن على عليه السلام آورد و گفت : يا ابن امير المؤمنين ! مى‏خواهم خبرى را برايت بازگو كنم كه حفظش كرده‏ام . عبّاس عليه السلام گفت : بگو كه الآن ، وقت

1.معالى السبطين: ج ۱ ص ۲۷۷

2.شعشعة الحسينى: ج ۲ ص ۶۰ .

تعداد بازدید : 101730
صفحه از 1088
پرینت  ارسال به