تو را به پدران شايستهات ، ملحق مىكند ؛ به پيامبر خدا ، على بن ابى طالب ، حمزه ، جعفر و حسن بن على - كه خداوند ، بر همه آنانْ درود فرستد - » .۱
۴۰۵.الملهوف : عبد اللَّه بن حسن بن على - كه هنوز جوانى نابالغ بود - ، از نزد زنان بيرون دويد و خود را به كنار حسين عليه السلام رساند . زينب عليها السلام دختر على عليه السلام ، در پىاش رفت تا او را نگاه دارد ؛ امّا او تسليم نشد و به هيچ روى نپذيرفت و گفت : به خدا سوگند ، از عمويم جدا نمىشوم .
بحر بن كعب (و گفته شده كه حرملة بن كاهِل) ، شمشير را به سوى حسين عليه السلام فرود آورد . نوجوان به او گفت : اى مادرْخبيث ! آيا عموى مرا مىكُشى ؟
بحر ، با شمشير به او زد . جوان ، دستش را سپر كرد كه قطع شد و از پوست ، آويزان شد . پس فرياد بر آورد : اى عمو جان !
حسين عليه السلام ، او را گرفت و به سينهاش چسباند و فرمود : «اى فرزند برادرم ! بر آنچه بر تو رسيده ، شكيبايى كن و اين را خير ببين و به حساب خدا بگذار كه خداوند ، تو را به پدران شايستهات ، ملحق مىكند» .