731
گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام

رَقيم ، از نشانه‏هاى شگفت ما بودند؟!» . آن گاه خداوند ، سر را به سخن در آورد و با شيوايى تمام گفت : «شگفت‏تر از ماجراى اصحاب كهف ، كُشتن و بردن من است» .1

۵۹۲.تاريخ دمشق- به نقل از سلمة بن كُهَيل -: سرِ حسين بن على عليه السلام را بر نيزه ديدم ، در حالى كه مى‏گفت : (خدا ، به زودى ، تو را از شرّ آنان ، كفايت مى‏كند ؛ و او شنوا و داناست)۲ .۳

5 / 2

اسلام آوردن رهبر يهوديان‏

۵۹۳.الخرائج و الجرائح- به نقل از سليمان بن مهران اَعمَش ، از مردى -: بزرگِ يهوديان ، بر يزيد در آمد و گفت : اين سر ، چيست؟
گفت : سرِ يك شورشى است .
گفت : او كيست؟ گفت : حسين است .
گفت : پسر چه كسى؟ گفت : پسر على .
گفت : مادرش كيست؟ گفت : فاطمه .
گفت : فاطمه كيست؟ گفت : دختر محمّد .
گفت : همان پيامبرتان؟! گفت : آرى .
گفت : خدا ، خيرتان ندهد ! ديروز ، پيامبرتان بوده و امروز ، پسر دخترش را مى‏كشيد؟! واى بر تو ! ميان من و داوودِ پيامبر ، هفتاد و اندى واسطه است ؛ امّا

1.أنَا - وَاللَّهِ - رَأَيتُ رَأسَ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام حينَ حُمِلَ ، وأنَا بِدِمَشقَ ، وبَينَ يَدَيِ الرَّأسِ رَجُلٌ يَقرَأُ سورَةَ الكَهفِ ، حَتّى‏ بَلَغَ قَولَهُ تَعالى‏ : «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَبَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كَانُواْ مِنْ ءَايَتِنَا عَجَبًا) ، قالَ : فَأَنطَقَ اللَّهُ الرَّأسَ بِلِسانٍ ذَرِبٍ ، فَقالَ : أعجَبُ مِن أصحابِ الكَهفِ قَتلي وحَملي ۵۹۴ (تاريخ دمشق : ج ۶۰ ص ۳۷۰ ؛ الخرائج والجرائح : ج ۲ ص ۵۷۷ ح ۱) .

2.سوره بقره : آيه ۱۳۷ .

3.رَأَيتُ رَأسَ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام عَلَى القَنا ، وهُوَ يَقولُ : «فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ)۵۹۵ (تاريخ دمشق : ج ۲۲ ص ۱۱۷) .


گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
730

فصل پنجم : برخى كرامت‏هاى ديده شده از سرِ سيّد الشهدا عليه السلام‏

5 / 1

قرآن خواندن بر سرِ نيزه‏

۵۹۰.الإرشاد : صبحدم ، عبيد اللَّه بن زياد ، سرِ حسين عليه السلام را روانه كرد و آن را در همه كوچه‏هاى كوفه و قبيله‏هاى آن چرخاند و از زيد بن اَرقَم روايت شده كه گفته است : سر حسين عليه السلام را بر من گذراندند . سر بر نيزه بود و من ، در حجره‏اى [نشسته ]بودم . هنگامى كه به روبه‏روى من رسيد ، شنيدم كه مى‏خوانَد : «آيا پنداشتى كه اصحاب كهف و اصحاب رَقيم ، از نشانه‏هاى شگفت ما بودند؟!»۱ . به خدا سوگند كه مو بر تنم راست شد و فرياد زدم : به خدا سوگند ، سرِ تو - اى فرزند پيامبر خدا - ، شگفت‏تر و شگفت‏تر است !۲

591.تاريخ دمشق - به نقل از مِنهال بن عمرو - : به خدا سوگند ، من سر حسين بن على عليه السلام را ، هنگامى كه مى‏بردند ، ديدم . من در دمشق بودم و جلوى سر ، مردى سوره كهف را قرائت مى‏كرد تا به اين سخن خداى متعال رسيد : «آيا پنداشتى كه اصحاب كهف و

1.سوره كهف : آيه ۹ .

2.ولَمّا أصبَحَ عُبَيدُ اللَّهِ بنُ زِيادٍ ، بَعَثَ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام ، فَديرَ بِهِ في سِكَكِ الكوفَةِ كُلِّها وقَبائِلِها ، فَرُوِيَ عَن زَيدِ بنِ أرقَمَ أنَّهُ قالَ : مُرَّ بِهِ [أي بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام‏] عَلَيَّ ، وهُوَ عَلى‏ رُمحٍ ، وأنَا في غُرفَةٍ ، فَلَمّا حاذاني سَمِعتُهُ يَقرَأُ : «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَبَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كَانُواْ مِنْ ءَايَتِنَا عَجَبًا) ، فَقَفَّ - وَاللَّهِ - شَعري ونادَيتُ : رَأسُكَ - وَاللَّهِ يَابنَ رَسولِ اللَّهِ - أعجَبُ وأعجَبُ ۵۹۳ (الإرشاد : ج ۲ ص ۱۱۷ ، كشف الغمّة : ج ۲ ص ۲۷۹) .

تعداد بازدید : 71387
صفحه از 1088
پرینت  ارسال به