875
گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام

نخواهى ديد.۱

3 / 6

همسر خولى‏

۷۱۵.الكامل فى التاريخ: وقتى حسين عليه السلام كشته شد و سر او و سرهاى يارانش ، همراه با خولى بن يزيد و حُمَيد بن مسلم اَزدى براى عبيد اللَّه فرستاده شد، خولى ديد كه درِ كاخ، بسته است . به منزلش رفت و سر را در منزلش زير تَشتى گذاشت و به بسترش رفت و به زنش نوار ، گفت: ثروت روزگار را برايت آورده‏ام. اين، سرِ حسين است كه در خانه با توست .
نوار گفت: واى بر تو! مردم ، طلا و نقره مى‏آورند و تو سرِ پسر پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله را آورده‏اى! به خدا سوگند، هرگز سرم با سر تو در يك خانه جمع نخواهد شد . و از رخت‏خواب برخاست و به بيرون اتاق رفت .
نوار گفت: همين طور به نورى چشم دوخته بودم كه همانند ستون از آسمان به سوى تَشت ، پرتوافشان بود و پرنده‏اى سپيد را مى‏ديدم كه در كنارش پر مى‏زد .۲

3 / 7

زنى از بنى بَكر

۷۱۶.الملهوف- به نقل از حُمَيد بن مسلم -: وقتى سپاه به زنان امام حسين عليه السلام در خيمه‏هايش

1.قالَت مَرجانَةُ لِابنِها عُبَيدِ اللَّهِ بنِ زِيادٍ : يا خَبيثُ ! قَتَلتَ ابنَ رَسولِ اللَّهِ! لا تَرَى الجَنَّةَ أبَداً ۷۱۷ (الطبقات الكبرى / الطبقة الخامسة من الصحابة : ج ۱ ص ۵۰۰ الرقم ۴۶۱ ، تهذيب التهذيب : ج ۱ ص ۵۹۴) .

2.لَمّا قُتِلَ الحُسَينُ عليه السلام اُرسِلَ رَأسُهُ ورُؤوسُ أصحابِهِ إلَى ابنِ زِيادٍ مَعَ خَولِيِّ بنِ يَزيدَ وحُمَيدِ بنِ مُسلِمٍ الأَزدِيِّ ، فَوَجَدَ خَولِيٌّ القَصرَ مُغلَقاً ، فَأتى‏ مَنزِلَهُ ، فَوَضَعَ الرَّأسَ تَحتَ إجّانَةٍ في مَنزِلِهِ ، ودَخَلَ فِراشَهُ ، وقالَ لِامرَأَتِهِ النَّوارِ : جِئتُكِ بِغِنَى الدَّهرِ ، هذا رَأسُ الحُسَينِ مَعَكِ فِي الدّارِ . فَقالَت : وَيلَكَ ! جاءَ النّاسُ بِالذَّهَبِ وَالفِضَّةِ وجِئتَ بِرَأسِ ابنِ رَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله ! وَاللَّهِ ، لا يَجمَعُ رَأسي ورَأسَكَ بَيتٌ أبَداً ، وقامَت مِن الفِراشِ ، فَخَرَجَت إلَى الدّارِ . قالَت : فَما زِلتُ أنظُرُ إلى‏ نورٍ يَسطَعُ مِثلَ العَمودِ مِنَ السَّماءِ إلَى الإِجّانَةِ ، ورَأَيتُ طَيراً أبيضَ يُرَفرِفُ حَولَها ۷۱۸ (الكامل فى التاريخ : ج ۲ ص ۵۷۴ ، مثير الأحزان : ص ۸۵) .


گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
874

3 / 4

زنان خاندان ابو سفيان‏

۷۱۳.تاريخ الطبرى- به نقل از حارث بن كعب، از فاطمه دختر على عليه السلام -: يزيد بن معاويه گفت: اى نُعمان بن بشير! خانواده حسين را با امكاناتى كه شايسته‏شان است، آماده كن و با آنها مردى شامى را كه امين و مناسب است ، بفرست و با او سپاه و كمك‏كارانى گسيل كن تا آنها را به مدينه ببرد.
آن گاه دستور داد كه زنان را وارد اتاقى جداگانه كنند و در اختيار آنها ، امكانات مورد نيازشان و برادرشان زين العابدين عليه السلام هم در همان اتاقى باشد كه آنها در آن اند .
زنان ، بيرون آمدند تا وارد خانه يزيد شدند و از خاندان معاويه، هيچ زنى نبود، مگر اين كه از آنها استقبال نمود و در حالى كه مى‏گريست ، بر حسين عليه السلام نوحه‏سرايى مى‏كرد. در آن جا سه روز عزادارى برپا كردند .۱

3 / 5

مادر ابن زياد

۷۱۴.الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة)- به نقل از مغيره -: مرجانه‏۲ به پسرش عبيد اللَّه بن زياد گفت: اى پليد! پسر پيامبر خدا را كشتى ؟! هرگز روى بهشت را

1.قالَ يَزيدُ بنُ مُعاوِيَةَ : يا نُعمانَ بنَ بَشيرٍ ، جَهِّزهُم [أي عِيالَ الحُسَينِ عليه السلام‏] بِما يُصلِحُهُم ، وَابعَث مَعَهُم رَجُلاً مِن أهلِ الشّامِ أميناً صالِحاً ، وَابعَث مَعَهُ خَيلاً وأعواناً ، فَيَسيرَ بِهِم إلَى المَدينَةِ . ثُمَّ أمَرَ بِالنِّسوَةِ أن يُنزَلنَ في دارٍ عَلى‏ حِدَةٍ ، مَعَهُنَّ ما يُصلِحُهُنَّ ، وأخوهُنَّ مَعَهُنَّ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام فِي الدّارِ الَّتي هُنَّ فيها . قالَ : فَخَرَجنَ حَتّى‏ دَخَلنَ دارَ يَزيدَ ، فَلَم تَبقَ مِن آلِ مُعاوِيَةَ امرَأَةٌ إلَّا استَقبَلَتهُنَّ تَبكي وتَنوحُ عَلَى الحُسَينِ عليه السلام ، فَأَقاموا عَلَيهِ المَناحَةَ ثَلاثاً ۷۱۶ (تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۶۲ ، تاريخ دمشق : ج ۶۹ ص ۱۷۷) .

2.مرجانه ، مادر عبيد اللَّه بن زياد و همسر زياد بن ابيه است . گفته شده كه وى از شاه‏زادگان ايرانى بود كه اسير و به كنيزى گرفته شد .

تعداد بازدید : 71508
صفحه از 1088
پرینت  ارسال به