سفر، عدم وجوب حجّ در زمان نادارى و عدم امنيّت، خود دستور ولايت است.
امّا بايد دانست كه: «زين قصّه، هفت گنبد افلاك پر صداست». ژرفاى كلام، منحصر به فروع دين نيست. حتّى درك صحيح از توحيد و نبوّت و معاد نيز در گروه قبول ولايت است. براى رسيدن به اين نتيجه، كافى است كه به روايات باب توحيد و نبوّت در برخى از مجاميع حديثى بنگريم كه پرتو ولايت بر آنها سايه نيفكنده است: جسم دانستن خداى سبحانه، نفى عصمت پيامبران، رواج روايات ضعيف توسّط دانشمندان غيرمسلمان، اهمّيّتدادن فراوان به كلمات ابوهريرهها و كعبالاحبارها، قداست دادن به غاصبانى ستمپيشه و فاسق همچون خلفاى اموى و عبّاسى و انباشتن كتابها از مطالبى در جهت توجيه جنايات آنان، بخشى از اين شواهد است. ۱ البتّه شؤون ولايت، منحصر به ابعاد تعليمى آن نيست و ابعاد تربيتى آن نيز خود فصلى جداگانه مىطلبد.
به هر حال، نياز به ولايت، در لحظه لحظهى زندگى فردى و اجتماعى، مادّى و معنوى، يافتنى است نه شنيدنى. ديدن يا ناديدن پيامبر يا امام، نقشى در آن ندارد. همانسان كه اويس قرنى از نديدن پيامبرش زيان نديد، ديدن پيامبر براى ابوسفيان و ابوجهل و ابولهب و مانند آنها، جز خسران نيفزود. پيامبر و امام، نور الاهى هستند و جلوهاى مانند قرآن دارند كه: «براى مؤمنان، شفا و رحمت است؛ ولى بر ستمگران جز خسران نمىافزايد.» ۲
در نور بودن قرآن ترديد نيست؛ ولى آن سخنِ دلپذير در دلِ سخنپذير مىنشيند و در مورد دلهاى بيمار، تنها بيمارى آنان را مىافزايد. به هر حال، در تمام اين حالات، اصل بر ايمان ژرف و ولايت راستين است كه ديدن يا ناديدن جسمى و حضور و غيبت ظاهرى امام معصوم، تفاوتى در آن ندارد.
* * *