كتاب چيست. «في كتابٍ مكنون.» آن كتاب مكنون، مستور از كلّ خلق است. اين است كه از قرآن، آنچه ادراك مىشود به ما، فقط پرتوى است، نمىاست از دريا... «لايمسّه إلّا المطهّرون.»... بايد از رجس پاكيزه شد، بعد تماس با لفظ پيدا شود. امّا تماس با معنى... آن تماس در معنى، چه لازم دارد؟ آن وقت مراتب طهارت، [ پيوسته] بالا مىرود... [ طبق حديث صحيح بر مبناى عامّه ]امّ سلمه مىگويد: از رسول خدا شنيدم كه فرمود: «عليّ مع القرآن و القرآن مع عليّ. لن يفترقا حتّى يردا عليّ الحوض...» آنچه در جمله حضرت، محيّر العقول است، اين است: معيّت، از عناوينِ ذات اضافه است. ذكر يك طرف، مُغنى از طرف ديگر است. در اين عنوانِ ذات اضافه، كافى بود كه آن طرف را مندرج كند؛ امّا در اين تصريح، دقايقى به كار رفت. دو مرتبه برگشت و فرمود: و القرآن مع عليّ...يك دايره تشكيل داد، قرآن را وسط گذاشت، على را دور آن، حلقهوار قرار داد: اوّل على، آخر على، وسط، قرآن... اگر اين چنين است كه قرآنى كه: «له ظهر و له بطن»، قرآنى كه: «له تُخومٌ و على تُخومه تُخومٌ»... در اين بطون، «تبيان كلّ شيء» است، آن كسى كه با تمام اين قرآن است و تمام اين قرآن با اوست، كيست غير از علىبن ابىطالب؟»
3. لَختى از «آنچه بايد مىشد»، باز گرديم به «آنچه روى داد». به تاريخ بنگريم. كتابى آسمانى مىبينيم كه آن را از همراهِ هماره آن جدا كردند. كتاب صامت را به ظاهر حرمت نهادند؛ امّا بدون توجّه به كتاب ناطق. در اين كار، تمام تصريحها و تأكيدهاى رسول امين ـ كه آورنده كتاب مبين بود ـ به فراموشى سپرده شد. و شد آنچه شد.
شأن قرآن چه بايد باشد؟ «كتاب أنزلناه إليك لتُخرج الناس من الظلمات إلى النور.» (ابراهيم (14) / 1) بيرون بردن مردم (الناس يعنى تمام انسانها، از عالِم تا عامى، در تمام زمانها و تمام زمينها)، از ظلمات (تمام ظلمتها، كه ظلمت در هر زمان و هر زمين، شكلى خاصّ خود دارد) به نور.
امّا اين هدف در مورد قرآن، در موارد بسيارى، تحقّق نيافت. در تفسير آن، اختلافها پيش آمد و «تبيين»ها، خود، زمينه ساز پيدايش «ظلمت»هايى ديگر شد؛