تبيين قرآن نيايد، تمام گرههاى بسته قرآن، همچنان فروبسته مىماند؛ حتّى كيفيّت اداى نماز و روزه؛ كه عرفا ابتدايىترين و بارزترين نمادهاى مسلمانىاند.
7. امّا عمر پيامبر نيز محدود است. پس چه بايد كرد كه آن «تبيينها» تداوم يابد؟ حكمت خداى حكيم اقتضا مىكند كه تمام شئون پيامبر ـ به جز نبوّت كه به حضرتش ختم شد ـ به جانشينانِ بحقّ او منتقل شود. و آنان، هر يك در زمان خود، در جايگاه سيّد المرسلين بنشينند و به تبيين مجملات كتاب اللّه بپردازند. اين حكمت الاهى را پيامبر، با حديث متواتر ثقلين، به امّت ابلاغ فرمود و هدايت فرد و جامعه را تا قيام قيامت، در گروِ تمسّك توأمان به دو يادگار گرانسنگ دانست: كتاب و عترت.
8. بدين سان، كلمات پيامبر و جانشينان بحقّ او، مشعل هدايتاند براى جهانيان، بل براى جهانها؛ چرا كه آنان «حجّة اللّه على العالمين»اند. پس گرامىترين يادگارى كه مىتوان به آيندگان سپرد، آن كلمات نورانى است. اين كارى است كه محدّثان مىكنند: گرفتن اين امانت از گذشتگان و انتقال آن به آيندگان. ارزش اين نور را كسى مىفهمد كه به «ظلمت انديشه بشرى» گرفتار آمده و نارسايى آن را در عرصه تبيين حقايق وحيانى، ديده باشد. چنين كسى مىتواند در يابد كه چرا و چگونه، بزرگمردانى الاهى كه نصّ استوار «لايقاس بآل محمّد من هذه الأمّة أحد» (نهج البلاغه، خ 2) در وصف آنها راست مىآيد، درباره محدّثانِ خالص و مخلص فرمودهاند: «خير الناس بعدنا مَن ذاكر بأمرنا و دعا إلى ذكرنا.» (وسائل الشيعه، ج 16، ص 348)
9. ثقة الاسلام، محمّدبن يعقوب كلينى رازى، گوهرى درخشان در سلسله محدّثان است. آن بزرگوار، در زمانى دشوار، گام به ميدان نهاد كه:
ـ با آغاز دوره غيبت، ضرورت حفظ و تدوين و تبويت مواريث حديثى دوره ظهور، سخت احساس مىشد.
ـ در زمانِ پر آشوب قرن چهارم و پنجم و در عرصه جدالهاى فكرى آن روزگار،