مبانى فقه الحديثى آية الله ميرزا مهدى اصفهانى (3) - صفحه 15

رفع تعارض به عمل آورند، آنگاه فقه شيعى را از فقه سنّى تمايز دادند، شروع به نگارش متون فقهى كردند و آن متون را از متون فقهى اهل سنت تفكيك ساخته و تهذيب نمودند. در آن زمان ها و روزگاران بعدى اين مطلب كاملاً واضح و آشكار گشت كه فقه شيعى با فقه سنى آشكارا اختلاف و تفاوت دارند و ادله و قواعد فقهى آنان از ازاول طهارت تا پايان ديات مخصوص به خودشان مى باشند. تمامى احاديث و روايات در اين مرحله، منظم و تقسيم بندى گرديد. و اين نبود مگر بعد از تحمّل سختى ها و مرارت هاى شديدى كه علماى بزرگوار شيعه در اين راه متحمّل شدند و نهايت كوشش و تلاش خود را بكار بردند تا بتوانند اين مهم را به سامان آورند، امّا به راحتى توفيق نيافتند كه علم اصول را طبق نظرات امامان بزرگوار، مرتب و مبوّب نمايند. البته از اين جهت، ذمّ و قدحى بر ايشان نيست، زيرا كه شرايط و امكانات اين كار فراهم نگشت.
خلاصه گفتار دوّم درباره اجتهاد، آن شد كه اجتهاد از نظر ما امرى سهل و آسان است و اين آسانى به بركت كوشش هاى علماى گذشته و زحمات دانشمندان اقدم شيعه ـ كه رضوان و رضايت الهى بر آنان باد ـ ميسور شده است. و اگر آن تلاش ها و كوشش ها نبود ما اينك نمى توانستيم به ثمره اين تلاش ها دسترسى داشته باشيم. بعد از اين زحمات طاقت فرساى آنان، شايسته و رواست كه در راه اجتهاد و فقاهت، اين روش و طريقى كه متذكر خواهيم شد، طى شود نه آن طريقه اى كه متداول گشته و براساس آن ادامه مسير مى دهند.
روشى كه شايسته است براى اجتهاد طى گردد، آن است كه اوّلاً نگاه دقيق و عميقى افكنده شود بر اين ادلّه و قواعدى كه تهذيب گرديده و مبوَّب و مفصّل گشته اند و ترتيب و تهذيبى الهى دارند. اين نظر دقيق و عميق بايد همراه مراجعه مداوم و مكرّر به كتاب الهى يعنى قرآن كريم باشد، زيرا همان گونه كه در روايات گفته اند، هيچ چيزى نيست مگر آن كه در كتاب خدا در آن ذكرى به ميان آمده است ۱ زيرا كه علوم جمعى جملى

1.ـ اين روايت از حضرت امام صادق عليه السلام بدين گونه نقل شده است كه حضرتش فرمودند: ما مِنْ اَمْرٍ يَخْتَلِفُ فيهِ اِثْنانِ اِلاّ وَلَهُ اَصْلٌ فِى كِتابِ اللّهِ لكِنْ لا تَبْلُغُهُ عُقولُ الرّجالِ. (بحارالانوار، ج ۸۹، ص ۱۰۰) «هيچ امرى نيست كه دو نفر در آن اختلاف دارند، مگر آن كه اصلى و اساسى در كتاب خداوند براى آن يافت مى شود. امّا مردمان با عقل خويش بدان دست نمى يابند.» ناگزير بايد امامانى از آل محمد عليه السلام آن را به مردم بياموزند، همان گونه كه حضرتش در خبر ديگرى فرمودند: «اِنّى لاَعْلَمُ خَبَر السَّماءِ و خَبَر الارضِ وَ خَبَرَ ما كانَ و ما هُوَ كائن، كاَنَّهُ فِى كَفّى. ثُمَّ قالَ : مِنْ كتاب الله اَعْلَمُ، اِنّ اللهَ يَقُولُ : فيهِ تِبْيانُ كُلِّ شَى ء» (تفسير عياشى، ج ۳، ص ۱۸) من اخبار آسمان و اخبار زمين را مى دانم. و اخبارى كه در گذشته واقع شده و در آينده واقع خواهد شد، همگى را مى دانم، گويى كه در كف دستم قرار گرفته اند. سپس فرمود : همه اينها را از كتاب خدا و به تعليم الهى مى دانم، خداى متعال در قرآن كريم مى فرمايد : در آن ـ قرآن ـ بيان هر چيزى وجود دارد.

صفحه از 25