مبانى فقه الحديثى آية الله ميرزا مهدى اصفهانى (3) - صفحه 19

براى شخصى اين مقامات را قائل باشيم. اين مقامات و مناصب، از آنِ فقيهِ عارف به احكام الهى است كه ناشى از اين ادله شرعى ـ كتاب و سنت پيامبر و معصومان عليهم السلام ـ و ناظـر به آنها است. ما پـويندگان ايـن روش و سيـركنندگان ايـن مسلك هستيـم. اين روش ـ همان گونه كه مى بينيد ـ بسيار آسان و پيمودن آن واضح و بدون سنگلاخ است. و بايد اين چنين باشد زيرا كه شريعت الهى، شريعتى آسان، پاك و بدون هيچ پيچ و تابى است، نه در اصول عقائد و مباحث اصلى، نه در فروع دينى و احكام شرعى آن، همگى مباحث ساده و پاك و بدون هيچ گونه آلايشى است. اگر اين چنين باشد و ما خود را از اين همه تكلّفات و تعيناتِ خود ساخته رها سازيم، دين مقدس اسلام همان گونه كه به سادگى آمد و با سرعت انتشار يافت، همان گونه با سرعت و سادگى جهانگير خواهد شد و خود مبلّغ خويش خواهد گرديد.
شاهد صادق بر تمامى گفتار ما و آنچه كه ذكر كرديم، تأمّل و انديشه است در طريقه سلوك و روشى كه ما در طريقه اجتهاد و تقليد بيان مى كنيم و مقايسه آن با شيوه اى كه قوم در پيش گرفته اند. روشى كه ما بيان مى داريم همان علم الهى افاضه شده بر يكى از اساتيد الهيمان مى باشد كه با علوم بشرى تفاوت بسيارى دارد كه بايد مقايسه كرد با آنچه آنان در باب اجتهاد و فقاهت مى گويند. آنچه ما مى گوييم، خود گوياى اين ادّعاى ما مى باشد كه آن علم پرتكلّف و پرپيچ و تاب بشرى است و اين علم بدون تكلّف و آسان الهى است. گواهِ عاشقِ صادق در آستين باشد. روش ما روشى آسان و سهل است كه در فهم آن احتياجى به اصطلاحات و پيچ و خم هاى آنها و اختلافات فراوان فقهاء نداريم، يعنى اختلاف نظرهاى اساسى در لفظ اجتهاد، مجتهد، ملكه داشتن، بالقوه بودن، بالفعل بودن، اطلاق و تجزّى؛ كه انسان را در تنگنا و سختى قرار مى دهد و در پايان نيز مطلبى روشن نمى گردد و اشكال همچنان باقى است.
شخص چاره اى ندارد مگر اين كه با تمام وجود، به ساحت قرآن و آيه نفر بازگردد و در كنار آن به سنّت معصومان و مقبوله عمربن حنظله و مرسله احتجاج ۱ نياز پيدا

1.ـ حديث مُرْسَل چند گونه تعبير شده: تعبير اول آن كه حديثى است كه از سلسله سند دو تن يا بيشتر پشت سرهم حذف شده باشند. حتى اگر يك تن حذف شده باشد باز مرسل است. تعبير دوم : حديثى كه كليه افراد سلسله آن حذف گرديده باشند نيز مرسل اطلاق مى شود. در تعبير سوم، مرسل به معناى خاص حديثى است كه يك تن از كسانى كه خود حديث را از پيامبر و يا امام نشنيده بدون وساطتِ صحابى از معصوم نقل نمايد. در حجيّت مرسلات اختلاف شده است، مشهور اماميه اين است كه نسبت به مراسيل جماعتى از علماى ثقه قائل به حجيت شده اند (براى اطلاعات بيشتر ر. ك : علم الحديث ص ۱۶۰ به بعد) و امّا روايت ياد شده در متن، از امام حسن عسكرى عليه السلام ذيل آيه : «و منهم اُمّيون لا يعلمون الكتاب الاّ امانىّ» (بقره، ۷۸) نقل شده است در اين حديث طولانى درباره ويژگى هاى پيامبر اسلام در كتب سماوى قبل بحث مى كند و اين كه علماى آنان پيامبر را كاملاً به اسم و رسم مى شناختند، ولى به علت تمايل به دنيا، آن شناخت خويش را انكار كردند و عوام آنها نيز از ايشان تقليد كردند. آنگاه حديثى از امام صادق عليه السلام درباره وصف علماى اين امت مى آورند، برخى از علماى شيعه هستند كه ضررشان از لشكر يزيدبن معاويه به امام حسين عليه السلام بيشتر است... علمايى دام گستر ؛ زيرا شك و شبهه را داخل قلب ضُعفاى شيعه مى سازند و آنگاه در قسمتى از روايت آورده : وامّا مَنْ كان مِنَ الفُقَهاءِ صائنا لِنَفسهِ، حافِظا لِدينه، مُخالفا عَلى هَواهُ، مُطيعا لاَمْرِ مَوْلاه فَلِلْعوام اَنْ يُقَلِّدُوهُ. وذلِك لا يكونُ اِلاّ بَعْضُ فُقَهاءِالشيعَةِ لا جَميعُهُم (براى اطلاعات بيشتر، ر. ك : الاحتجاج، ج ۲ ، ص ۲۶۰ ـ ۲۶۵ ؛ بحارالانوار، ج ۲، ص ۸۶ ـ ۸۹) تقليد از فقهاء و دانشمندانى بر شيعه جائز است كه خويشتن دار، حافظ دين، مخالف هواهاى نفسانى خود و مطيع خدا و رسول و امام معصوم عليه السلام باشند. و اين ويژگى ها را همه علماى شيعه ندارد، بلكه برخى از آنان دارا مى باشند.

صفحه از 25