مبانى فقه الحديثى آية الله ميرزا مهدى اصفهانى (3) - صفحه 24

به اينها عرفان نداشته باشد، نمى تواند به فروع دين شناخت پيدا كند، چنين كسى اصلاً فقيه نيست و نمى تواند فقيه باشد.
با اين بيان معلوم مى شود كه تفقه در هر حكم فقهى، علم جمعى جملى براى تمامى علوم شرعى و كليد ورود به تمامى ابواب و مباحث فقه است. اين همان چيزى است كه گفتيم اين شناخت، وظيفه اى عقلى و شرعى است و براى هر شخصى واجب است كه در ابتدا به شناخت و عرفان آن اقدام كند. يعنى شناخت دين متوقف است بر شناخت پديد آورنده دين و معرفت حضرت حق متعال. بى شناخت حضرتش، اين فقه و اين احكام فقه، ناقص و ناتمام خواهد بود.
بنابراين اوّل و ابتداى هر تفقّه، آن است كه خداى متعال را بشناسيم، معرفت يابيم كه آيا اين شناخت مقدور ما است يا خير، و آيا اين شناخت واجب است ـ واجب عقلى ـ يا خير، و آيا علت غائى خلقت همين شناخت است. يا خير.اگر كسى به اين وظيفه ـ كه به حكم عقل و شرع واجب است عمل نكرد چه حكمى دارد؟ آيا به چنين كسى مى توان فقيه اطلاق كرد يا خير؟ بلكه اين شناخت و عرفان خداى متعال، نخستين و برترين عبادت هركسى است. هركس اين «فقه معرفت» را ترك كرد، اولين واجب عقلى را ترك كرده و مستوجب عقاب و مجازات گرديده است. همچنين اگر كسى مى خواهد فقه بياموزد، بايد همين ترتيبى را كه ذكر كرديم طى كند و اگر اين ترتيب را نيز به هم زند مستوجب عقاب خواهد بود. زيرا كه دانستيم تفقه شرعى، بدون معرفت خدا و پيامبر و امام امكان ندارد، بلكه امتناع عقلى نيز دارد.
بنابراين معرفت خدا «باب اعظم» و راه ورود بزرگ به فقه و احكام شرعى است. اين معرفت كليد هزار هزار معرفت ديگر در علوم دينى و معارف الهى است. اگر بدان نام «فقه اكبر» بنهيم ـ در مقابل «فقه اصغر» كه همان معناى فقه اصطلاحى است ـ سخنى به گزاف نگفته ايم. شايسته است كه در ابتداى ورود در هر علم و دانشى، به معرفت خدا اقدام كنيم كه آغاز هر واجب عقلى و شرعى است و فقاهت در دين، بدون آن فراهم نمى گردد.

صفحه از 25