حجتالاسلام والمسلمین سید محمدکاظم طباطبایی در دومین نشست مدرسه مجازی حدیث پژوهی مقارن: اثرپذیری اجمالی فهم متن سبب میشود که معنای جدیدی از سنت ارائه بشود. ما نمیتوانیم معنا را نفی کنیم، اما به دلیل اثباتی هم نیازمند هستیم.
حجت الاسلام والمسلمین استاد سید محمد کاظم طباطبایی، در دومین نشست مدرسه مجازی حدیث پژوهی مقارن به ارائه موضوع «چالشهای سنتشناسی مقارن» پرداخت که گزارش تفصیلی آن از منظرتان میگذرد:
یکی از موضوعات و زیرمجموعه چالشهای سنت در دوره معاصر، «سنت و فرهنگ زمانه» است، این بحث در مورد قرآن هم در دو حوزه شیعه و اهلسنت مطرح شده است، اما در باب سنت مقداری بحث دقیق و ظریفتر است.
سنت بهعنوان قول و فعل و تقریر صادره از معصوم، در بستر خاصی صورت گرفته است و ناظر به فرهنگ زمانه خود میباشد. زبان، آداب، رسوم، باورها، نیازها، پرسشها و دغدغههای معاصر در صدور سخن یا فعل معصومین علیهمالسلام اثر داشته است.
اصولاً فهم هر سخن و رفتار، بدون فهم شرایط زمانی و مکانی امکانپذیر نیست، اگر در روایاتی میبینید پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «سیراب کردن تشنه ثواب فراوانی دارد»، باید تصویر کنید فردی که در بیابانهای حجاز در راه مانده و نیازمند قطرهای آب است، آن وقت روایت بهتر فهمیده میشود. یا امام زینالعابدین (ع) میفرمایند: «پدرم مرا در آغوش گرفتند و فرمودند: ظلم نکن به کسی که جز خدا پناهی ندارد»، این سخن در آن بستر، زمان و در غربت اهلبیت (ع) در عاشورا بهتر فهمیده و درک میشود.
گستره اثرپذیری و اثرگذاری بر متن و فهم
اثرگذاری و اثرپذیری فضا و دورهها بر متن و فهم متن قابلانکار نیست، اما گستره اثرپذیری و اثرگذاری شدت و ضعف دارد که باید مورد توجه قرار بگیرد. در اینجا چند حالت را میتوان تصور کرد.
سنت بهعنوان قول و فعل و تقریر صادره از معصوم، در بستر خاصی صورت گرفته است و ناظر به فرهنگ زمانه خود میباشد. زبان، آداب، رسوم، باورها، نیازها، پرسشها و دغدغههای معاصر در صدور سخن یا فعل معصومین علیهمالسلام اثر داشته است.
۱- اثرپذیری حداقلی: ناظر به زبان و فرهنگ است که قرآن درباره پیامبران فرموده است:«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ(آیه ۴، سوره ابراهیم)»؛ یعنی باید ظرافتهای زبان عربی را بفهمیم تا بتوانیم زیباییهایی قرآن و نهجالبلاغه را درک کنیم و به علو آن پی ببریم؛ بنابراین برای فهم سخن باید اسباب صدور، زبان و ظرافتها را در نظر داشت تا معارف موجود ارائه شده از سنت قابل فهم باشد؛ لذا اثرپذیری حداقلی قابلانکار نیست.
۲- اثرپذیری اجمالی: اگر گفتیم قرآن و سنت در یک محیط و فرهنگ خاص وجود پیدا کردند و ناظر به موضوعات، مصادیق و سؤالات زمانه خود هستند؛ اگر یک قاعده و حکم بهصورت عام و فراگیر مطرح باشد، از موضوع و نیاز زمانه خودش الگو و تبعیت میکند و انگار آن پرسش و نیاز زمانه خود را پاسخ میدهد، بنابراین انصراف به زمان خود دارد، نه آن که مطلق باشد و فراتر از زمان صدور، در زمانها و مکانها قرار بگیرد؛ مثلاً اگر نکتهی جنسیتی راجعبه دختر یا پسر بیان میشود، (مثل روایاتی که فضیلت فرزند دختر یا همسری که دخترزا هست را بیان میکند)، باید جامعهای را در نظر گرفت که فرهنگ متفاوتی دارد و جنسیت در آنجا فاقد اهمیت است، اگر خواسته باشیم به آن جامعه تسری دهیم، این چالش بیشتر خود را نشان میدهد، بهویژه اکر در موضوعات عرفی و اجتماعی باشد.
موضوعات در اینجا دقیق و ظریف میشوند، مثلاً اگر قرآن و روایات از «ظهار و لعان» سخن میگویند ناظر به فرهنگ زمان صدور است که آن را بهعنوان یک ویژگی و رفتار مورد بحث قرار میدهند. حالا آیا میتوانیم این موضوع را در مورد چشم زخم هم بکار ببریم؟ اینکه چشم زدن اگر مطرح شد ناظر به فرهنگ زمان خودش است؟ آیا سعد و نحس ایام یا طالع بینی در بستر روایات، در مجموعه فرهنگ آن دوره نشأت گرفته و ممکن است در جامعه دیگر کاربردی نداشته باشد؛ مثلاً حالات قبیلهای که بر قبایل حاکم بوده و شارع نمیتوانسته نسبت به آنها ساکت باشد. پاسخ دین و صدور سخن و رفتار مجموعه آن، منحصر به موضوعات و مصادیق دوره خودش از جهت صدوری هست و نمیتوان از آن بستر تعدی کرد.
مثلاً نماز مسافر که روایات به قصر آن اشاره دارند، این روایات ناظر به سفر هشت فرسخی است که به گونه متعارف زمان خود انجام میشد؛ آیا این هشت فرسخ ناظر به وسایل نقلیه مسافرت در دوره خود بوده یا بهصورت کلی و دائمی سفر شرعی را در هشت فرسخ منحصر کرده است؟ این سؤال در دوره ما معنا و مفهومی دیگری پیدا میکند؛ بیرون شهر هشت فرسخ را حدود نیمساعت میپیماییم، آیا این سفر شرعی محقق و نماز قصر شده است!
این سؤالات نشان میدهد که اثرپذیری اجمالی فهم متن سبب میشود که معنای جدیدی از سنت ارائه بشود. ما نمیتوانیم معنا را نفی کنیم، اما به دلیل اثباتی هم نیازمند هستیم.
در برخی موارد این اثرپذیری اجمالی در روایات مورد توجه قرار گرفته است و نصی بر آن هست؛ مثلاً در روایتی از امام صادق (ع) داریم که فرمودند:«برخی از مواردی که گفته شده است، مربوط به دوره پیامبر اکرم (ص) است و در دورههای بعد جاری و ساری نیست». روایتی در کتاب کافی شریف، چاپ غفاری، جلد ۴، صفحه ۴۰۴ روایتی آمده است که میتواند این اثرپذیری اجمالی را بهخوبی تبیین نماید.
نمونه دیگر؛ در دوره امام صادق (ع) با توجه به بهتر شدن وضعیت اقتصادی و امنیت جغرافیایی مسلمانان، تعداد حاجیان افزایش یافت و حضرت این طور فرمودند که «بعضی از احکام که در روایات نبوی و علوی مطرح شده، این روایات ناظربه محدود بودن جمعیت است و در روزگار فعلی جمعیت زیاد شده و حکم تغییر کرده است». مثل اینکه سؤال میشود آیا میتوان گوشت قربانی را از منا خارج کرد؟ که میفرمایند:«در گذشته میگفتیم هیچ گوشتی را از منا خارج نکنید ولی الآن حاجیان زیاد شدند و قربانی هم زیاد شده است و فراتر از منا میتوان قربانی را خارج کرد». بنابراین حکم فقهی ناظر به زمانه خودش بوده است و اگر زمانه و زمینه و اجتماع تغییر کند، حکم هم تغییر خواهد کرد.
نمونه دیگر؛ از امام علی (ع) راجعبه خضاب کردن ریش پرسش میشود که حضرت رسول (ص) فرمودند ریشتان را خضاب کنید، شما ریشتان را خضاب نمیکنید، آیا مخالف سخن پیامبر اکرم (ص) است؟ حضرت علی (ع) فرمودند: نه، آن زمان یک ضرورت و قواعدی اقتضاء میکرد که این کار انجام شود، چون تعداد مسلمانان مشخص و از یهودیان متمایز شوند، ولی اکنون دیگر این حالت نیست و تغییر کرده است.
در اینگونه موارد ما نص داریم، دلیلی داریم که گفته است آن حکم مختص به موارد پیشین بوده است، اما در مواردی که نص نداریم باید چه کرد؟ اجمالاً تأثیر اجمالی دارد ولی کاربرد و راهبرد ما در این موضوعات باید روشن شود.
۳- قضایای حقیقیه و خارجیه: گروهی بین قضایای حقیقیه و قضایای خارجیه فرق نهاده و ادعا میکنند که برخی آموزههای دین بهصورت قضایای حقیقیه هستند و بهصورت فرا زمانی و مکانی میباشد.
اگر اینگونه گفتیم، ملاک و معیاری به دست ما خواهد آمد که قضایای حقیقیه حکم را بهصورت ابدی و بادوام و همیشگی مطرح کردند. قضایای شخصیه یا خارجی حکم را نسبت به زمان، مکان و نیاز مخاطب بیان کردند. اینجا اگر نصی داشته باشیم مشکلی ندارد و الا دوباره مشکل ظهور و بروز پیدا میکند.
مثلاً در ارتباط با حرمت گوشت الاغ، عالمان شیعه دلیلی بر حرمت نمیبینند و نهی از خوردن گوشت الاغ را مربوط به جنگ خیبر میدانند، الاغ باربر در آنجا یک ابزار لجستیک بود و مورد توجه قرار داشت؛ اما در مورد دیگر اوقات خوردن گوشت الاغ محدودیتی نخواهد داشت. اگر ما گفتیم تحریم گوشت الاغ ناظر به جریان غزوه خیبر هست، حتی حکم به کراهت هم نمیشود داد.
یا پیامبر (ص) فرمودند: «پنج کار را تا زمان مرگم ترک نمیکنم تا بعد از آن سنت شود.» این پنج کار برخی بهصورت عام و برخی مربوط به زمانه خود است؛ مثلاً فرمودند: «من سلام کردن به کودکان را ترک نمیکنم»، متوجه میشویم این سلام کردن بهعنوان یک قاعده عام مورد توجه قرار میگیرد، اما در ادامه میفرمایند: «شیر بز را خودم میدوشم، سوار بر الاغ میشوم» کسی اینجا حکم نمیکند که سوار بر الاغ شدن امر مستحبی است و… . با وجودی که حضرت تصریح میکنند که بعد از من میخواهم این پنج کار سنت شود، ولی نمیتوان حکم به استحباب دوشیدن بز یا سوار شدن بر الاغ داد، چرا که ناظر به فرهنگ و زمانه خود بوده است.
نمونه دیگر؛ نگهداشتن خروس سفید خوب و شایسته است، آیا ناظر به زمان خود بوده یا الآن هر کسی در آپارتمانهای خود یک خروس سفید نگه دارد و …؛ بنابراین حتی با فرض پذیرش تفاوت قضایای حقیقیه و قضایای خارجیه هنوز دچار چالش هستیم که چگونه قضایای حقیقیه و خارجیه را تشخیص بدهیم.
نمونه دیگر؛ معاویه به امام علی (ع) اعتراض میکند که من با شما بیعت نکردم و خلافت شما را قبول ندارم و نمیتوانید مرا سرزنش یا توبیخ کنید. حضرت در نامهای به معاویه مینویسند: «اصلاً برای حاکم جدید بیمعناست که حکومتش مستقر بشود و همه افراد مناطق اسلامی با او بیعت کنند؛ در مرکز خلافت، این حکومت تثبیت میشود.» این سخن معلوم میشود که ناظر به موقعیت زمانی است و بیعت بهگونهای تصور میشود که حضرت معقول نمیداند که چند ماه منتظر افراد موجود در مناطق مختلف اسلامی باشند تا با حاکم جدید بیعت کنند و بعد حکومت مستقر شود. در گذشته هم امکان این چنینی نبود، اما در زمان حاضر با رأی الکترونیک، همان ساعت نتیجه رأیگیری معلوم است و هم افراد میتوانند رأی دهند یا بیعت کنند. حتی بیعت کردند و رأی دادند هم میتواند شیوهای در دوره کهن بوده باشد که نوعی ابراز وفاداری نسبت به حاکم است؛ اما این که حاکم چگونه انتخاب میشود، میتواند یک روند و روال دیگری داشته باشد.
سؤال بعدی اینجا پیش میآید که قاعده اولیه در آموزههای دین چیست، قضایای حقیقی هستند یا خارجیه؟ روند مشهور و متعارف در احکام فقهی، عرفی و اجتماعی نزد فقها آنگونه است که اصل در آموزههای دین قضایای حقیقیه هستند مگر آنکه خارجیه بودن آن اثبات شود و دلیلی بر مقید بودن زمان و مکان داشته باشیم. «حَلاَلُ مُحَمَّدٍ حَلاَلٌ أَبَداً إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ».
۴- احراز قضایای حقیقیه: در صد سال اخیر نظری مطرح شد که باید مورد توجه بیشتری قرار بگیرد. در مورد قضایا باید احراز کنیم که این قضایا حقیقیه هستند یا خارجیه، مخصوصاً در قواعد و قوانینی که ناظر به عرف و اجتماع مسلمانان است. اگر آن اجتماع تغییر کرد و از بین رفت و اجتماع جدیدی متولد شد، شما باید قواعد و قوانینی مطابق با اجتماع جدید بیاورید چون قواعد اجتماع پیشین اثر ندارد. از این منظر بسیاری از مواردی که حتی بهصورت قاعده بیان شده است در قید زمان و مکان و زندگی اجتماعی و فضای صدور محصور و مقید میشوند، بهویژه در باب قواعد اجتماعی.
در میان شیعیان یکی از صریحترین دیدگاهها را آقای سید مرتضی جزایری از شاگردان قدیمی مرحوم علامه طباطبایی دارد که بر عقاید خود پافشاری دارد، البته برای بسیاری از افراد آشنا نیست و میتوان به نظراتش درباره قرآن و سنت مراجعه کرد.
فرد دیگری که در این حوزه نظراتی را بیان میکند محمد مجتهد شبستری است. او در سلسله نوشتارهای خود و مقالات هفتگانه، تمام قواعد اجتماعی و عرفی را ناظر به اجتماع زمان صدور میداند که در زمان و مکان دیگری آنها را مطرح نمیشود. در میان روشنفکران هم این جریان وجود دارد، مثلاً آقای سروش و طرفداران او این مسئله را دنبال میکنند.
در اهلسنت هم این بحث وجود دارد و در نوشتههای نصر حامد ابوزید مطرح است. همچنین آقای حسن حنفی نسبت به قرآن این مباحث را مطرح کرده است.
میگویند شما در هر مورد برای اینکه عام بودن آموزههای را احراز کنید، نیازمندید قضیه حقیقی بودن آن را احراز کنید و بدون آن نمیتوانید حکمی که در مورد جامعهای خاص و در دوره صدور مطرح شده، به موارد دیگر تسری بدهید.
افرادی که حرفشان این است که سنت از فرهنگ زمانه تأثیر میپذیرد درصدد نفی حکم ثانویه هستند. حکم ثانویه مطابق قاعده اولیه رایج شده که احکام ما ابدی و ثابت است، بنابراین در زمانی که حکم ثابت و ابدی امکان بروز نداشت، آن موقع با حکم ثانویه و مصلحت عمومی، حکم اولیه جاری نمیشود. حکم اولیه ناظر به مکان خودش بوده و اصلاً نوبت بهحکم ثانویه نمیرسد.
۵- نفی کامل «سنت» توسط برخی روشنفکران: برخی از این افراد، از این حد فراتر رفتهاند و یک تفکر افراطی دارند که کلاً نافی سنت هستند. دین و آموزههای دینی را بهعنوان پوسته دین مطرح میکنند. آقای سروش از این منظر نمونهای است و شاید مجتهد شبستری و ابوزید تا حدودی گرایشی به این مطلب داشته باشند و میگویند آنچه مد نظر ماست، گوهر دین است و گوهر دین امری فرا زمانی و فرامکانی است؛ آموزههایی که برای بسترسازی در تبیین این گوهر مطرح شده، مقید به زمان و مکان هستند و در دوره دیگری کاربردی ندارند. معتقدند در احکام اجتماعی کلاً حکم ثابت و ابدی نداریم، احکام موجود مقرراتی هستند که برای جامعه خاصی تبیین شده و تسری آن به جامعهای که تغییر کرده فاقد اعتبار است.
نمونههای فراوانی را میشود دیدید و حدود ۱۰۰ نمونه از این تفاوتهایی که مورد بحث واقع شده است را یادداشت کردهام که برخی از آن را با توضیحاتی مطرح میکنم. برخی از آنها بهطور مسلم قضایای حقیقیه هستند ولی بسیاری از آنها از منظر تفکر سنتی و کتب رایج شیعی و اهلسنت میباشد.
چندهمسری: این مسئله در جامعه معاصر زمان پیامبر اکرم (ص) پذیرفته شده و فرهنگ رایج بوده است. در روایات، چندهمسری منحصر شده به جواز ازدواج با چهار زن. آیا در جامعهای که فرهنگ دیگری دارد، چندهمسری ساری و جاری است؟ دو گروه آخر، چندهمسری را به زمان صدور موکول میکنند، حتی با وجودی که آیات قرآن و روایت در این باره است. در اجتماع و فرهنگ دیگر نمیپذیرند و طبیعتاً مباحثی که مترتب بر این میشود را شامل میشود. کلاً احکام مربوط به زنان در اینجا ویژگی اساسی دارند.
تفاوت ارث زن و مرد: ما آیات و روایاتی داریم که تأکید بر این موضوع دارند و مورد توجه قرار گرفته است، اینجا آیا بهعنوان قضایای حقیقیه مطرح میشوند یا قضایای خارجیه.
طالع بینی و سعد و نحس ایام: در رسالههای عملیه که قبل از این رسالههای مشهور، مرحوم کرباسچیان برای آیتالله بروجردی نوشتند، همیشه راجعبه این مسئله مطالبی بوده است. این یک عقیده رایج در میان مردمان عرب بوده است، اما در جای دیگر ممکن است اصلاً وجود نداشته باشد، حال این روایات ناظر به زمانه خود است یا قاعده عامی را بیان میکند.
انحصار زکات در موارد ۹ گانه: زکات را در گندم و جو، کشمش و درهم و دینار و … مطرح کردند، با وجود این همه روایات و آیات در ارتباط با زکات؛ مشکل اینجا بیشتر میشود که پول اعتباری را مشمول درهم و دینار نمیدانند. این موارد مورد توجه زکات از بنیه اقتصادی جزیره العرب بوده است، در حالی که بنیه اقتصادی جامعه فعلی بسیار بیشتر است؛ منتهی ۹۸ درصد جامعه مدرن خود را بینیاز از بحث زکات دانستهاند.
عده زن متعلقه یا عده وفات: الآن که وضعیت حمل زنان با آزمایشات و تکرار آن با اطمینان صددرصدی قابلت احراز است، عده نگهداشتن چه معنا و مفهمی دارد. آیا نگهداری در ارتباط با زمان خود بوده و یا صرفاً برای احراز حامله بودن زن هست و … . آیا الآن خصوصیتی برای عده نگهداشتن زن برای مرگ شوهر در این فرهنگ لحاظ میشود! اگرچه ممکن است دلایل دیگری هم برای حکم نگهداشتن عده وجود داشته باشد که در جای خود قابل بررسی است.
معیار دیه: در احکام فقهی دیه را مطابق ۱۰۰ شتر یا ۲۰۰ گاو معلوم کردند. برخلاف جزیره العرب، الآن شتر در زندگی ما و ایران جایگاه خاصی ندارد. ملاک دیه انسان را بگزاریم شتر، گاو و گوسفند یا حله یمانی؛ این ناظر به زمان صدور بوده یا در همه زمانها باید ملاک و معیار باشد.
دیه در ماههای حرام: این یک فرهنگ بوده است در میان اعراب که در ماههای حرام از تجاوز و قتل و غارت مانع میشده است. ماه رجب، ذیالقعده، ذیالحجه و محرم را ماه حرام اعلام کردند که مردمان اطراف به عمره مشرف شوند. الآن در فرهنگهای غیرعربی، ماه حرام چه جایگاهی دارد؟.
حرمت مجسمهسازی: حرمت مجسمهسازی ناظر به زمانی است که بت در فرهنگ آن وجود داشته است. الآن در جامعه مجسمه بهعنوان یک اثر هنری تلقی میشود یا بهعنوان یک بت؟
سؤال اینجاست، سنت چون در یک بستر زمانی و مکانی خاصی پدید آمده ناظر به نیازهای زمانه خود بوده است، ولی حالا بهصورت قاعده مطلبی را بیان کرده است، این قاعده فراتر از زمان و مکان و محیط صدور، آیا اطلاق آن قابل احراز است؟ و آیا میشود در مورد زمان و مکانی دیگر آن را تسری داد؟
پرسش: تقریری که از تأثیرپذیری سنت از فرهنگ زمانه مطرح شد، نزدیک به نظریات مطرح شده از برخی روشنفکران چون آقای فراستخواه و کدیور است که بهگونهای بحث همزبانی قرآن با فرهنگ زمانه را مطرح کردند. قرآن هم از باب مماشات همراهی میکند و این مسائل را تصدیق نمیکند! اینکه پیامبر (ص) هم گاهی با فرهنگ زمانه مماشات کردند در حالی که خودشان اعتقاد نداشتند!
طباطبایی: نظریه افراطی که مطرح شد، سنت و واقعنمایی سنت را نفی میکند، نظریه آقای فراستخواه، کدیور و شبستری است که با این سازگار است. میگویند قرآن آمده و مسئلهای را مطرح کرده، در اینجا واقعنما نیست و صرفاً عقیده قوم را مطرح کرده است.
فراستخواه و کدیور که در طیف روشنفکران قرار میگیرند. ما در میان کسانی که تفکر اجتهادی و سنتی دارند، این را میبینیم. راجعبه نحوه تکوین جنین که بحث نطفه، علقه و مضغه مطرح شده، آقای شهیدی، استاد مبرز درس خارج فقه قم، همین نظر را دارد که در چه زمانی جنین، گوشت، استخوان پدید میآیند و روح دمیده میشود؟ میگوید ناظر به زمان خودشان هستند و این روند اثبات شده نیست و حتی آیه قرآن را به این معنا حمل میکند.
سید جزایری میگوید داستان پیامبران که در قرآن آمده است، هیچکدام واقعنما نیست و بهصورت یک اسطوره مطرح شده و میخواهد یک مفهومی را به دیگران منتقل نماید.
اگر مقداری تعدیل کنیم: واقعاً در مباحثی چون دیه عاقله و دیه ماه حرام اینجا چگونه باید با این سنت روبرو شد.
پرسش: ما میتوانیم مرزبندی مشخصی داشته باشیم یا باید قائل به یک حقیقتگرایی یا نمادگرایی باشیم یا میشود مسیر سومی را مشص کرد؟
طباطبایی: در مواردی که دین (قرآن و سنت) آمده و معرفت جدیدی را القاء میکند، اینجا نمیتواند یک امر نادرستی را بهعنوان یک معرفت جدید مطرح کند؛ مثلاً در مورد چشم زدن یا در مورد اصحاب کهف و حضرت موسی و عیسی (علیهمالسلام) قرآن مطالبی را بازگو میکند که در تورات و انجیل و فرهنگ عربی نیست.
شاید نظریه اسطورهگرایی که مرحوم جزایری مطرح میکند در برخی از موارد جواب دهد، اما در جایی که آموزه جدیدی مطرح میشود قابل پاسخگویی نیست. ولی در مورد سنت بهخصوص در جایی که آموزههای فقهی و اجتماعی و عرفی مطرح میشود، جعل شرعی دارد، واقعنمایی هر جامعهای نیاز به قرآن دارد و اگر این قانون بخواهد جعل بشود باید ناظر به زمانه خود باشد.
پرسش: ممکن است کسی بگوید چرا ما اصرار داشته باشیم بر اینکه قضایای حقیقیه را تبدیل به قضیه خارجیه کنیم، از مکانیسم حکم ثانوی در فقه استفاده میکنیم، چرا بگوییم نگهداری از حیوانات خانگی قضیه خارجیه بوده است، میتوانیم بگوییم نه قضایای حقیقیه است و حکم اولیه آن استحباب است، منتهی اگر این حکم مستحب بخواهد اسباب حرج و ضرر شود، حکم ثانوی کراهت یا حرمت بر آن بار میشود؛ یعنی از مکانیسم حکم ثانوی در فقه استفاده کنیم و قضایای حقیقیه را تبدیل به خارجیه نکنیم.
طباطبایی: این افرادی که حرفشان این است که سنت از فرهنگ زمانه تأثیر میپذیرد درصدد نفی حکم ثانویه هستند. حکم ثانویه مطابق قاعده اولیه رایج شده که احکام ما ابدی و ثابت است، بنابراین در زمانی که حکم ثابت و ابدی امکان بروز نداشت، آن موقع با حکم ثانویه و مصلحت عمومی، حکم اولیه جاری نمیشود. حکم اولیه ناظر به مکان خودش بوده و اصلاً نوبت بهحکم ثانویه نمیرسد.
حرف اصلی افرادی که بر این عقیده هستند و در آثارشان مشهود است این است: هر حکم فقهی حقوقی درصدد حل مشکل زمان و اجتماع خود است و نمیتوانند ابدی و ثابت جعل شود. (در احکام اجتماعی نه فردی). حکم در مباحث اجتماعی نمیتواند ثابت باشد.
پرسش: میتوان بگوییم تفاوت نگاه روشنفکرانه با نگاه فقیهانه در همین است که روشنفکران اصل را قضیه خارجیه میدانند، اما فقیهان بهطور مشهور اصل را قضیه حقیقیه میگیرند. یا اینکه بگویم گزارهها نزد هر دو حقیقی است منتهی روشنفکران مواردی را خارجیه میدانند. میتوان تفاوتی به لحاظ اصل اولیه به این دو در نظر بگیریم.
طباطبایی: فقها اصل قضیه را حقیقیه میگیرند و مواردی که قضیه خارجیه هست میگویند نیاز به دلیل دارد یعنی تا دلیلی نیایید مورد پذیرش نیست؛ اگر نص داشته باشد میپذیریم و الا نمیپذیریم.
نسل جدید حوزوی به این هم گرایش دارد که اصل قضیه حقیقیه نیست و ما میبایست همانگونه که قضیه خارجیه را احراز کنیم، قضیه حقیقیه را احراز کنیم. این تفاوتهای اجتماع و اقناع جامعه مخاطب سبب میشود که سؤالات در ذهن افراد پدید بیایید. شما نمیتوانید اعتبار شرعی آن را احراز کنید و جامعه نخبگانی آن را نمیپذیرد و همه را قابل بحث میداند.
مباحث زنان، اقناع جامعه نخبگانی را خیلی دشوار کرده است. نسل جدید حوزوی نسبت به مواردی که اقناع نخبگانی اتفاق نمیافتد، قضیه حقیقیه را نمیپذیرند.
پرسش: با نظریه تأثیرپذیری سنت از فرهنگ زمانه، روایات مشهور حلال محمدا الی بوم قیامه چه میشود. ما این مضمون را نمیپذیریم یا میتوان تفسیری از این مضمون داشته باشیم که با آن تأثیرپذیری منافاتی نداشته باشد.
طباطبایی: یکی از چالشهای اساسی در این بحث همین روایت مورد اشاره است، اگر طبق همان نظریه مورد اشاره، گفتیم احکام فقهی و عرفی اجتماعی، ناظر به فرهنگ زمانه است، موارد حلال و حرام به زمان خودش برمیگردد. منتهی موارد حلال و حرام هم دوباره ناظر به اجتماع کنونی است و در نظام ما کاملاً محسوس است، معاملات را ناظر به مضاربه، مزارعه و مساقات میدانیم، در حالی که این سه شیوه اقتصادی در سیستم بدوی جزیره العرب بود؛ الآن سیستمهای اقتصادی بسیار پیشرفتهتر و گونههای متفاوت وجود دارد. مسئله ربا در آیات بهصراحت نفی شده است؛ اما این ربای تولیدی متفاوت با نظر مشهور است و این مشکل در مورد ربا این وجود دارد.
پرسش: به نظر میرسد در سنت مشهور فقاهتی کمتر توجه به بستر صدور روایات شده است؟ و با تعجب مواجه میشویم که چگونه با سهولت از این گزاره، حکم استنباط میکنیم؟ آیا فقها به این موارد توجه نداشتهاند.
طباطبایی: مشکلی که در تفکر سنتی وجود دارد، در مباحث دین، احکام و قواعد اجتماعی را بهعنوان حکم خدا برای مردم مطرح میکنیم، اگر یک روحیه متعبدانه حاکم باشد که هر چه گفتند درست است، مشکلی نداریم ولی اگر اقناع نخبگانی پدید نیایید، این دین استمرار و ادامه نخواهد داشت و دینگریزی صورت میگیرد، یا مردم به یک دین حداقلی گرایش پیدا میکنند یا اینکه از دین زده خواهند شدند.
سال گذشته و قبل از ایام کرونا نزد آیتالله شبیری زنجانی بودم و نسبت به قصر صلاه سؤال پرسیدم که زمانی تمایل داشتید اگر سفر با ماشین مسیره الیوم نشود، احتیاط به جمع نماز است. فرمودند: چون روایات هشت فرسخ زیاد است ما مسیره الیوم را حمل به هشت فرسخ میکنیم نه هشت فرسخ را بر مسیر الیوم. معلوم میشود این روند و موضوعات در مرحله پیشرفت قرار گرفته است.
یادآوری میشود، مدرسه مجازی حدیث پژوهی مقارن از سوی مرکز تخصصی آخوند خراسانی دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی با مشارکت مدرسه عالی سطح چهار حوزه علمیه خراسان، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، مرکز تخصصی مطالعات تطبیقی مذاهب اسلامی، جامعه المصطفی العالمیه، گروه پژوهشی رجال پژوهی معاونت پژوهش حوزه علمیه خراسان، مدرسه تخصصی امامت و مؤسسه تخصصی آموزشی پژوهشی امام سجاد علیهالسلام برگزار شده است.