حجتالاسلام علی راد با اشاره به مطالعات مستشرقین و دیگر گروههایی که در صدد رد تفسیر امامیه هستند، بیان کرد: باید میراث تفسیری امامیه را به صورت جدی، عمیق و روشمند و مهمتر از همه به زبان علمی شناخته شده در جهان معرفی کنیم.
نشست نقد و رونمایی از کتاب «گفتمانهای تفسیری شیعه در کوفه»، نوشته مریم ولایتی، عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث، امروز ۲۰ اسفندماه به صورت مجازی برگزار شد. در ادامه متن سخنانحجتالاسلام والمسلمین علی راد، مسئول نمایندگی بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی را میخوانید؛
آستان قدس رضوی یکی از رسالتهای خود را توجه به آموزه امامت شیعی و توجه به حوزه میراث و فرهنگ شیعه و میراث امامت شیعی میداند و در این راستا بنیاد پژوهشهای آستان قدس به دنبال شناسایی آثار فاخر و علمی در این حوزه بوده و هست و همینجا نیز از استادان و طلاب و دانشجویان محقق که در حوزه امامت و میراث شیعی اثری دارند، دعوت میکنیم تا ارائه کنند و ما بتوانیم منتشر و نقد و بررسی کنیم.
نکته دیگر این است که گروه قرآنپژوهی بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، از جمله گروههای قرآنپژوهی ریشهدار است و با حضور عالمان برجستهای چون علامه واعظزاده خراسانی، مرحوم استاد شانهچی و ... توانسته آثار بسیار اثرگذاری در این زمینه ارائه کند. این اثر که اکنون نقد و بررسی میشود نیز محصول گروه قرآنپژوهی است و تمام فرایندهای نقد و بررسی را طی کرده و شایسته نشر و انتشار بوده است.
موضوعی که برای این جلسه انتخاب کردم، جایگاه این کتاب در مطالعات تفسیر امامیه است. نکته نخست، بحث اهمیت دو قرن نخست هجری است؛ قرن اول و دوم در مطالعات اسلامشناسی و اسلامشناسی به معنای اعم آن یعنی در تمامی ساحات از اهمیت بالایی برخوردار است، چون اسلام اصیل و ناب ریشه در این بازه زمانی دارد و اسلام ناب را باید در قرن نخست جستوجو کرد. علیرغم اهمیت قرن یک و دوی هجری، در مطالعات اسلامشناسی با چالشهای جدی در شناخت این دو قرن روبهرو هستیم. میتوان گفت که ما در این مباحث و این موضوعات، با چالشهایی روبهرو هستیم و این کتاب میتواند گرهگشا باشد.
یک طبقهبندی از اسلام صورت گرفته است که در طبقه اول، اسلام اولیه است که خاورشناسان آن را مطرح میکنند، سپس اسلام میانی، اسلام متأخر و معاصر است. لذا اسلام را میتوان به چهار دوره تقسیم کرد و آنکه مهم است، اسلام اولیه است که قرن نخست با این اسلام در پیوند است. اینکه اسلام اولیه چه بوده است و اسلام چطور توانسته در آن روزگار بازتاب یابد، از اهمیت برخوردار است. قرن دو نیز برای دوره میانی بسیار مهم است و چالشهای نظری که در اسلامشناسی رخ داده، بر اهمیت مطالعه عمیق قرن یک و دو میافزاید تا به چارچوب اسلام اولیه برسیم. لذا قرن یک و دو در اسلامشناسی بسیار مهم است.
طبقهبندی دیگری نیز از اسلام به نام اسلام شیعی و سنی صورت گرفته که با این طبقهبندی موافق نیستیم و این مسئله، دوگانگی یا چندگانگی در ذات اسلام را نمیرساند و اینها خوانشهای عالمان است. اگر این تقسیم را نیز به صورت صوری درست بدانیم، این کتاب «گفتمانهای تفسیری شیعه در کوفه» در اسلامشناسی شیعی قرن یک و دو میتواند کارآمد باشد و چالشهای اسلام شیعی در قرن یک را نیز برطرف کند.
چالش دوم، مطالعه کوفه است که به عنوان یک شهر مهم نظامی، فرهنگی و اندیشهای در تاریخ صدر اسلام مطرح است و مطالعه در مورد شناخت و ساختار فکری، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی کوفه و جریانها و حلقههای علمی کوفه ادامه دارد و یکی از گرایشهای رایج در تفسیرپژوهی، شناخت کوفه است. کوفه یکی از شهرهای مهم و جدی در حوزه فکر و اندیشه اسلامی و شیعی بوده است و بخشی از کتاب نیز میتواند در کوفهشناسی با رویکرد شناخت مسئلههای دانش تفسیر و پیوند آن با آموزههای کلامی شیعه کارآمد باشد.
سومین چالش، تفسیر امامیه در دو قرن نخست است. هنوز هم در تفسیر امامیه در این دو قرن نیازمند توسعه و تعمیق اطلاعات و شناخت خود هستیم و تا حدودی این کتاب ابعادی از تفسیر امامیه در این قرون را به تصویر میکشد و چالش چهارم، هویت شیعه نخستین است. اینکه برخی از آموزههای شیعه در اثر تطور تاریخی و یا مواجهه امامیه در برخورد با جریانهای فکری شکل گرفته، یک چالش است، لذا یکی از چالشها، هویت اولیه شیعه است و بخشی از این کتاب میتواند در این عرصه نیز کارآمد باشد. این چالشهای چهارگانهای است که کتاب میتواند تا حدود زیادی در پاسخ به آنها و گشودن گرههای فراروی این مباحث سودمند باشد.
محور دوم، کارکرد ویژه کتاب در پژوهشهای تاریخی تفسیر امامیه است. هرچند در عنوان این کتاب به طور خاص به این مهم اشاره نشده است، اما با توضیحاتی که ارائه کردم این کتاب به واقع میتواند بخش مهمی از تاریخ تفسیر امامیه را در دو قرن نخست هجری برای ما بازنمایی کند. تفسیر امامیه یکی از جریانهای مهم، پویا و اثرگذار در تاریخ تفسیر قرآن از آغاز تاکنون بوده و هست و تفسیر امامیه همواره در فرایند تبیین قرآن کریم حضور داشته است و مفسرین امامیه حضور پررنگی داشتند. تفسیر امامیه برای خودش مبانی و پارادایم ویژهای داشته و دارد، اما به دلیل اینکه شیعه به دلایل سیاسی، فرهنگی و اجتماعی چندان در بستر اجتماعی قدرت را در اختیار نداشته و با یک اقلیت آماری نیز روبهرو بوده نتوانسته آن امتیازات تفسیری شیعه را به جهان اسلام معرفی کند.
برخی از خاورشناسان نیز مطالعه تفسیر امامیه را مورد تحلیل قرار دادند و تلاشهای خوبی نیز داشتهاند و از سوی دیگر برخی از منتقدین نیز به رد و نقض میراث تفسیر امامیه پرداختهاند. این جریان خاورشناسان و مخالفان تفسیر امامیه، در طول ۴۰ سال اخیر شتاب خاصی گرفتند و پس از انقلاب اسلامی توجه به میراث و انیدشه شیعه شتاب داشته و مورد توجه ویژه جریان خاورشناسی و منتقدین بوده است. اگر نتایج این دو جریان در آینده نزدیک تلاقی یابد، میتواند چالشهای جدی و جدیدی را در تفسیر امامیه پدید آورد. پس یک خلأ جدی را داریم و باید برگردیم و میراث تفسیری امامیه را به صورت جدی، عمیق و روشمند و مهمتر از همه به زبان علمی شناخته شده در جهان معرفی کنیم. دستاوردها و نتایج مطالعات تاریخی تفسیری امامیه باید براساس الگوهای شناخته شده در جهان علمی امروز باشد و باید برای امروز و مطابق با الگوهای شناختهشده امروز بنویسیم نه گذشته.
نکته سوم، نیمنگاه به گونهشناسی پژوهشهای انجام شده در زمینه تفسیرهای امامیه است. پژوهشها در مورد تفسیر امامیه را میتوان به چند گونه تقسیم کرد؛ یکی کتبی است که به تاریخ تفسیر مسمی هستند و البته داوری بنده نیز عام نیست، اما این کتب متاسفانه به لایههای عمیق میراث تفسیری امامیه توجه نکردند و قصد آنها پرداختن عمیق به لایههای زیرین و ناپیدا و مغفول و مبهم میراث تفسیری امامیه نیست و به معرفی اعلام مفسرین امامیه و آثار تفسیری آنها اکتفا میکنند.
قسم دوم، کتبی مسمی به مبانی و روششناسی تفاسیر امامیه هستند. یک تفسیر را از حیث مبانی و و روش معرفی میکنند یا دو مفسر را مقایسه میکنند و بیش از آن نیز وظیفه دیگری برای خود قائل نیستند. از جمله اینکه این مفسر در آن مقطع تاریخی چه نسبتی با روزگار خود داشته است و نسبت به چالشهای روزگار خود چطور بوده است، مطرح نمیشود و در یک خلأ گفتمانی، این مباحث صورت میگیرد و دادهها دستهبندی میشوند و قواعد تفسیری تبیین میشود. قسم بعدی، کتبی با نام جریانهای تفسیری هستند. این کتب در ادعا و عنوان خیلی خوب هستند و نشان میدهند میخواهند به لایههای عمیقتر تفسیر امامیه بپردازند، اما در مقام علم، این آثار نیز ترکیب دو قسم نخست است و چیزی فراتر از این دو نیست.
این سه قسم میراث تفسیری امامیه را افقی و گسسته معرفی میکنند، اما قطعات این سطح افقی به لحاظ تاریخی گسسته از هم است و عدم توفیق این سه قسم در ارائه واقعیت، حقیقت و ظرفیتها و امتیازات تفسیر امامیه، علل خود را دارد. به نظر میرسد یکی از دلایلی که موجب میشود همچنان در حوزه و دانشگاه این نوع مطالعات ادامه مییابد، فقدان یک الگوی جدی و روشمند در مطالعه تاریخ تفسیر امامیه است. نکته دیگر مغفول ماندن مطالعات میانرشتهای است که خیلی این الگوهای جدید در حوزه و دانشگاه شناختهشده نیست و خروجی کارها نیز همچنان در همان سه قسم متوقف شده است.
قسم چهارم نیز مطالعه مدارس تفسیری امامیه است که در دهه اخیر شکل گرفته و یک رویکرد تاریخی به میراث تفسیری امامیه را دارد و قسم پنجم مطالعات، گفتمانشناسی تحلیلی میراث تفسیری امامیه است. البته دو قسم اخیر برخلاف سه قسم نخست به مطالعه عمودی تاریخ و میراث تفسیری امامیه میپردازند.