او را نفى كرده يا كه محمّدبن حسن يكى از اين چند تن باشد: محمّدبن حسنبن على محاربى، محمّدبن حسنبن على ابوالمثنّى كوفى، محمّدبن حسن بندار قمى كه كشّى در كتابش از او نقل مىكند، محمّدبن حسن قمى كه نجاشى او را غير ابنوليد دانسته و البتّه گفته كه از تمام شيوخ ابن وليد روايت كرده است، محمّدبن حسن برنانى، به دليل اينكه به حسب طبقه سزاوار آناند كه مصنّف از آنها روايت كند.
گاهى در كلمات برخى از دانشمندان، ديده مىشود كه مراد از محمّدبن حسن، محمّدبن حسنبن علىبن عبداللّهبن مغيره باشد؛ امّا در ميان فرزندان حسنبن علىبن عبداللّهبن مغيره، فرزندى به نام محمّد نمىشناسيم؛ افزون بر اينكه فرزندى از او به نام على، مىشناسيم كه علىبن بابويه از او روايت كرده است و آنها هر دو، از حسنبن علىِ ياد شده روايت كردهاند.
معرّفى 3. اين است كلمات دانشمندان در تشخيص اين شيخ كه من بدآنهادست يافتم؛ امّا آنچه از تتبّع اسانيد به دستم مىرسد، آن است كه او محمّدبن حسن صفّار نيست؛ چون هيچ شباهتى بين اسانيد او و اسانيد صفّار وجود ندارد. صفّار شيخى با گسترش روايات و كثيرالطريق است كه از پنجاه و اندى شيخ كوفى و بغدادى و قمى و رازى روايت مىكند؛ در حالى كه اين محمّدبن حسن، فقط از معدودى شيخ رازى يا شيوخ نزيل رى نقل مىكند. به علاوه، اغلب رواياتش از سهلبن زياد است و روايت او از ديگران بسيار اندك است؛ در حالى كه براى صفّار، روايتى از سهل، ثبت نشده است. ما تمام مشايخ او را در بصائر الدرجات و تهذيب الاحكام و كتابهاى ديگر بر شمرديم؛ امّا در ميان آنها سهلبن زياد نديديم؛ مگر دو مورد:
يكى در تهذيب الاحكام، باب المسنون من الصلاة، كه شيخ طوسى گويد: والذي يقضي بما ذكرناه ـ تا آنجا كه گويد: ـ ما رواه محمّدبن الحسن الصفّار، عن