ضعيف است؛ به دو دليل: اوّل از آن رو كه ابن بزيع، از طبقه ششم بود؛ يعنى طبقهاى كه فضلبن شاذان از آنها روايت مىكرد. مصنّف نيز از كبار طبقه هشتم روايت نمىكرد؛ مگر به واسطه صغار آنها، چه رسد به روايت كردن از طبقه ششم.
دوم، اينكه ابن بزيع، در زمان امام جواد عليه السلام از دنيا رفته است. و روايت كردن مصنّف از او ممكن نيست؛ مگر آنكه مصنّف، يكصد و سى سال يا بيشتر عمر كرده باشد.
ضعيفتر از اين قول، آن است كه ديگرى گفته كه مراد از اين محمّدبن اسماعيل، همان برمكى است؛ در حالى كه برمكى، از طبقه هفتم است و مصنّف از او، به توسّط محمّدبن جعفر اسدى روايت مىكند.
توضيح 3. ما از اين شيخ، چيزى جز اين نمىدانيم كه او كتابهاى فضلبن شاذان را به طريق سماع يا قرائت يا اجازه، روايت كرده است؛ امّا يكى از متأخّران او را به عنوان «متكلّم فاضل متقدّم بارع و تلميذ مخصوص فضل» ستوده است. اين وصف، ظاهرا افراط در حقّ او است؛ به كلامى كه دليلى بر آن نيست.
سى و يكم ـ محمّدبن جعفربن محمّد قرشى، مولى بنىمخزوم
معرّفى: وى ابوالعبّاس كوفى رزّاز، دايى پدر ابىغالب زرارى است. نقل شده كه ابوغالب در رسالهاى كه در باب آل اعين نوشته، از او ياد كرده و او را ستوده و گفته است: «جايگاه او در ميان شيعه، چنان بود كه در هنگام وقوع غيبت در سال 260، از طرف آنها به مدينه رفت، يك سال در آنجا زيست و سپس بازگشت. در همان مدّت، در مورد امر صاحب الزمان عليه السلام به آنچه نياز داشت، دست يافت. وى در سال 236 زاده شد و در سال 316 درگذشت.»
البتّه كلام ابوغالب كه گفته: او در آن زمان، نماينده گروه شيعه در مدينه بود؛ خالى از استبعاد نيست؛ زيرا او در آن زمان، بيست و سه يا بيست و چهارسال داشته است (دقّت شود).