تمايز صفات ذات و صفات فعل، از ديدگاه ثقة الاسلام كلينى - صفحه 64

فيه من الفعل. أقول: ويحتمل أن يكون الواو للحال، و الحاصل: إنّ من لايقدر أن لا يعلم، كيف يصحّ أن يقال له يقدر أن يعلم؛ إذ نسبة القدرة إلى طرفي الممكن على السواء. (6: ج 2 ص 22 و 23)
احتمالات ثلاثه فوق از اين قرار است:
الف) حرف «لا» در عبارت «ولايقدر أن لا يعلم» زائده و براى تأكيد نفى در «لايجوز» آمده و معناى عبارت چنين است: روا نيست كه بگوييم او قادر است كه بداند.
ب) استعمال قدرت و عجز در صفات فعل، روا و در صفات ذات، نارواست. چون در «علم» شائبه‏اى از فعل نيست، روا نيست بگوييم او قادر است كه بداند يا آنكه بگوييم او عاجز است كه نداند.
ج) جمله «ولا يقدر أن لا يعلم» جمله حاليّه است و معناى آن اين است: روا نيست بگوييم او قادر است كه بداند؛ در حالى كه او قادر نيست كه نداند.
3. و اخيراً استاد دكتر احمد بهشتى ـ مدّ ظلّه ـ در مقاله «جايگاه اراده خداوند از ديدگاه ثقة الاسلام كلينى»، ضمن نقد شرح علّامه مجلسى، عقيده خود را در معناى كلام كلينى چنين ذكر كرده‏اند:
«او توضيح مى‏دهد كه صفات ذات، متعلق قدرت نيستند. او مى‏گويد: لايجوز أن يقال: يقدر أن يعلم ولا، يقدر أن لايعلم، و يقدر أن يملك و لا، يقدر أن لايملك... نه جايز است گفته شود: قدرت دارد كه بداند و نه جايز است گفته شود: قدرت دارد كه نداند. نه جايز است گفته شود: قدرت دارد كه مالك باشد و نه جايز است گفته شود قدرت دارد كه مالك نباشد....
عبارت فوق، بسى گوياست؛ به شرطى كه «و لا» را در همه جملات، عاطفه بگيريم؛ ولى شارح بارع كافى، علّامه مجلسى تنها «واو» را عاطفه دانسته و «لا» را بر سر فعل «يقدر» در آورده و در تبيين و تفسير همه جملات، به تكلّف افتاده است؛

صفحه از 68