تمايز صفات ذات و صفات فعل، از ديدگاه ثقة الاسلام كلينى - صفحه 67

صحّت اين سخن، به شرح و ترجمه مزجى كلام كلينى مى پردازيم. وى مى گويد:
(كذلك صفات ذاته الازليّ لسنا نصفه بقدرة و عجز و علم و جهل و حكمة و خطا وعزّ و ذلّة) ما صفات ذاتى و ازلى حق را به اوصاف قدرت و عجز، علم و جهل، حكمت و خطا و عزت و ذلّت، وصف نمى‏كنيم. (ويجوز أن يقال يحبّ من أطاعه و يبغض من عصاه و يوالي من أطاعه و يعادي من عصاه و انّه يرضا و يسخط) امّا رواست كه گفته شود: او اطاعت كننده‏اش را دوست دارد و نافرمانش را مبغوض مى‏شمارد، با مطيع خود دوستى و با نافرمان خود دشمنى مى‏كند، او خشنود و خشمگين مى‏شود. (ويقال في الدعاء: اللّهمّ ارض عنّي و لاتسخط عليّ و تولّني و لاتعادني) و در دعا مى‏گوييم: خدايا از من راضى باش و بر من خشم مگير و با من دوستى كن و دشمنى مكن. (ولايجوز أن يقال يقدر ان يعلم) و روا نيست كه گفته شود او قادر است كه بداند، زيرا قدرت بر فعل تعلق مى گيرد نه بر علم كه از اوصاف ذات است. (ولايقدر ان لا يعلم) همچنين روا نيست كه بگوييم او عاجز است از اينكه نداند. زيرا عجز نيز بر فعل تعلّق مى گيرد نه بر علم كه از اوصاف ذات است. (ويقدر أن يملك و لا يقدر أن لا يملك) و روا نيست كه بگوييم او قادر است كه پادشاه باشد و عاجز است از اينكه پادشاه نباشد؛ زيرا قدرت و عجز بر افعال تعلّق مى گيرد، نه بر اوصاف ذات. (و يقدر أن يكون عزيزاً حكيما و لايقدر أن لايكون عزيزاً حكيما) و روا نيست كه بگوييم او قادر است كه عزيز و حكيم باشد و عاجز است از اينكه عزيز و حكيم نباشد؛ زيرا عزّت و حكمت، از اوصاف ذات است و نه از اوصاف فعل.
ثانياً: اينكه گفته‏اند عبارت «لايقدر أن لا يعلم» نفى در نفى و مفهوم آن اثبات است، سخن صحيحى است، همچنان كه عبارت «يقدر أن يعلم» نيز داراى مفهوم اثبات است. اشكال عباراتى از قبيل «او قادر است كه بداند» و «او قادر نيست كه نداند» از آن روست كه اطلاق قدرت و عجز بر حيطه اوصاف ذاتى حق نارواست.
ثالثاً: اين عبارت كلينى بر درستى مدّعاى ما دلالت دارد كه مى فرمايد: و كذلك صفات ذاته الازليّ لسنا نصفه بقدرة و عجز. زيرا عبارت «يقدر أن يعلم» مثالى براى

صفحه از 68